علما-گعلمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)

زندگینامه آیت الله العظمى سید محمد رضا گلپایگانى (متولد۱۳۱۶-متوفى ۱۴۱۴ ه.ق)

phoca_thumb_l_11 زندگینامه آیت الله العظمى سید محمد رضا گلپایگانى  (متولد۱۳۱۶-متوفى ۱۴۱۴ ه.ق)

در حلقات زرین فقاهت و در سلسله جلیله رجال علم و اجتهاد،مردان بزرگ وشخصیتهاى شایسته و عالیقدرى درخشیده اند که هر کدام در برهه‏اى از زمان،مشعلدارهدایت و پرچمدار مکتب سرخ ولایت در طول تاریخ واقع شده‏اند.خداوند متعال‏ همواره دین خود را با وجود چنین افراد وارسته و الهى مورد تایید و نصرت قرار داده‏است.فقید سعید ما،آیه الله العظمى حاج سید محمد رضا گلپایگانى،یکى از آن بزرگ‏پرچمداران موفق و ماندگار،و یکى از ذخایر ارزشمند سلف صالح(رضوان الله تعالى‏ علیهم)بود،که عمرى را در راه خدمت‏ به فقاهت و جهان تشیع سپرى ساخت.

زندگى ایشان در شکل‏ گیرى حوزه و تحولات آن:

 

تاریخ حوزه علمیه قم،در مسیر عمر کوتاه خود،روزگارى را به یاد مى‏آورد که‏ جمعى از تشنگان معارف الهى و پویندگان راه حقیقت و معرفت،در عصر خفقان وفشار پهلوى،دور شمع وجود پرنور پیر روشن ضمیر،و عارف دل‏آگاه آیه الله حائرى،محور دایره مرجعیت و ولایت را گرفته بودند،و با وجود همه فشارها و تنگناها،ازحوزه ولایت و فقاهت،سرسختانه حمایت و دفاع نموده،و در برابر ملامت‏ ملامت‏ کنندگان،و شماتت‏ شماتت‏گران،بیم و هراسى به خود راه نمى‏ دادند.یکى از آن‏مدافعان پرصلابت و پرخروش،همراه دیگر هم سنگران و هم رزمان خویش مانندآیات:حاج آقا روح الله خمینى،سید احمد زنجانى،سید محمد محقق داماد، آخوند ملاعلى معصومى همدانى،سید احمد خوانسارى،شیخ عباس تهرانى،حاج میرزا عبد الله چهل ستونى،میر سید على یثربى،سید محمد حجت کوه‏کمرى،حاج سید محمد تقى‏خوانسارى،و سید صدر،و…یکى هم همین مدرس فاضل،و طالب علم جوان وپرشور آن روز،آقاى سید محمد رضا موسوى گلپایگانى بود.

حوزه پربرکت:

 

تاریخ در مسیر پرفراز و نشیب خود،حوزه‏هاى اسلامى متعددى را به خود دیده‏است.از زوال و افول،و از درخشش و بالندگى آنها،اخبار و گزارشهایى در صفحات‏خود جا داده است،ولى حوزه‏اى به برکت و جاودانگى و گرما و صفا و نشاط وکارسازى و پرثمر و پربرکت‏بودن،همانند حوزه علمیه آیه الله العظمى حائرى یزدى راکمتر نشان داده است.حوزه‏اى که با وجود قلت انصار و محدود بودن تعداد طلاب(درحد ۶۰۰ نفر)،با وجود شدت عداوت دشمنان و کثرت مشکلات،و تراکم تضییقات،اینهمه آثار و برکات،و این همه تربیت‏یافتگان و فارغ التحصیلان ارزنده و برازنده و این‏همه اصحاب و انصار صالح و شایسته،با ایمان و با تقوا و پرفضیلت،در خود جا داده‏ است.رجال الهى که همچون ستیغ کوههاى سر به آسمان کشیده،در اوج عظمت ووقار و ایمان زندگى کرده‏اند و سر تعظیم در مقابل کسى جز خداى بزرگ فرودنیاورده‏اند. سرفرازانى که آیه الله حاج سید محمد رضا موسوى گلپایگانى نیز یکى ازآن انصار صدیق،و یکى از آن یاران با وفا و صمیمى این حوزه گرم و این کانون صفا وعشق و ایثار بوده است.

در روزگار مراجع سه ‏گانه:

تاریخ حوزه علمیه قم،پس از رحلت اسف‏انگیز پیر و مراد،و قطب دایره ولایت‏و مدیریت‏خود، حضرت آیه الله العظمى حائرى،مؤسس حوزه علمیه قم،یک دوران‏فترت و روزگار خلا مرجعیت متمرکز را به خود دیده است،که در فراق مؤسس وپایه‏گذار آن،سه تن از شاگردان وارسته و برجسته آن بزرگمرد،آیات عظام:سید محمد حجت،سید صدر الدین صدر،سید محمد تقى خوانسارى زمام امور طلاب را به دست‏با کفایت‏خود گرفتند،و با تلاش و جدیت فوق العاده،این کشتى ناخدا از دست داده رابه سوى ساحل نجات و روشنایى سوق داده و با وجود همه کارشکنى‏ها به کار خودادامه داده‏اند.در آن روزها،آیه الله سید محمد رضا موسوى گلپایگانى نیز در کنار آنان،یک همکار غمخوار،و یک همیار پشتیبان و دلسوزى بود که با جان و دل با آنان‏همراهى و همدلى مى‏نمود.

تاریخ پر التهاب‏حوزه علمیه قم،روزگار مشعشع وپرجاذبه مرجعیت‏حضرت آیه الله‏العظمى حاج سیدحسین بروجردى رادر سینه خود دارد که‏مدت پانزده سال‏همانند مدت زعامت‏ مؤسس عالیقدرحوزه،زمام امور را دراختیار داشت،و حوزه‏علمیه شیعه در اثرلیاقتها و شایستگیهاى‏آن مرجع بلند اندیش،نه تنها با«الازهر» مصر آن روز رقابت مى ‏کرد،بلکه رئیس جامع الازهر آن روز،استاد شیخ محمودشلتوت را به تواضع و خشوع در برابر فقه شیعه وا مى‏ داشت،که فتواى رسمى بودن فقه‏ جعفرى را صادر کرد.در روزگار او،مناره ‏هاى مساجد مونیخ و هامبورگ و لندن به ترنم‏اذان و شهادت بر ولایت على(ع)ندا سر مى‏ دادند.در آن روزگار پر عظمت و پر جلالت‏نیز آیه الله سید محمد رضا گلپایگانى،یکى از مدرسین عالى مقام،و یکى از چهره‏هاى‏فقاهتى حوزه علمیه قم بود که چشمها به او دوخته شده،و امیدها به او بسته مى‏ گشت.

او در آن روزگار،یکى از کاندیداهاى زعامت،و یکى از روزنه‏هاى امید مرجعیت‏ شیعه به شمار مى‏ رفت.آن روز درست‏ سال ۱۳۸۰ ه.ق بود.تاریخ حوزه علمیه قم،روزگار پروحشت و پر اضطرابى را پشت‏ سر نهاده است.

روزگارى که زبانها بسته،و قلمها شکسته،و صدایى جز صداى روحانیت‏ به گوش ‏نمى ‏رسید.ما هم آن روزگار را دریافتیم.آیه الله العظمى بروجردى،پس از ۱۵ سال‏زعامت روحى و معنوى پر اقتدار،جهان اسلام را بدرود گفته بود.حکومت وقت‏ تلگراف تسلیت ‏به آیه الله العظمى حکیم در نجف مخابره نموده بود.این تلگراف معناو مفهوم خاصى داشت.توطئه ‏هاى سرى،و تلاشهاى علنى در کار بود که حوزه علمیه ‏قم پخش و پلا گردد،تا به زعم خود مانع جدى اصلاحات اساسى کشور(!)از قلب‏ کشور اسلامى ایران برداشته گردد.در آن روزگار،مراجع عالیقدر و تربیت‏ یافتگان‏ مکتب آیه الله حائرى عموما قد علم کردند،و مدیریت‏ حوزه را با همه مشکلات وهراسها و اضطرابها که داشت،به دست‏ خود گرفتند.یکى از فعال‏ترین چهره‏ هاى آن‏روز،در کنار امام بزرگوار و دیگر مراجع عصر،حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى بود.

آن روزها،دهه نهم و دهم از چهاردهمین قرن تاریخ هجرى بود.

روزگارى را در حوزه علمیه قم دیدیم که امام بزرگوار(ره)در اثر مجاهدتها وتلاشها،و در اثر مخالفت‏ با سیاست غربى و آمریکایى شاه،و در اثر مبارزه با فسادها وخیانتها،به ترکیه و نجف تبعید گردیده بود.در فترت خلاء وجودى آن بزرگ،مراجع!۶۱۳ بزرگوار اسلام،مسؤولیت ‏بس خطیر و بزرگى را بر عهده داشتند:حفظ کیان حوزه،ودفع فتنه‏ها و رفع توطئه‏ ها که از ناحیه دشمن تا دندان مسلح بر حوزه وارد مى‏ آمد.درآن روزگار،مراجع وقت ‏به وظایف خود قیام مى‏ ورزیدند.اعلامیه‏ هاى روشنگر صادرمى‏ کردند،و تمام تلاش آنان این بود که با زحمات طاقت فرسا و کمرشکن،حوزه امام‏ صادق(ع)را حفظ کنند،و به افشاگرى چهره دشمن غدار بپردازند.در آن روزگار سیاه،یکى از فعالان مراجع آن روز،حضرت آیه الله العظمى حاج سید محمد رضاگلپایگانى بودند.

