شعرا-بشعرا-هشعرای قرن چهارم

زندگینامه ابوالفضل احمد بدیع الزمان همدانی«بدیع الزمان »«بدیع »(۳۵۸-۳۹۸ه.ق)(مبتکر مقامه نویسی)

بدیع الزمان همدانی ، ابوالفضل احمدبن حسین بن یحیی بن سعید، ملقّب به «بدیع الزمان » یا «بدیع »؛ از نامدارترین ادیبان عربی نویس ایرانی قرن چهارم . او مبتکر مقامه * نویسی ، است و در این فن ، در زبانهای عربی و فارسی و ترکی و عبری و… مقلّدان بسیار داشته است (حاجی خلیفه ، ج ۲، س ۱۷۸۵؛ آقابزرگ طهرانی ، ج ۲۲، ص ۶).

در ۳۵۸ در همدان متولد شد و همانجا تربیت یافت . این که بعدها در نامه ای خود را «همدان المولد، تغلب المورد و مُضر المحتد» نامیده بیانی طنزآمیز است ، زیرا نمی توان «تغلبی » و در عین حال «مضری » بود (رجوع کنید به تغلب * ، مضر * )؛ اما بیقین عربگرا بوده و همچون بعضی ادیبان آن عصر گرایش ضد شعوبی داشته یا به آن تظاهر می کرده است (الکک ، ص ۳۷؛ ذکاوتی قراگزلو، ص ۲۳ـ۲۴، ۲۷).

استادِ بدیع الزمان در ادبیات عمدتاً ابن فارس * بود، اما پیشرفت سریع و شگفت انگیز وی مرهون استعداد عجیب و حافظه بی نظیرش بوده است که معاصرانش شاهد جلوه های شگفت آن بوده اند. بدیع الزمان پس از تکمیل تحصیلات خود، در ۳۸۰ به درگاه صاحب بن عباد * در ری رفت و، پس از آزمایش ، مورد توجه خاص او، که خود ادیبی برجسته بود، قرار گرفت .

در آنجا با هجویه سرایانی چون ابن سکره هاشمی ، ابن الحجاج ، احنف عُکبَری و نیز ابودلف خزرجی * ، جهانگرد معروف (متز، ج ۱، ص ۲۷۷ـ۲۸۱)، آشنا شد و ظاهراً شخصیت عجیب ابوالفتح اسکندری ، قهرمان اصلی مقامات ، مبتنی بر همین ابودلف است (یاغی ، ص ۹۲). به گفته ثعالبی (ج ۳، ص ۴۱۵) بدیع الزمان شعر ابودلف را روایت می کرده و یکی از اشعار او را بر زبان قهرمانش گذاشته است (وَیْحَکَ هذا الزمان زُورُ/ فلا یَغُرّنَّک الغَرورُ ـ «المقامه القریضیه »).

وی از ری عازم جرجان شد و مدتی نزد اسماعیلیان جرجان بود تا در ۳۸۲ به نیشابور رفت و در آنجا در مناظرات مفصلی با ابوبکر خوارزمی ، مشهورترین مترسل آن روزگار، بر او پیشی جست (فاخوری ، ص ۵۳۸) و نام خویش را در شرق و غرب عالم اسلامی گسترد و چند سالی را با گردش در شهرها و رسیدن به حضور امیران و بزرگان دانش پرور، از جمله خلف بن احمد در سیستان ، به بهره گیری از شهرت خود گذراند، در حالی که نوشته هایش پیش و بیش از خود او سرزمینها را در می نوردید.

رحلت

سرانجام در هرات مقیم و متأهل و صاحب مِلک شد و از آنجا با خانواده اش در همدان به مکاتبه پرداخت (ثعالبی نامه های او به پدر و خواهرزاده اش را نقل کرده است )، اما ناگهان در ۳۹۸، به علت مسمومیّت یا سکته ، درگذشت (ابن خلکان ، ج ۱، ص ۱۰۹ـ۱۱۰؛ صفدی ، ج ۶، ص ۳۵۸). روایت نادری نیز هست که بدیع الزمان در همدان درگذشته و در محل برج قربان ، مدفن ابوالعلاء قاری ، به خاک سپرده شده است (آزاد همدانی ، ص ۴۳۶).

مذهب بدیع الزمان

برخی بدیع الزمان را شیعه انگاشته اند (افندی اصفهانی ، ج ۱، ص ۳۶؛ قمی ، ص ۱۱۹)، اما او شافعی مذهب (سبکی ، ج ۴، ص ۱۶۰) و دوستدار اهل بیت بوده ، حق وفای صحابه را نیز می گزارده و به سنتهای واجب عمل می کرده است (محدث ، ج ۲، ص ۷۰۹، ۷۶۵)، گرایش ضد معتزلی نیز داشته («المقامه المارستانیه »؛ ثعالبی ، ج ۴، ص ۳۰۸ـ۳۰۹) و به اهل حکمت و شعر و بیان تاخته است و با آنکه یقیناً ایرانی بوده ، آثار فارسی پدید نیاورده مگر اشعار ملمّع (عبود، ص ۱۱۲ـ۱۱۳).اما قدرت فکری وی در نقد و پرخاش جلوه گر می شود که در نوع خود بسیار کم نظیر بوده است .