اینک به شرح حال و زندگى معنوى و انسانى این بزرگ فقیه شیعه مى‏ پردازیم:

ولادت:

 

آیه الله العظمى حاج سید محمد رضا گلپایگانى،فرزند حجه الاسلام‏و المسلمین،آقا سید محمد باقر گلپایگانى،در هشتم ماه ذى القعده‏۱۳۱۶ در قریه‏«گوگد»از توابع گلپایگان به دنیا آمدند،و این ولادت در اثر توسل به ساحت قدسى‏امن الحجج(ع)صورت پذیرفته بود.

مرحوم والدشان که یکى از علما و سادات مشهور به زهد و امانت و وثاقت مردم‏بود،هنگامى که کودک صغیر۹ سال بیشتر نداشت،از دنیا رفت و ایشان در کنف عنایت‏ربانى و حمایت مادرش،بانو سیده هاجر که یکى از زنان عفیفه و پرهیزکار بودند،زندگى را ادامه دادند.او پس از فوت پدر به تحصیل علوم متداوله،به خصوص علوم‏دینى پرداختند.پس از طى تحصیلات مقدماتى،و تکمیل مقدارى از سطوح،نزدعلماى بزرگ آن دیار،در اوایل سال‏۱۳۳۶ که آیه الله العظمى شیخ عبد الکریم حائرى به‏اراک وارد شده بودند،به او پیوستند.پس از تکمیل سطوح،در سال‏۱۳۳۷ در دروس‏فقه و اصول آیه الله حائرى شرکت نمودند،و با توجه به استعداد شایسته و ذهن بدیع‏خود،به زودى از شاگردان ممتاز،و طرف توجه استاد قرار گرفت. در شعبان ۱۳۴۰ ه.ق‏که آیه الله حائرى به قم مشرف،و به تاسیس حوزه علمیه قم مبادرت ورزیدند،پس ازاستقرار در قم،توسط نامه‏اى از شاگرد ساعى و کوشاى خود،دعوت به عمل آوردند تابه قم مهاجرت کند.ایشان هم در شوال همین سال به قم مهاجرت نمودند،و تدریس‏سطوح را در آن حوزه مبارکه تصدى نمودند،و این همکارى و معاونت تا سال ۱۳۵۵که آن فقید حیات داشتند،در کنار ایشان و به عنوان یکى از اصحاب و یاران ثابت وپایدار جلسه درس و بحث او ادامه مى‏دادند.

گفتار مرحوم سید ریحان الله یزدى:

 

او در مقام معرفى مجالس درس و حوزه‏هاى تدریسى آن روزها،پس ازبرشمردن جلسات دروس آقایان سید صدر الدین صدر،و میر سید على یثربى،و میرزامحمد قمى و سید احمد خوانسارى،و جلسه درس آقاى سید محمد حجت و میرزامحمد همدانى و آقا سید شهاب الدین نجفى،و آخوند ملا على همدانى،و جلسه‏درس شیخ عباسعلى شاهرودى،از جلسه درس مرحوم آقا سید محمد رضا گلپایگانى‏این گونه گزارش مى‏دهد:

«آقاى گلپایگانى سطوح عالیه فقه و اصول را تدریس مى‏کنند،و جایگاه درس‏ایشان،مدرس قبلى فیضیه است.» (۱)

اساتید او:

 

ایشان با توجه به اوج پویاگرى و اشتیاق فراوانى که به تحصیل علوم اسلامى‏داشته‏اند،طبیعى است اساتید متعدد و متنوعى را در طول ایام تحصیل دیده باشند،ولى‏مؤثرترین و سابقه‏دارترین آنان که نقش اساسى در روحیه او داشته‏اند،انگشت‏شمارمى‏باشند:

۱-حجه الاسلام و المسلمین حاج سید محمد باقر گلپایگانى والد محترمشان،که دروس ادبى را از ایشان فرا گرفته‏اند.

!۶۱۵ ۲-حجه الاسلام و المسلمین آقاى سید محمد حسن خوانسارى(متوفى‏۱۳۳۷)(برادر آیه الله العظمى سید احمد خوانسارى)که دروس سطح را در خوانسارپیش ایشان فرا گرفته‏اند.

۳-مرحوم آیه الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى(متوفى ۱۳۵۵)،مؤسس حوزه علمیه قم،شاخص‏ترین و مؤثرترین استاد ایشان مى‏باشد که حدود ۲۰سال تمام در اراک و قم از محضر پر فیض ایشان کسب علم و دانش و کمالات نموده‏اند.

۴-آیه الله ملا محمد تقى گوگدى که بخشى از دروس ادبى و فقهى را از ایشان‏فرا گرفته‏اند.

۵-آیه الله العظمى نائینى(متوفى ۱۳۵۵)که هنگام مهاجرت به ایران،به‏صورت موقت‏به امر استادش آیه الله حائرى در درس ایشان حضور پیدا کرده‏اند.

۶-آیه الله العظمى حاج آقا ضیاء عراقى که بخشى از دروس فقه را پیش ایشان‏ تلمذ کرده ‏اند.

۷-آیه الله العظمى حاج سید ابو الحسن اصفهانى(متوفى ۱۳۶۵)که بخشى ازمباحث‏خارج فقه را در نجف اشرف پیش ایشان تلمذ نموده ‏اند.

اینها،تعدادى از اساتید آن مرحوم مى‏ باشد.یقینا تعداد اساتیدشان منحصر به‏ اینها نبوده است و خیلى بیش از این تعداد مى‏ باشد.

خصوصیات علمى و اخلاقى:

گرچه خصوصیات اخلاقى و مکارم صفات ایشان در رسانه‏ ها و مطبوعات‏ کشور به صورت جامع منعکس شده است و نیازى به تفصیل ندارد،ما فشرده‏اى ازخصوصیات ایشان را جهت تذکار در اینجا مى‏ آوریم:

ایشان داراى ذهن تیز و حسن سلیقه و پشتکار کامل در مسائل تحقیقى و فقهى،و متصلب در عقیده،و استوار و محکم در حفظ معتقدات و خصوصیات اخلاقى،خویش بود.وجود او تجسم عینى کلام على(ع)بود جایى که مى‏فرماید:«المؤمن!۶۱۶ کالجبل الراسخ،لا یعصفه العواصف‏»(مؤمن همانند کوه استوارى است که وزش‏بادهاى تند او را نمى‏لرزاند).آن فقیه شیعه همواره در تقویت مذهب اهل بیت عصمت‏و طهارت(ع)،و ترویج قرآن،سعى و تلاش وافر داشت،و در دفاع از ارزشهاى‏اسلامى و الهى،حاضر به هیچگونه سازش و گذشت نبود. اعتقاد او به اهل بیت‏عصمت و طهارت(ع)،یک اعتقاد راستین و راسخى بود،نه صورى و خودنمایى.

کتابها و قلمهایى را که جهت‏گیرى روشنفکر مآبى و پایمال نمودن اصالتها و ارزشهاى‏واقعى داشت،نه تنها پذیرا نبود،بلکه به مقابله جدى آنها نیز برمى‏خاست.معظم‏له دراحترام به استاد و اداى حق او،و در تواضع و محبت‏به دانشجویان و طالبان علم،بى‏نظیر بود.بارها و بارها از خصوصیات استاد و مربى‏اش،حاج شیخ عبد الکریم‏حائرى(ره)ذکر خیر مى‏نمود،و هرگز او را فراموش نمى‏کرد،و پیش از شروع درس‏به روح پرفتوحش فاتحه قرائت مى‏نمود،سپس آغاز درس مى‏کرد.هر صبحگاه پس ازنماز،در بالاى سر به قرائت‏سوره فاتحه به روح ایشان مى‏پرداخت.این خصوصیت،ازصفا و وفادارى او به ذوى الحقوق حکایتها داشت.اصحاب و حواشى که او انتخاب‏کرده بود،نوعا از روحیات او متاثر،و از نیکان و اخیار بودند،و برخورد آنان با طلاب واهل مراجعه،یک برخورد احترام آمیز بود.

اخلاص در توسل:

ایشان مرد دعا و توسل،و اهل نماز و تهجد،و حلیف شب و انیس خلوت ومونس جلوت بود.به نماز و دعا و قرآن عشق مى‏ ورزید.حال و احوال انس کامل باخداى متعال داشت.نوادر حالات و قضایاى شگفت روحى که مربوط به عوالم‏معنویت و روح بوده باشد،در زندگى ایشان فراوان وجود داشت که برخى از عزیزان به‏نگارش و جمع‏ آورى آنها اقدام نموده ‏اند و ما را نیاز به بازگویى آنها نیست،فقطمواردى از توسل و دعاى مستجاب آن روحانى متعبد را که ناقل آن فرد موثق و قابل‏احترام،حضرت حجه الاسلام و المسلمین،آقاى حاج میر شاه ولد عالم بزرگوار و امام‏جماعت محترم شهرستان ملایر بود،در اینجا مى ‏آوریم که نشانى از دعا و خلوص این‏مرد زاهد و وارسته و نمایشى از ارتباط عجیب عالم ارواح مى‏باشد.ایشان مى فرمودند:

«در یکى از بیمارستانهاى تهران،پنج‏شش روز بود که در بخش‏«سى سى یو»تحت مراقبت‏بودم. وضع روحى و جسمى‏ام در شرایط فوق العاده نامناسبى بود که درشب هفتم در عالم رؤیا دیدم که حضرت آیه الله گلپایگانى در کنار بسترم سجاده پهن‏کرده است.با حالت‏خاصى مشغول نماز و تهجد مى‏باشد.تا از خواب بیدار شدم،به‏خود گفتم من از این وضعیت وخیم شفا و نجات پیدا خواهم کرد.نماز و دعاى ایشان‏در کنار تختخواب،نشانى از استجابت این دعا است.