آثار

آثار بدیع الزمان عبارت است از اشعار و رسائل و مقاماتِ اوست . او خود، شاعریش را مزید بر نویسندگیش می شمرده و کسی را کاتب بلیغ می دانسته است که «نظمش از نثر کوتاه نیاید و ناپسندی شعرش از رونق کلام نکاهد» («المقامه الجاحظیه »).

مهارت بدیع الزمان در تقلید از شعر کهن چنان بوده است که قصیده ای از او که بر زبان شخصیتی داستانی به نام بِشْر بن عواته رانده شده ادیب نقادی چون ابن اثیر را چنان فریب داده که بشر را شخصی واقعی و مقدّم بر مُتَنَبّی (متوفی ۳۵۴) و بُحْتُری (متوفی ۲۸۴) انگاشته است (عبود، ص ۴۲).

رسائل او متنوع و ارزشمند است ، هم نشانه هایی از ساختار قصه و حکایت دارد و هم صنایع بدیعی ، خصوصاً لزوم مالایلزم * . همچنین ، می توان از آنها نکته ها و آگاهیهای تاریخی ـ اجتماعی استخراج کرد. اما شاهکار بدیع الزمان مقامات اوست ، یعنی قطعات نثر مسجع و مصنوعی که در آن ، حادثه یا لطیفه ای درباره قهرمانی به نام ابوالفتح اسکندری و از قول شخص موهومی به نام عیسی بن هشام روایت می شود (فاخوری ، همانجا).

قهرمان مقامات مرد فاضل و جهاندیده و فهمیده ای است که ، به سبب قدرناشناسی مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعی ، از راه کلاشی و اخّاذی و حیله گری روزگار می گذراند و در واقع خود ودیگران را به تمسخر گرفته است . طنزپردازی و بدیهه سازی و تمثیل آفرینی و حفظ سیاق طبیعی کلام در عین صنعتگری در مقامات بدیعی جمع است . بدین سبب ترجمه آن ، اگر به قلم هنرمندی نیز صورت گیرد، تنها حِصّه ای از لطف آن را منتقل می کند؛ حال آنکه حریری ، بزرگترین مقامه نویس پس از بدیع الزمان ، بیش از حد دچار تکلف شده و در انتقاد اجتماعی هم به پای بدیع الزمان نرسیده است .

بدیع الزمان نقش پرداز زندگی قرن چهارم است و حوادث کتابش در شهرها و نواحی بزرگ اسلامی و ایرانی (از جمله بلخ ، سجستان ، کوفه ، آذربایجان ، جرجان ، اصفهان ، اهواز، بغداد، بصره ، بخارا، قزوین ، موصل ، شیراز، حلوان ، شام ، مراغه ، نیشابور و ساری ) می گذرد.

او به وصف واقعگرایانه اخلاق و مرام و رفتار معاصران معتقد است ؛ گویی در پرده های نمایشی کوتاهی گوشه های زشت و محکوم شدنی جامعه را از نظر خواننده می گذراند و کارش بی آنکه جنبه موعظه و نصیحت داشته باشد، آگاه کننده و افشاگرانه است . واقعگرایی بدیع الزمان در صحنه آرایی و آدمهای مقامه هایش و گاه در سخنان آنها نیز مشهود است ؛ چنانکه در «المقامه الدینار» از مصطلحات و حتی دشنامهای رایج میان اوباش و ولگردان آن زمان استفاده کرده ، در «المقامه الرصافیه » از اسرار دنیای دزدان و کف زنان و طراران پرده برداشته ، و در «المقامه الشامیه » اشارات وقیح جنسی را گنجانده است .

با آنکه غالب مقامه ها به یک شیوه شروع و ختم می شود یعنی راوی هربار قهرمان را در قیافه جدیدی می بیند و نه چندان دیر او را به جا می آورد تنوع و تازگی مناظر و حوادث و گاه اشخاص فرعی حفظ می شود؛ مثلاً شرح وضع مضحکی که روستایی ساده دل در «المقامه البغدادیه » دچار آن شده ، یا وصف حمامی و دلاکها در بخش اول از «المقامه الحلوانیه » فراموش نشدنی است . در بخش دوم این مقامه ابوالفتح اسکندری حَجّامِ پرچانه ای است که دلاک خاموش هزار و یک شب را به یاد می آورد. حَجّام آسمان و ریسمان را به هم می بافد و با گفتن آنچه از ادب و کلام و امثال شنیده ، خواننده را مسحور قلم جادویی بدیع الزمان می کند.