اتفاقا آقاى انصاریان مدیر محترم انتشارات انصاریان قم به عیادت اینجانب آمده‏بود.من خوابى را که آن شب دیده بودم کوتاه و فشرده براى او تعریف نمودم که چنین‏صحنه‏اى را در عالم رؤیا دیده‏ام.ایشان در بازگشت‏به قم این خواب را به آقا تعریف‏کرده بود.آقا مکثى نموده و از آقاى انصاریان پرسیده بودند:«آن رؤیا در چه شبى بوده‏است؟»پاسخ دادند در فلان شب.آقا فرمودند:«من در آن شب،افرادى را در نماز شب‏یاد کردم و نام بردم،یکى هم آقاى میر شاه ولد بود…»

در عالم شهود:

یک وقت پس از چاپ اول کتاب‏«فقهاى نامدار شیعه‏»را به معظم‏له نشان دادم‏ که در آن تصویر جلسه درس آیه الله آخوند خراسانى منعکس بود و بزرگانى مانندآیات:بروجردى،میلانى، حاج آقا حسین قمى نیز به عنوان تلمذ در آن محضرنشسته‏ اند.ایشان به راحتى و بداهت اظهار داشتند:«من این جلسه درس را دیشب به‏ همین کیفیت که نشان مى‏ دهید مى‏ دیدم و اکنون تعبیر آن را مشاهده مى ‏نمایم.»

استقلال حوزه:

او معتقد به حفظ استقلال و اصالت‏حوزه‏هاى علمى،به ویژه حوزه علمیه قم بود،پیام اول و آخر ایشان به شوراى مدیریت قدیم و شوراى سرپرستى جدید،همین ‏یک کلمه بود و بس: «حفظ استقلال حوزه‏».بارها مى‏فرمود که حوزه علمیه قم،یک ‏نیروى بزرگ،و یک قدرت الهى در این کشور مى‏ باشد،و این قدرت الهى،مشروعیت‏ خود را از علم و دانش،و از قداست و معنویت طلاب الهام مى‏ گیرد.از این رو،سعى وتلاش داشت که پایه علمى طلاب هر چه بالاتر رفته باشد،و در کنار علم و دانش،ازتقوى و آراستگى اخلاقى،دیندارى و خداشناسى،و امانتدارى بیشترى برخوردارباشند.اندوخته‏ هاى آنها،تنها علم عارى از عمل نباشد که به دردى نخواهد خورد.

او پایبند استمرار دروس حوزه بود و هرگز به آسانى به تعطیل آن رضایت‏نمى‏داد.او تا ۹۴ سالگى در مسجد اعظم تدریس داشت.با سن کهولت،باز به درس‏تشریف مى‏ بردند.وقتى پایشان صدمه دید که مانع از راه رفتن شد،طلاب و فضلاء رابه منزل دعوت نمود و به تدریس ادامه داد.

او پیروزى انقلاب اسلامى و شکل گیرى جمهورى اسلامى را در این کشور یکى‏از الطاف حسنه الهى مى‏دانست،و سعى و تلاش داشت این نعمت الهى،و این لطف‏برجسته پروردگار، همچنان صحیح و سالم و بى‏عیب و نقص محفوظ بماند.تضعیف وصدمه رساندن به این موهبت‏ بزرگ الهى را گناه بزرگ مى ‏شمرد،از این رو با همه‏ تذکرات اخلاص آمیز و دلسوزانه‏اى که به پاره‏اى از مسائل جاریه کشور داشت،در عین‏حال،رضایت نمى‏ داد که کوچکترین خدشه به اعتبار و حیثیت جهانى و عمومى‏ جمهورى اسلامى وارد آید.از این رو،او بازوى توانا و پشتیبان نیرومند انقلاب اسلامى‏ و مسؤولین امر بود،و اگر تذکرى به مسؤولین داشت،آن را به صورت احترام‏ آمیز بیان‏ مى‏ نمود،یقینا نصیحت و دلسوزى با موضع گیرى و جبهه بندى تفاوت فاحشى دارد.

فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى او:

 

زندگى سیاسى و اجتماعى آن بزرگ مرجع تقلید شیعیان،در این ۳۲ سال دوران‏زعامت و مرجعیت،در دو مرحله اساسى و سرنوشت‏ساز خلاصه مى‏گردد.هر دو مرحله‏اى که هر کدام از اعتبار و حساسیت ویژه‏اى برخوردار مى‏باشند:

۱-هفده سال تمام،از سال ۱۳۴۰ تا۱۳۵۷،پیش از پیروزى انقلاب اسلامى،تالحظه‏ هاى پیروزى.

۲-پانزده سال تمام،از۱۳۵۷ تا ۱۳۷۲،از لحظه‏ هاى پیروزى انقلاب اسلامى تاهنگام رحلت آن بزرگ.

در هر دو مرحله یاد شده،حیات سیاسى و اجتماعى او سخت طاقت‏ فرسا وسرنوشت‏ساز و توام با مشکلاتى بوده است،ولى یقینا در مرحله نخستین،گرفتاریها وفشار و شکنجه‏ هاى روحى وى،بیشتر از مرحله دوم بوده است.

تحلیل مساله به این صورت است که در مرحله دوم،حضور رهبرى معظم ورشید انقلاب اسلامى،و خلف صالح ایشان،حضرت آیه الله خامنه ‏اى،به عنوان‏سکان‏دار کشتى انقلاب،کار را آسان‏تر کرده بود،و هر نوع مشکل و معضلى را باسرپنجه عقل و درایت،و از راه مذاکره و بحث و گفتگو،و تفاهم موجود حل مى‏ نمود،و چندان جاى تامل و درنگ نبود،هر چند در این مرحله هم مسائل لا ینحل و مشکلات‏ناگشودنى فراوان وجود داشته است…ولى در نخستین مرحله از زندگى سیاسى واجتماعى ایشان،طرف حساب او بیگانگان و اجانب از معارف دین،یا دوستان ناآشنا بامفاهیم و مصالح اسلام بودند;یا به تعبیر دیگر،روند قضایا آنچنان سریع و شتابزده وغیر قابل کنترل بود که تبیین و تفسیر و تحلیل منطقى آنها بیرون از عهده تحلیلگر بود وشرایط چنین اجازه‏اى را نمى‏داد.و از طرف دیگر توقعات و انتظارات فوق العاده ‏فراوان بود،از این رو به نظر نگارنده که حاضر در روند مسائل آن روز و جریانات ۱۵خرداد و پیامدهاى آن بود،سخت‏ ترین و مشکل‏ترین لحظات زندگى سیاسى واجتماعى آن بزرگ مرجع،پس از تبعید حضرت امام شروع شده بود که مسائل ومشکلات داخلى و خارجى، فوق العاده پیچیده،و تصمیم‏گیرى و اجراى تصمیمات،مشکل‏تر و غیر قابل عمل و اجرا بود. حضور آیات در شهر رى،و عدم امکان تخلیه‏ حوزه علمیه قم که مساوى با انحلال رکزیت‏حوزه تلقى مى‏ شد،و از سوى دیگر، حمله و هجمه دوستان و آشنایان از جبهه داخلى،و احساس مسؤولیت‏ بزرگترى ازآن،یکى از بحرانى‏ ترین و پیچیده‏ ترین بغرنج هاى سیاسى و اجتماعى بود،که با همه‏ درد و رنج و مشکلاتى که داشت،گذشت.

در آن روزگار سیاه،و در آن مراحل حساس پیش از پیروزى انقلاب،که رژیم‏جبار و ستمگر یکه‏تاز میدان بود،و تلاش داشت در غیاب فیزیکى رهبر انقلاب،تمام‏برنامه‏ ها و اهداف ضد اسلامى را که داشت و یا از سوى آمریکا دیکته مى‏ شد را یکجا وسریع،یکى پس از دیگرى به مرحله اجرا درآورد.در اجراى این توطئه‏ها آن چنان‏آماده بود،که ساده‏ترین مساله‏اى که نشانگر هویت اسلامى و تشخص فرهنگى مردم‏مسلمان بود-مثلا تاریخ-آن را نیز مى‏خواست مطابق خواسته اربابان خویش تغییردهد،و این ملت اسلامى را ه مانند دیگر اقلیت هاى مسلمانى که در کشورهاى بیگانه‏ زندگى مى‏ کنند،بریده از تاریخ و بیگانه از محورهاى زندگى معنوى‏ شان درآورد.این‏ مرجع بزرگ،پس از فاجعه ۱۵ خرداد،به موضع سازش ناپذیرى خود ادامه داده،و درمقاطع مختلف،با انتشار بیانیه،پیام و تلگراف،به وظیفه الهى خود عمل کردند، که‏ تفصیل قضایا از عهده این مختصر خارج،و نیازمند کتاب مفصلى است.فقط به‏ صورت روزشمار به سرفصلهایى اشاره مى‏ شود:

روز شمار حوادث آن روز:

۱-در مورد غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى،همراه دیگر حضرات آیات،اعلامیه شدید اللحن و تلگراف مؤثرى را مخابره نمودند.

۲-در ماجراى حمله کماندوها و دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در فروردین‏۱۳۴۲ که خود آن حضرت نیز مصون از حمله و یورش آنان نبودند،با انتشار بیانیه‏اى‏تند،رژیم طاغوتى را استیضاح نمودند.

۳-در ماجراى جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل،و تجاوز صهیونیستها به بلادمسلمین،و تصرف مسجد الاقصى،بیانیه شدید اللحنى را صادر نموده،و در مدرسه فیضیه عزاى عمومى اعلام کردند،که رژیم حامى صهیونیزم از برگزارى آن جلوگیرى به ‏عمل آورد.

۴-در ارتباط با مساله تبدیل تاریخ هجرى به تاریخ شاهنشاهى،عکس العمل‏شدید و تندى نشان دادند،که کم سابقه،بلکه بى‏سابقه بود.

۵-در جریان تبعید حضرت امام(ره)بیانیه مؤثرى را صادر نمودند که طى آن،چهره کریه رژیم را به مردم شناسانده،و خواستار بازگشت‏سریع و عاجل معظم له ‏شدند.

۶-در لحظات حساس اوان پیروزى انقلاب اسلامى که حوادث پشت‏سر هم‏مى‏آمد،مانند آتش سوزى سینما رکس آبادان،مجالس ترحیم استاد شهید آیه الله سیدمصطفى خمینى،و چهلمى که به احترام ایشان برگزار شد،و پشت‏سر آن،چهلمین‏هایى که به وجود مى‏آمد،در هر حادثه‏اى اعلامیه‏هاى مشترکى با امضاى آن‏بزرگ مرجع و دیگر مراجع قم موجود است که تعداد آنها کم نیست،و در کتابهاى‏مربوطه مى‏توان مطالعه نمود.ما فقط سه نمونه از آن اعلامیه‏هاى شدید اللحن ایشان رااز کتاب‏«یکصد سال مبارزه روحانیت،از میرزاى شیرازى تا امام خمینى‏»(چاپ سال‏۱۳۵۸ ه.ش)که در همان ایام و حال و هواى لحظه‏ هاى پیروزى انقلاب به نگارش‏در آمده است،محض آگاهى نسل جوان ذیلا مى‏ آوریم.

نمونه‏ هایى از اعلامیه‏ هاى پیش از پیروزى انقلاب:

تاریخ حوزه علمیه قم،سخت‏ ترین،سهمناک‏ترین،شکننده‏ ترین وپرمخاطره ‏ترین روزها را به خاطر دارد.روزهاى خاک و خون،آتش و خمپاره،و توپ‏و تانک و مسلسل.در آن اوج احساسات انقلابى،و ضعف و فتور دستگاه حاکم.

حکومتهاى موقت،یکى پس از دیگرى سر کار مى‏آمدند و مى‏رفتند.درست‏۲۷/۸/۵۷،در آن شرایط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حکومت نظامى،این مرجع بزرگوار ورشید،پیامى به ارتشبد ازهارى،نخست وزیر وقت مخابره مى‏ نماید که همانند بمب در آن روز منفجر مى‏شود، که متن آن چنین مى‏ باشد:

«تهران-تیمسار ارتشبد غلامرضا ازهارى

ابلغکم رسالات ربى و انا لکم ناصح امین

بر حسب وظیفه شرعیه،ومسؤولیت مهمى که بر عهده دارم،لازم دانستم به جناب عالى و تمام درجه‏داران وافسران ارتش تذکر دهم،باشد که این تذکرات باعث تنبیه و اتخاذ ترتیب مشروع ومنطقى گردد،و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ایران،و مردم آزاد دنیا، بیش ازاین،این مملکت اسلامى سرافکنده و مورد تنفر واقع نشود.

فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمه

آقاى ازهارى!سلب آزادیهایى فردى و اجتماعى،و ایجاد اختناق و سانسور،وکشتار و اتلاف نفوس،نه شما را بر ابقاء حکومت استبدادى توفیق مى‏دهد و نه این‏ ملت‏ ستمدیده را آرام و نه مقام روحانیت را از انجام وظیفه شرعیه باز مى‏ دارد.اگرراستى بقاء این مملکت را مى‏ خواهید با ملت عناد و لجاج نورزید و بر آتش تنفر وانزجار و اعتراض و اعتصابى که ضد اسلامى و مخالف مصالح مملکتى حکومت آن راروشن کرده است،هیزم نریزید.و از راهى که منتهى به ندامت و زوال حیثیات مملکت‏ است‏ بازگردید،و به نداى وجدان و عقل و دین پاسخ دهید.با اسلحه‏اى که در انبارها باپرداخت میلیاردها پول ملت محروم ذخیره شده،ملت را که مالک واقعى آن است،نکشید و به اظهار پشتیبانى بعض اجانب که مى‏ خواهند شما را هر چه بیشتر به دشمنى‏ با ملت‏برانگیزند تا مطیع فرمانشان باشید و غیر از آنها پناهگاه و پشتیبانى نداشته باشیدمغرور نشوید و شخص‏پرستى را بر مصالح مملکت ترجیح ندهید.

من به شما اتمام حجت مى‏ کنم که آنچه شما در مقام حفظش هستید،که حتماخواسته ملت و مصلحت مملکت نیست،مجوز این اقدامات خشونت‏ بار نمى‏ باشد.

آیا نمى ‏بینید که مملکت در اعتصاب است؟آیا نمى ‏دانید که دانشگاهیان وفرهنگیان و بازاریان و کارگران و کارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جراید و همه وهمه،همکارى با نظام را خیانت‏به مملکت و حقوق و آزادى خود مى‏دانند؟راضى!۶۲۳ نشوید در تاریخ ثبت‏شود که ارتش ایران بعد از سالها استراحت،ملت را هدف قرار دادو خیابانها و کوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتى که بودجه هنگفت ارتش‏را متحمل است،رنگین ساخت.

آقاى ازهارى!با توجه به اینکه نهضت اصیل ملت ایران براى طرد استعمار واستبداد تمام قشرهاى مملکت را فرا گرفته است،مقابله با آن،با نیروهاى مسلح و کشتارصغیر و کبیر، مملکت را از بحران‏ها و ناآرامى‏ها نجات نخواهد داد و مردم به چیزى‏غیر از پایان یافتن حکومت استبدادى و تامین آزادى و عدالت اجتماعى در سایه‏برقرارى نظام اسلامى راضى نخواهند شد.شما که به عنوان حفظ نظام مشروطه‏سلطنتى با مردم روبرو شده ‏اید و افراد را به جرم مخالفت‏با رژیم دستگیر مى‏ نمائید،مى‏ دانید که نیم قرن است از جانب نظام حاکم بر این مملکت رژیم مشروطه ملغى شده‏ و سالها است که عملا بساط آن را برچیده‏اند و به رژیم دیکتاتورى و به اصطلاح‏ شاهنشاهى که از فلسفه‏ هاى مهم انقلاب مشروطه پایان دادن آن بود، تبدیل شده است‏و اسناد و مدارک و سخنرانیها و مسافرتها و اوضاع مملکت و روزنامه ‏ها همه در این‏مدت گواه این است که رژیم مشروطه عملا و رسما و حتى اسما الغاء شده است؟آیاخود شما واقعا تحت رژیم مشروطه بر مملکت مسلطید؟

بیائید بیش از این مملکت را به خطر،و مردم را به جنبش وادار نسازید.معلوم‏است مردم این سبک حکومت و استبداد را نمى‏توانند هضم نمایند که این همه کشته‏ مى ‏دهند و باز هم ایستادگى مى‏ نمایند.آیا اگر مملکتى رژیم خود را بخواهد تغییر دهد،ارتش آن ملت‏حق دارد به عنوان معارضه و کوبیدن ملت وارد عمل شود و مردم راهدف تیر قرار دهد و به قتل عام تهدید نماید؟از خدا بترسید و از راه باطل برگردید.

خداوند متعال همه را به رشد و صلاح و آنچه موجب خیر و ترقى مسلمانان و طرداستعمار است هدایت فرماید.»

۱۷/ذى الحجه الحرام‏۱۳۹۹ ه.ق،۲۷/۸/۱۳۵۷ (۲)

انتشار متن تلگراف ایشان،در آن شرایط خفقان،و در آن عصر تسلط رعب ووحشت،و حکومت مسلسل و توپ و تانک،اعجاب همگان را برانگیخت،و شور وشوق مردمى را که نیازمند تقویت روحى بیشتر از طرف روحانیون،و روشنگرى ‏مراجع عالیقدر تقلید بودند،دو صد چندان نمود، و با وجود مقررات شدید منع عبور ومرور شبانه،در فرصتى کوتاه،اعلامیه بر سر هر کوى و برزن نصب گردید،و مردم براى‏به دست آوردن نسخه‏ هاى آن بى‏ تابى مى‏ کردند.بدین ترتیب سختگیرى و فشاردستگاه بر ایشان به مراتب بیش از سابق گردید،اما اینها همه در نظر والاى ایشان موانع‏ کوچکى بودند که از ضعف و زبونى رژیم در حال اضمحلال سرچشمه مى‏ گرفت، ونمى‏ توانست در اراده آهنین ایشان خللى وارد آورد.