اما ابوالفتح اسکندری غالباً به صورت دریوزه گری شیّاد ظاهر می شود که ، به زور زبان آوری و سخنوری ، از حاضران پول می گیرد و خرج عیّاشی می کند. این ، تصویرِ طنزآمیزی است از ادیب آن دوران که می باید دریوزه گر دربارها و درگاهها باشد و برای پیشرفت کارش هر روز به رنگی درآید و شکّاکانه و فرصت طلبانه دم را غنیمت بداند. بدینگونه ابوالفتح اسکندری گاه به هیئت سلحشوران و یکه سواران («المقامه الفراریه »، «المقامه الملوکیه »)، گاه به لباس گدایان با عصا و انبان («المقامه الاسدیه »)، و گاه در زیِّ غازیان داوطلب ، که برای جهاد با کفار کمک گردآوری می کردند، ظاهر می شود («المقامه القزوینیه »)، در مقامه ای دیگر هم مطرب میخانه است و هم پیشنماز مسجد («الخمریه »)، و در همان

حال ادیبی است نقاد و در شعرشناسی استاد («المقامه القریضیه »)؛ بار دیگر در جلسه ای ادبی درباره نثر اظهارنظر می کند و چون طلب زیادت می کنند او نیز زیادت می طلبد («المقامه الجاحظیّه »)؛ گاه رباینده دستار شیطان («المقامه الابلیسیه ») و گاه نیز دعانویس («المقامه الحِرزیه » و «المقامه الاصفهانیه ») است .

در «المقامه الوصیه »، بدیع الزمان موفق شده است که پیش از مولیر افکار یک «خسیس » تمام عیار را بیان کند؛ اما شاهکار او «المقامه المضیریه » است که در آن جزئیات خانه و زندگی و کسب و معیشت بازاری تازه به دوران رسیده ای را وصف کرده و توانسته است خصلتهای گروه را در قالب فرد بنمایاند. ظاهراً قاضی حمیدالدین بلخی ، بهترین مقامه نویس به زبان فارسی ، نیز این مقامه را بهترین اثر بدیع الزمان تشخیص داده که با اقتباس از آن ، مقامه استادانه «سکباجیه » را پدید آورده است (زکی مبارک ، ج ۱، ص ۲۴۸؛ ابراهیمی حریری ، ص ۱۸۲ـ۲۰۴؛ بهار، ج ۲، ص ۳۳۳). منتخباتی از مقامات بدیع الزمان ، به زبانهای گوناگونی ترجمه شده است .



منابع :

(۱) علی محمد آزاد همدانی ، «مشاهیر همدان »، مجله ارمغان ، سال ۱۷، ش ۶ (شهریور ۱۳۱۵)؛
(۲) محمد محسن آقا بزرگ طهرانی ، الذریعه الی تصانیف الشیعه ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳؛
(۳) فارس ابراهیمی حریری ، مقامه نویسی در ادبیات فارسی و تأثیر مقامات عربی در آن ، تهران ۱۳۴۶ ش ؛
(۴) ابن خلکان ، وفیات الاعیان ، چاپ محی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۹۴۸؛
(۵) عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ، چاپ احمد حسینی ، قم ۱۴۰۱؛
(۶) فیکتور الکک ، بدیعات الزمان ، بیروت ۱۹۷۱؛
(۷) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری ، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۲ ش ؛
۸- احمدبن حسین بدیع الزمان همدانی ، المقامات و الرسائل ، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۶؛
(۹) محمد تقی بهار، سبک شناسی ، تهران ۱۳۵۵ـ۱۳۵۶ ش ؛
(۱۰) عبدالملک بن محمد ثعالبی ، یتیمه الدهر ، چاپ مفید محمد قمیحه ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۱) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون ، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰؛
(۱۲) محمدباقربن زین العابدین خوانساری ، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ، چاپ اسدالله اسماعیلیان ، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲، ج ۱، ص ۲۳۸؛
(۱۳) علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛
(۱۴) محمد زکی مبارک ، النثر الفنی فی القرن الرابع ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۱۵) عبدالوهاب بن علی سبکی ، طبقات الشافعیه الکبری ، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی ، قاهره ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۸؛
(۱۶) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، ج ۲، چاپ س . دیدرینغ ، ویسبادن ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛
(۱۷) مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی ، قاهره ۱۹۷۱؛حنّا فاخوری ، تاریخ ادبیات زبان

(۱۸) عربی ، ترجمه عبدالمحمد آیتی ، تهران ۱۳۶۲ ش ؛
(۱۹) عباس قمی ، هدیه الاحباب ، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
(۲۰) جلال الدین محدث ، تعلیقات نقض ، تهران ۱۳۵۸ ش ؛
(۲۱) یوسف نور عوض ، فن المقامات بین المشرق و المغرب ، بیروت ۱۹۷۹؛
(۲۲) عبدالرحمن یاغی ، رای فی المقامات ، بیروت ۱۹۶۹؛
(۲۳) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، بیروت ( بی تا. ) ، ج ۲، ص ۱۶۵ به بعد.

 دانشنامه جهان اسلام جلد ۲ 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=