۲-به مهندسین و کارگران صنعت نفت:بنابراین با همه فشارها،مى‏ بایست راه‏ادامه مى‏یافت.او اندکى بعد اعلامیه‏اى حماسه ‏آفرین در پاسخ تلگرام کارمندان وکارگران صنعت نفت صادر نمودند که کارمندان صنعت نفت،در تلگرام خود بسیارى ازمسائل و دردهایشان را مطرح کرده،و اظهار داشته بودند که رژیم تحت فشارشان قرارداده،و تهدید به تجاوز به ناموسشان نموده،و اظهار مى‏دارد که اعتصابشان مورد تاییدمراجع تقلید نیست،و همچنین اعلام داشته بودند که هرگز تولید نفت مصرف داخلى راقطع ننموده،و کمبود نفت‏به دلیل ارسال سهمیه داخلى به اسرائیل،و مصرف بى‏حد وحصر ارتش مى‏باشد،و از ایشان تقاضا نموده بودند حکم شرعى را سریعا در مورداعتصاب شرکت نفت،و ارسال نفت‏به اسرائیل و آفریقاى جنوبى،و دیگر کشورهایى‏که در این موقعیت‏ خطیر تاریخى،از حکومت‏ بى‏ داد و ضد اسلامى ایران حمایت‏مى ‏کنند،اعلام فرمایند.

ایشان در پاسخ آنان،تلگرامى در تاریخ ۵ دى ماه‏۱۳۵۷ به این مضمون صادرنمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

رشد و آگاهى اجتماعى و اسلامى کارکنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت‏مورد تقدیر است. متاسفانه حکومت‏ به جاى تنازل در برابر خواستهاى مشروع ایشان،و عموم ملت مى ‏خواهد با شدت عمل،اعتصاب کنندگان را مجبور به شکستن اعتصاب‏ نماید.و با اینکه در کشتار مردم بى‏ اسلحه و سلب آزادى از آنها،و ارسال نفت‏ به‏ اسرائیل و تحریک افراد مزدور به نام شاه دوست، با حمله به خانه‏ ها و مغازه‏ ها،احکام‏ مسلمه اسلام را کنار گذاشته،در اعتصاباتى که به هت‏حمایت از احکام اسلام،وپشتیبانى از حقوق ملت انجام شده است،آنها را با استفتاء از علماى اعلام،مى‏ خواهد ازروزى که پس از ملى شدن صنعت نفت،مجددا این ثروت ملى تحت تسلط استعماردرآمد،از جانب مردم هیچگونه نظارت بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده،و عوائدش به صورتهاى مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجیها و عیاشیها وترویج فساد و فحشاء و حقوق گزاف مستشاران اجنبى و اندوختن در بانک هاى‏ خارجى،و صرف میلیاردها در خرید اسلحه،و پر کردن جیب استعمار،به یغما رفته‏ است،و مملکتى که مى ‏توانست‏ با این درآمد و ثروت سرشار،در تمام شئون علمى وصنعتى و کشاورزى و دامدارى به پیشرفتهاى شایانى نایل شود،وضع اقتصادى‏اش ازکشورهاى مشابهى که نفت ندارند،بدتر شده است.جهت اطلاع عموم اعلام مى‏ داریم،حرمت مؤکد کمک و تقویت کفار که با مسلمین در حال جنگ مى‏ باشند،از احکام‏ مسلمه اسلام است.بنابراین در شرایط فعلى که اسرائیل با مسلمانان در حال جنگ ‏است،و تا سرزمینهاى مسلمانان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده، جلوگیرى از ارسال‏نفت‏براى اسرائیل،و کشورهایى که با جنبش اسلامى ایران ضدیت مى‏ ورزند،وحکومت استبدادى آن را تایید مى ‏نمایند،به وسیله اعتصاب و امتناع از استخراج نفت‏زاید بر مصرف داخلى،عمل به وظیفه و تکلیف شرعى است،و تا وقتى که اطمینان‏ حاصل نشود که درآمد نفت مانند گذشته غارت و تاراج نمى‏شود،این امتناع بجا،ولازمه علاقه بر مصالح عالیه مسلمین،و موجب حفظ ذخایر مملکت و جلوگیرى ازهدر رفتن آن مى ‏باشد.

بدیهى است کارکنان شریف و مسلمان صنعت نفت،اگر اطمینان پیدا کنند نفتى‏را که استخراج مى‏نمایند،به مصرف داخلى کشور مى‏رسد،به مقدار نیاز مردم و رفع‏ مضیقه داخلى استخراج نموده،و راضى به ضرر برادران دینى خود نخواهند شد.

موفقیت عموم مسلمین را در عمل به احکام و وظایف شرعیه از خداوند متعال مسالت‏دارم.

۲۵/محرم الحرام‏۱۳۹۹ ه.ق،۵/۱/۵۷ (۳)

با این پیام روشنگر،تمام توطئه‏ هاى رژیم خنثى،و کارمندان و کارگران صنعت‏نفت،با اعتماد و اطمینان کامل،راهى را که در پیش گرفته بودند،دنبال نمودند.راهى راکه امام خمینى(ره)، راهنما و رهبر بود.اما به علت دور بودنشان از ایران،اعلامیه‏هایشان را عوامل مزدور رژیم،با حیله‏ هاى رذیلانه تحریف نموده،و به دروغ وحیله صنعتگران نفت را با این بهانه که اعتصابشان مورد تایید مراجع نیست،درتصمیمشان مردد مى‏ نمودند،اکنون با انتشار فتواى حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى،اعتصاب همچنان استمرار داشت،تا جایى که رژیم در حال احتضار دست‏به حیله‏ جدیدى زد،و تشکیل دولت را به شاپور بختیار،که به اصطلاح وجهه خلقى داشت،سپرد.و چه تلاش بیهوده و مذبوحانه‏اى.او غافل از اراده آهنین ملتى‏ خواست‏ بدین‏وسیله مردم را ساکت کند،و تطمیعشان کند،بى ‏آنکه بتواند بفهمد که دیگر این ملت ‏به‏ پا خاسته را هیچ یک از مسکن هاى رژیم نمى‏ تواند آرام کند،و رهبریهاى رهبر،و تایید وحمایت مراجع بزرگ تقلید،راه هر گونه برگشت را مسدود نموده و مردم تنها به نابودى‏کامل رژیم و امپریالیسم شرق و غرب مى ‏اندیشند.

۳-تلگراف به شاپور بختیار:در آن شرایط حکومت وقت،بختیار روى کار آمد.

او با وعده‏ هاى دهان پر کن،و پر زرق و برق،خود را مرغ طوفان دانست که از امواج‏باکى ندارد، و خادم خلق و ملت است،و با پنهان شدن زیر چتر نام مصدق،و چسباندن‏خود به جامعه روحانیت،مى‏خواست وجهه و آبرو و پایگاهى براى خود بین مردم‏دست و پا کند،و با اظهار این موضوع که ۹۰%علماى اعلام و مراجع تقلید با سکوتشان‏مرا تایید مى‏کنند،آنچنان ابلهانه بى‏گدار به آب زد که هرگز نتوانست جبران حماقتهاى‏خودش را بنماید،و حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى،در تاریخ ۱/۱۰/۱۳۵۷ مطابق باصفر۱۳۹۹ براى روشن شدن ذهن کند و زنگ زده بختیار،در نامه‏اى به او این چنین‏ فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقاى دکتر شاپور بختیارمسموع شد که جنابعالى نه دهم(۹۰%)از حضرات آقایان علماى اعلام و مراجع(دامت‏برکاتهم)را متهم نموده‏اید که با سکوت خود در مورد دولت‏ شما موافقت دارند.

اگر چه این موضوع محتاج به رد نیست،براى اینکه مبادا بعضى توهم کنند این تهمت‏حقیقت دارد،تذکر مى‏دهم:

جنابعالى آنچه در این مدت کوتاه،براى توجیه قبول نخست وزیرى اظهارداشته ‏اید،جز یک سفسطه و اشتباه کارى،مطلب منطقى و معقولى نگفته ‏اید.البته بر هرکسى لازم است که در این شرایط حساس و خطیر،از خدمت‏به جامعه،و قبول هرمسؤولیت که از عهده آن برآید، استقبال نماید.ولى این قبول مسؤولیت،به هر شکل وعنوان باشد،على رغم خواسته‏ هاى ملت و مخالفت مردم،بر اساس غیر قانونى که‏سالها است‏به دسیسه استعمار جریان داشته است، صحیح نیست.

شما وجدانا و شرعا موظفید هر وقت مقامات صلاحیت‏دار و ملت ایران،به شماخدمتى ارجاع نمودند،بپذیرید.و از قبول هر مسؤولیتى که با حاکمیت ملى و حقوق‏جامعه مخالفت داشته باشد،جدا اجتناب نمائید.اگر ملت‏شما را در این شرایطحساس به ماموریت گماشته بود،و شما على رغم تمام مشکلات موجود،آن را پذیرفته‏ بودید،مى ‏توانستید از خود دفاع نمائید،و دولت‏ خود را ملى و قانونى معرفى کنید،اما بااینکه همه مى ‏دانند دولت‏ شما در اساس و انتساب با دولتهاى خائن که در این ادوارپنجاه ساله نصب شدند،جز اینکه قبل از صدور فرمان،راى تمایل گرفته‏ اید،هیچ فرقى‏ندارد.!۶۲۸ چه جواب مى ‏دهید؟از تظاهرات متعددى که از مراجعه به آراء عمومى قاطع ‏تربود،و تشکیلات(رژیم)سابق را که به شما فرمان داد غیر قانونى و غیر رسمى اعلام‏داشت،و هر حکومتى را که بر اساس سابق باشد،ملغى کرد.

چه جواب مى‏ دهید؟مجلسین غیر قانونى که به شما راى اعتماد دادند،همان ‏مجلسینى است که به هویداها راى اعتماد دادند.و افرادى که به اسم نامزدهاى حزب‏تحمیلى و بى‏مسماى‏«رستاخیز»به تهدید ساواک انتخاب شده‏اند،نمى ‏توانند دولت‏شما را قانونى کنند،تا شما مسؤول حوادث و کشتارها و تجاوزاتى که در این روزها دراهواز،دزفول،نجف آباد،خوانسار، اندیمشک،نهاوند و سایر بلاد به نفوس و اموال‏مردم شده،مى ‏باشید.

فرضا تمام خواسته‏ هاى مردم را عملى کنید،اصل صلاحیت‏خود را در دخالت‏در امور چگونه قانونى مى‏ نمائید؟شما که مى‏ گوئید ۲۵ سال با رژیم دیکتاتورى حاکم‏مبارزه داشته‏اید،با این عمل خود قانونى بودن آن دولتها را که رژیم استبداد روى کارآورد،تصویب کرده و موضع خود را تغییر داده‏اید.من به شما و تمام افرادى که خود راوطن دوست و مسلمان مى‏ دانند و سران و درجه‏ داران مسلمان و متعهد ارتش ابلاغ‏مى‏کنم که در این امواج خروشان احساسات ملى، حرکت در مسیر مخالف موج،خلاف مصلحت و موجودیت و استقلال مملکت است،با آنها که این امواج را رهبرى‏ مى ‏کنند،تا کشتى مملکت را به ساحل نجات برسانند،همکارى نمائید.

ملت مسلمان را نمى‏توان از راهى که رفته است،باز گرداند.باید هر کسى ملت را یارى‏کند تا در راهى که رفته به مقصد برسد،و هر چه زودتر نظم و استقرار و ثبات کامل براساس عقاید و تعالیم و برنامه‏هاى اسلامى برقرار گردد.

از خداوند متعال خیر و صلاح و ترقى مملکت و دفع شر ایادى استعمار رامسالت مى‏نمایم.

انه قریب مجیب

و السلام على من اتبع الهدى

سید محمد رضا الگلپایگانى (۴)

این پیامها و اعلامیه‏هاى کوبنده،آخرین روزنه‏هاى امید را به روى بختیار و دیگرهمکاران رژیم بست،و دیدیم که درست‏سه هفته بعد،مرغ طوفان را امواج خلق‏خشمگین و مصمم غرق نمود،و تلاشهاى مذبوحانه‏اش عقیم ماند.اینها نمونه‏هایى‏بس اندک از دهها اعلامیه کوبنده و روشنگر این زعیم عالیقدر اسلامى بود،که در آن‏روزهاى پرمخاطره و ظلمانى،در راه روشنگرى راه ملت اسلام انتشار داده بود.

پس از پیروزى انقلاب:

 

پس از پیروزى انقلاب،این مرجع بزرگ،یکى از حامیان جدى نظام مقدس‏ جمهورى اسلامى بود،و آن را یکى از نعمتهاى خداى متعال مى‏دانست که همگان‏ وظیفه دارند قدرشناس آن باشند.او در مراحل مختلف جبهه و دفاع مقدس،مدافع‏رزمندگان بود،و اجازه داده بود که لث‏سهم مبارک امام(ع)،صرف جبهه‏ هاى نور علیه‏ ظلمت‏ شود،و در مواقع حساس تصمیم گیریهاى ملى و همگانى،در صحنه حضورداشت،که بیانیه‏ ها و مصاحبه‏هاى آن بزرگ مرجع، در آرشیو صدا و سیماى جمهورى‏اسلامى موجود،و در مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى منعکس است.او با مسؤولین ‏امور همدلى و همنوایى داشت،در عین حال اشتباهات و نارسائیها و احیانا روشهاى‏غیر واقعى را که گاهى از روى کم اطلاعى در پاره‏اى از نهادها و دستگاهها رخ مى‏ داد،تذکر مى ‏داد،و نظر خود را اعلام مى‏داشت،و معتقد بود که نصیحت و دلسوزى به ائمه‏مسلمین،از ضروریات و واجبات هر فرد مسلم مى‏ باشد.

یک فقیه بزرگوار و این همه خدمات:

 

مرحوم آیه الله العظمى گلپایگانى،در عمر پربرکت ۹۸ ساله خود،موفق به انجام‏کارهایى شدند که یقینا از عهده افراد عادى و غیر الهى خارج مى‏ باشد،و اگر عنایات‏الهى و توجهات خاصه ولى عصر(عج)نبود،هرگز چنین توفیقاتى نصیب نمى‏گشت.

۱-سرپرستى و مدیریت:سرپرستى و مدیریت‏حوزه‏هاى علمیه شیعه در داخل و خارج کشور،و رسیدگى به امور مادى و معنوى آنان،به مدت تقریبى چهل سال.

وقتى سخن از سرپرستى حوزه‏ها به میان مى ‏آید،گاهى از نظر برخى از مردم‏عنوان تشریفى به نظر مى‏رسد،در صورتى که این چنین نیست.در زمان آیه الله العظمى‏ حائرى،حوزه علمیه قم در حدود ۶۰۰ نفر طلبه داشت.جمعیت‏حوزه در زمان آیه الله‏العظمى بروجردى حدود ۶۰۰۰ نفر بود،و به همین تعداد نیز شاید در شهرستانها وخارج کشور افراد حوزوى وجود داشتند،اما در عصر کنونى،وقتى سرپرستى گفته‏مى‏شود،معنى و مفهوم وسیع و گسترده‏ترى پیدا مى‏کند،و آن سرپرستى و اداره امورزندگى حداقل یکصد هزار نفر در داخل ایران،و دیگر بلاد اسلامى و خارجى مى‏ باشد،و حداقل هزینه‏اى که براى اداره این عده لازم است،و از راه کمکهاى مردمى و وجوه ‏شرعى،سهم مبارک امام،و خمس و دیگر عناوین شرعى است که به دست مبارک‏زعیم و سرپرست‏حوزه‏ها،توسط مقلدین و پیروان او مى‏ رسد،و طبق نظام خاصى دراختیار طلاب و حوزه‏هاى علمى قرار مى‏گیرد،در شرایط کنونى،هر ماه بیش از ۲۰۰میلیون تومان مى‏ باشد،و تامین این رقم،و صرف آن در مصارف حقیقى خویش کارسهل و ساده‏اى نیست.

۲-تدریس و تعلیم و تربیت:تدریس و تعلیم و تربیت در طول بیش از هفتادسال مدام استمرار داشته،که با رغبت و شوق و علاقه فراوان،به تدریس و تربیت‏طلاب مى‏پرداختند. حوزه درسى ایشان به سادگى تعطیل بردار نبود.معظم‏له مراقبت‏کید داشتند که جز در مواقع واجب و ضرورى درس را تعطیل نکنند.در این مدت‏طولانى استمرار تدریس،هزاران نفر از محضر مبارک ایشان تلمذ نموده‏اند،و تعدادافرادى که در پاى دروس ایشان به مقام عالى اجتهاد نائل آمده‏ اند،کم نیستند.او هزاران‏شاگرد براى اسلام و قرآن تربیت کرد که به عنوان تیمن و تبرک،اسامى حدود ۲۰۰ تن‏از فضلاء و فارغ التحصیلان مکتب تدریسى او را(به ترتیب حرف اول نام فامیلى و باحذف القاب و عناوین)ارائه مى ‏دهیم:

آیات و حجج اسلام:۱-آذرى قمى-شیخ احمد

۲-آشتیانى-شیخ محمد تقى

۳-آل طه قمى-سید محمد

۴-ابطحى-سید محمد حسین

۵-ابهرى-سید نور الدین

۶-اتفاقى-شیخ محمد تقى

۷-اجتهادى-شیخ محمد على

۸-احدى شعار موسوى-سید سلیمان

۹-احمدى-سید احد

۱۰-احمدى میانجى-شیخ على

۱۱-احمدى یزدى-شیخ محمد حسین

۱۲-احمدى یزدى-شیخ محمد حسن

۱۳-ادیب لارى-شیخ نعمت الله

۱۴-ارسنجانى-شیخ محمد حسین

۱۵-استادى تهرانى-شیخ رضا

۱۶-اسعدى-شیخ ابو الفضل

۱۷-اشترى-شیخ على

۱۸-اشتهارى-شیخ على پناه

۱۹-افتخارى گلپایگانى-شیخ على

۲۰-الهى قمى-شیخ على رضا

۲۱-امامى-شیخ حسینلى

۲۲-امیرى اراکى-سید جعفر

۲۳-امیرى اراکى-سید جواد

۲۴-امینیان-شیخ محمد على

۲۵-انصارى-شیخ محمد باقر

۲۶-انصارى-شیخ محمد رضا

۲۷-انصارى قمى-شیخ مهدى

۲۸-ایزدى نجف آبادى-شیخ عباس

۲۹-ایمانى-شیخ اسد الله

۳۰-ایوقى-شیخ حسین

۳۱-باقرى همدانى-شیخ باقر

۳۲-بحرانى یزدى-شیخ على

۳۳-بطحائى گلپایگانى-سید هاشم

۳۴-بطحائى گلپایگانى-سید محمود

۳۶-پاکستانى-اختر عباس

۳۷-تبریزى نوبرى-مرحوم میرزا جعفر

۳۸-تقوى اشتهاردى-سید رضا

۳۹-ثابتى همدانى-شیخ على

۴۰-ثار اللهى همدانى-شیخ محمد

۴۱-ثمرى جبارى-شیخ حسین

۴۲-جعفرى-شیخ محمد حسین

۴۳-جنتى-شیخ احمد

۴۴-حائرى یزدى-حاج شیخ مرتضى

۴۵-حاج نظرى سارى

۴۶-حاج حسینى بابل

۴۷-حجتى بروجردى-شیخ محمد

۴۸-حرم پناهى-شیخ محسن

۴۹-حسن زاده آملى-شیخ حسن

۵۰-حسینى-سید عبد العظیم

۵۱-حسنى میلانى-سید على

۵۲-حسینى بهشتى-شهید سید محمد

۵۳-خدائى-شیخ احمد

۵۴-خرازى تهرانى-سید محسن

۵۵-خندق آبادى-شیخ جواد

۵۶-دانش آشتیانى-شیخ ابو القاسم

۵۸-دعوتى-میر ابو الفتح

۵۹-دیباجى اصفهانى-شیخ حسن

۶۰-دین پرور-سید جمال الدین

۶۱-ذبیحى همدانى-شیخ ابو القاسم

۶۳-زارى همدانى-شیخ محمد

۶۴-ربانى-شیخ مرتضى

۶۶-ربانى شیرازى-شیخ عبد الرحیم

۶۷-رحمت اراکى-شیخ رحمت الله

۶۸-رسولى اراکى-شیخ محمد على

۶۹-رضوى تویسرکانى

۷۰-رفیعى-شیخ محمد باقر

۷۱-زارعى گلپایگانى-محمد ابراهیم

۷۲-زبرجد شیرازى-شیخ عبد الله

۷۳-زین الدین-سید عطاء الله

۷۴-سبحانى تبریزى-شیخ جعفر

۷۶-ستوده-شیخ محمد تقى

۷۶-سلم زاده-شیخ خیر الله

۷۷-سیستانى-سید على

۷۸-شاکرى آشتیانى

۷۹-شاه آبادى-شهید شیخ مهدى

۸۰-شب زنده‏دار-شیخ حسین

۸۱-شجاعى-حاج سید زین العابدین

۸۲-شجاعى-حاج سید زین العابدین

۸۲-شرابیانى-شیخ عبد الحمید

۸۳-شرعى-شیخ محمد على

۸۴-شریعتمدار جهرمى شیخ عبد الرسول

۸۵-شریعتى-شیخ حسین

۸۶-شریعتى اصفهانى-شیخ محمد باقر

۸۷-شریفى گلپایگانى-شیخ مهدى

۸۸-شیخ الاسلامى تویسرکانى سید حسین

۸۹-شیرى-شیهد شیخ محبوب

۹۰-صابرى همدانى-حاج شیخ احمد

۹۱-صادقى-شیخ محمد حسین

۹۲-صافى گلپایگانى-شیخ لطف الله

۹۳-صافى گلپایگانى-شیخ على اکبر

۹۴-صلواتى-شیخ غلامرضا

۹۵-طاهر شمس گلپایگانى-شیخ جلال

۹۶-طباطبائى نژاد-شهید سید نور الله

۹۷-عابدى خلخالى-شیخ محمود

۹۸-عالمى دامغانى-شیخ محمد على

۹۹-عقیقى بخشایشى-عبد الرحیم

۱۰۰-علائى-مرحوم شیخ محمود

۱۰۱-علوى فریدنى

۱۰۲-علوى بخشایشى-سید مهدى

۱۰۳-علوى گرگانى-شیخ محمد على

۱۰۴-علوى لارى-شیخ مصطفى

۱۰۵-علیزاده بخشایشى شیخ عبد الحسین

۱۰۶-عمانى-شیخ محمد

۱۰۷-غروى تویسرکانى-شیخ احمد

۱۰۸-فاضل گلپایگانى

۱۰۹-فاضل همدانى

۱۱۰-فقیهى-شیخ موسى

۱۱۱-فکور یزدى-مرحوم شیخ محمد

۱۱۲-قاضى طباطبائى-سید محمد على

۱۱۳-قاضى طباطبائى-سید محمد على

۱۱۳-قاضى زاده-شیخ على اصغر

۱۱۴-قاضى زاده-شیخ حسن

۱۱۵-قاضى زاهدى گلپایگانى-شیخ احمد

۱۱۶ قاضى زاهدى گلپایگانى-شیخ على

۱۱۷-قدوسى-شهید حاج شیخ على

۱۱۸-قرائتى کاشانى-شیخ محسن

۱۱۹-قرنى گلپایگانى-شیخ على

۱۲۰-کابلى-محقق

۱۲۱-کرمانى-سید حسین

۱۲۲-کرمانى-شیخ حسین

۱۲۳-کریمى جهرمى-شیخ على

۱۲۴-کرمى قمى-شیخ حسین

۱۲۵-کیشانى-مرحوم شیخ على

۱۲۶-گرکانى-حاج محسن

۱۲۷-گلزارى گلپایگانى-محمد

۱۲۸-محقق داماد-سید على

۱۲۹-محقق-شیخ عباس

۱۳۰-محلاتى-شیخ مجد الدین

۱۳۱-محمودى-سید محمد رضا

۱۳۲-محمودى گلپایگانى-سید محمد

۱۳۳-محمودى-سید محمد

۱۳۴-محمودى-شیخ ابو طالب

۱۳۵-محمودى تفرشى

۱۳۶-مدنى-شیخ سید اسد الله

۱۳۷-مدنى-شهید سید اسد الله

۱۳۷-مشایخى-شیخ محسن

۱۳۸-مشایخى-شیخ حاجى آقا

۱۳۹-مشکینى-حاج شیخ على

۱۴۰-مطهرى-شهید استاد مرتضى

۱۴۱-مظفرى-حاج شیخ على

۱۴۲-معزى ملایرى-شیخ اسماعیل

۱۴۳-معنوى-سید محمد تقى

۱۴۴-معنوى-سید محمد على

۱۴۵-مفتح-شهید دکتر محمد

۱۴-مقتدائى-شیخ مرتضى

۱۴۷-مقدسى-شیخ احمد

۱۴۸-مقدسى نجفى-شیخ هادى

۱۴۹-مکارم شیرازى-شیخ ناصر

۱۵۰-ملبوبى-شیخ محمد باقر

۱۵۱-ملکوتى-شیخ هادى

۱۵۲-ملکى-مرحوم شیخ مصطفى

۱۵۳-منتظرى گلپایگانى-محمد على

۱۵۴-منتظرى نجف آبادى-حسینعلى

۱۵۵-منصورى-شیخ مهدى

۱۵۶-موحد ابطحى-حاج سید على

۱۵۷-موحد ابطحى-سید محمد باقر

۱۵۸-موحد ابطحى-سید محمد رضا

۱۵۹-موحدى-مرحوم شیخ على محمد

۱۶۰-موسوى قافله باشى-سید محمد

۱۶۱-موسوى کرمانى-سید حسین

۱۶۲-موسوى گلپایگانى-سید محمد باقر

۱۶۳-موسوى گلپایگانى سید محمد جواد

۱۶۴-موسوى گلپایگانى-سید مهدى

۱۶۵-مهربانى-شیخ سلمان

۱۶۶-میر جعفرى-مرحوم سید مجتبى

۱۶۷-مؤیدى-شیخ محمد رضا

۱۶۸-نجفى-شیخ ضیاء الدین

۱۶۹-نجفى-شیخ محمد

۱۷۰-نسابه لارى-شیخ حسن

۱۷۱-نسابه لارى-سید محمد على

۱۷۲-نقوى پاکستانى-سید ساجد على

۱۷۳-نکونام گلپایگانى-شیخ على

۱۷۴-نهاوندى-مرحوم شیخ عزیز الله

۱۷۵-نیازى-صفر على

۱۷۶-نیرى همدانى-شیخ على

۱۷۷-واعظ زاده خراسانى-شیخ محمد

۱۷۸-واعظى بخشایشى-میرزا بیوک

۱۷۹-واعظى-شیخ حسین

۱۸۰-وحیدى میانجى-سید سجاد

۱۸۱-وحیدى گلپایگانى

۱۸۲-وکیلى-مرحوم شیخ عبد الحسین

۱۸۳-هاشمى-سید حسن

۱۸۴-هاشمى-سید عباس

۱۸۵-هاشمى-سید آصف

۱۸۶-هاشمى-سید ابو الحسن

۱۸۷-هاشمى-سید عبد الفتاح

۱۸۸-هاشمى سنجانى-شهید شیخ على

۱۸۹-هاشمى-شیخ على اوسط

۱۹۰-هاشمى رفسنجانى-شیخ على اکبر

۱۹۱-همدانى-سید مجتبى

۱۹۲-هیدجى-شیخ عبد الرحمن

۱۹۳-یاورى-شیخ على

۱۹۴-یثربى کاشانى-سید مهدى

۱۹۵-یزدى-شیخ محمد

۱۹۶-یزدى اصفهانى-شیخ حسین

۳-تاسیس بیمارستانها:یکى از اساسى‏ترین کارهاى ایشان،تاسیس بیمارستان‏جهت مداوى و رسیدگى به امور درمانى و معالجاتى طلاب و علما و افراد محروم‏مى‏باشد.نخستین بیمارستان که در سال ۱۳۴۴ ه.ش تاسیس یافت،در سخت‏ترین ایام‏گرفتارى حوزه‏هاى علمیه، در آن روزهاى سیاهى که رژیم گذشته بر علماء پیش آورده‏بود،صورت گرفت.ایامى که اغلب درها به روى طلاب و علماء بسته شده بود،و درمعالجات و گرفتاریهاى درمانى،دچار مشکلات فراوانى مى‏گشتند.این بیمارستان بااعطاء دفترچه درمانى رایگان،به افراد حوزه علمیه قم و وابستگان نزدیک آنان،در طول‏تاریخ تاسیس خود،خدمات شایان توجهى انجام داده است،و یکى از تکیه‏گاهها وامیدهاى روحى حوزه علمیه قم در ایام سخت و گرفتارى آنان بود.اکنون نیز از کادردرمانى مجهزى برخوردار مى‏باشد.این بیمارستان مجهز به مدرن‏ترین وسایل ودستگاههاى پزشکى،درمانى و جراحى است،و روزانه بیماران متعددى به آن مراجعه‏مى‏کنند،که با حق الزحمه مناسب،جراحیهاى مهم در آن صورت مى‏پذیرد.

علاوه بر بیمارستان مهم و معرف یاد شده،بیمارستان دیگرى نیز در یزدانشهرقم و بیمارستانى نیز در«گوگد»زادگاه خویش تاسیس فرموده‏اند.

۴-تاسیس مدرسه مهدیه:نخستین بار،مدرسه‏اى با برنامه و نظم و انضباطخاص،جهت تحصیل طلاب در مرحله مقدمات و سطح،به نام‏«مدرسه امام المهدى(عج)»تاسیس نمودند، که با مراقبتهاى ویژه و برگزارى امتحانات در مواقع خاص اداره‏مى‏شد.این مدرسه هم اکنون حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر طلبه دارد.

۵-تاسیس مرکز بررسى مطبوعات:در آن روزگار خفقان و استبداد،که‏ مطبوعات از اهانت و پرده‏ درى نسبت‏ به مقدسات مذهب،و آرمانهاى والاى اسلام‏کوتاهى نداشتند،و گاهى در این مورد به مسابقه هم نیز مى‏ رفتند،و هر روز نشریه‏اى با رنگ و روغن تازه‏اى در این کشور انتشار مى ‏یافت،و مجلات مفسد و گمراه‏کننده‏اى که‏ پیامى جز آموزندگیهاى خلاف عفت نداشتند،مجلاتى مانند:روشنفکر،تهران مصور،سپید و سیاه،خواندنیها،فردوسى،اطلاعات هفتگى،زن روز و…هر کدام از این‏نشریات نامبرده،در هتک حرمت مقدسات دینى برنامه ویژه‏اى را تعقیب مى‏نمودند.

پاسخگویى به محتویات اینها،یکى از کارهاى ضرورى بود.بررسى مطبوعات از سوى‏بیت ایشان،انجام مى‏پذیرفت،و سرپرستى آن مرکز را مرحوم حجه الاسلام‏و المسلمین حاج سید مهدى گلپایگانى بر عهده داشت.این نشریه همراه مجله مکتب‏اسلام،به طور ماهانه منتشر مى‏شد،و در هر ماه به اتهامات و جعلیات و خلاف‏واقعیات منتشر شده در مطبوعات،پاسخ مى‏داد.از این نشریه هشت،نه شماره بیشترمنتشر نشد،تا توسط ساواک به تعطیلى و توقیف کشانده شد.

۶-تاسیس مدرسه کبرى:طلاب علوم دینى و فضلاء،از نظر کلاس درس وتدریس در مضیقه شدیدى به سر مى‏بردند،اغلب در مقابر اطراف حرم مطهر حضرت‏ معصومه(ع)تدریس مى‏ نمودند.این مقبره‏ها عارى از بهداشت و وسایل ضرورى‏تدریس بود.از این رو نیاز به کلاسهاى مجهز و آبرومندى داشت،رفع این نیاز توسط‏ایشان برطرف شد.مدرسه‏اى در کنار حرم مطهر حضرت معصومه(ع)احداث نمودندکه داراى یک مسجد بزرگ مى‏ باشد که نماز جماعت در آن منعقد مى‏ شود،و در غیراوقات نماز،درس خارج گروهى از مدرسین و علما در آن برگزار مى‏ شود،و صدهاطالب علم حوزه از آن استفاده مى‏ کنند.مجموع درسهایى که در مسجد و مدرسه آن‏برگزار مى‏شود،هم اکنون روزانه بیش از ۱۵۰ درس مى‏باشد،که ۵۰ درس آن مرحله‏ عالى و خارج فقه و اصول مى‏باشد.این مدرسه در کنار مدرسه فیضیه و مسجد اعظم،یکى از سه مرکز بزرگ دروس علوم حوزوى به شمار مى ‏آید.

۷-کتابخانه عمومى:در کنار این مدرسه بزرگ،کتابخانه عمومى و مفصلى‏تشکیل یافته است، که داراى دهها هزار کتاب چاپى،و صدها نسخه کتاب خطى‏مى‏باشد،که هم اکنون مورد استفاده طلاب و مدرسین محترم حوزه قرار دارد،و سه جلد از فهرست نسخه‏ هاى خطى آن، توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى استادى‏تدوین و انتشار یافته است.

۸-تاسیس مجمع علمى اسلامى در لندن:جهت پاسخگوئى به نیازهاى‏مسلمانان خارج کشور، به ویژه در اروپا،مرکز بزرگ اسلامى را در لندن به وجودآورده‏اند،که داراى نمازخانه،کتابخانه عمومى،سالن سخنرانى مى‏باشد و نمایندگى‏معظم‏له در آنجا استقرار دارد.این مرکز مجالس دینى و محافل مذهبى را اداره مى‏کند،ودر مناسبتهاى مذهبى برنامه دارد،و داراى یک مرکز کامپیوترى نیز مى ‏باشد.

۹-دار القرآن الکریم:یک مؤسسه تحقیقى و تبلیغى است،که در مورد قرآن وشؤون آن بررسى و تحقیق دارد.این مؤسسه در همان مدرسه بزرگ قرار گرفته است،ودر آن گنجینه‏ اى از نسخه‏ هاى خطى و چاپى قرآن مجید قرار دارد،و در ضمن دو نشریه‏قرآنى از این مؤسسه صادر مى ‏شود که یکى به زبان عربى است،و نامش‏«رساله‏القرآن‏»مى‏ باشد،و تا کنون ۱۲ شماره از این مجله وزین انتشار یافته است،و دیگرى‏ نشریه‏اى به زبان فارسى،به نام‏«پیام قرآن‏»مى‏ باشد که به صورت فصلنامه منتشرمى‏ شود.سالانه سمینار مفصلى پیرامون قرآن و شؤون مربوط به آن در این مؤسسه‏ برگزار مى‏ شود.این مؤسسه ناشر کتابهایى است که پیرامون قرآن و عترت مى‏ باشد.

۱۰-تعمیر اساسى مدرسه فیضیه در سال ۱۳۸۴ ه.ق،پس از یورش‏کماندوهاى رژیم،احداث ساختمان وضوخانه،حمام و رختشویخانه براى مدرسه‏فیضیه،و حفر چاه عمیق اختصاصى براى آن مدرسه و دار الشفا،و لوله کشى آن دومدرسه از سوى ایشان انجام پذیرفته است.

۱۱-تاسیس مدرسه علوى در خیابان امام،کوچه منوچهرى.

۱۲-تاسیس مدرسه با شکوهى در خیابان چهارمردان

۱۳-تاسیس مدرسه امام موسى بن جعفر(ع)،آخر خیابان چهارمردان،روبروى گلزار شهداء.

۱۴-تعمیر مدرسه حاج محمد صادق واقع در خیابان چهارمردان،و خرید منازل اطراف آن.

۱۵-تاسیس مدرسه حاج غضنفر در جوى شور.

۱۶-تاسیس مدرسه ستیه در جوار اقامتگاه سیده فاطمه معصومه(س)درخیابان چهارمردان.

۱۷-تاسیس مرکز کامپیوترى معجم فقهى:تاسیس مرکز کامپیوترى معجم‏ فقهى،یکى دیگر از کارهاى ارزشمند فقهى ایشان مى ‏باشد.معظم‏له دستور دادندبخش وسیعى از امکانات مدرسه کبرى به این امر اختصاص داده شود.در این مرکز،نخست متون فقهى به کامپیوتر داده مى‏شود،و تا کنون ۶۰۰ مجلد کتاب فقهى،و ۱۵۰مجلد از کتابهاى اصول فقه،و بیش از ۴۰۰ جلد کتاب حدیث،با میانگین ۱۵۰ ساعت‏کار براى هر جلد،به کامپیوتر داده شده است.علاوه بر آن،شمارش آیات و روایات وقواعد ذکر شده در منابع فقهى،و یکپارچه کردن آنها نیز انجام پذیرفته است.در این‏بخش بیش از ۲۰۰ محقق از دانش‏ پژوهان سطوح عالى حوزه مشغول به کار هستند.درکنار بررسى کتابهاى فقهى و آیات و روایات،زندگى فقها از منابع مختلف گردآورى‏ شده است،که محصول کار این تحقیق،بیش از ۲۵ جلد کتاب مى‏ باشد.

۱۸-تامین زمین قبرستان بقیع:این قبرستان در جاده قم و کاشان،در نزدیکیهاى‏مسجد جمکران،در فضاى آکنده از معنویت،در یک قطعه زمین وسیعى قرار گرفته‏است.با صیغه وقف شرعى که از طرف آن مرحوم انجام پذیرفته است،آسایش خاطرصاحبان اموات را فراهم ساخته،و با هزینه مناسب اموات را دفن مى‏کنند.

۱۹-مرمت مساجد و حسینیه‏ هاى لبنان:در حمله‏ هاى ددمنشانه اسرائیل به‏جنوب لبنان، ویرانیهاى فراوانى به وجود آمده است که مساجد و حسینیه‏ هاى زیادى‏نیز در این حملات خراب یا ویران شده بود.از اینرو معظم‏له دستور مرمت و بازسازى‏بیش از ۳۰ مسجد و حسینیه را در جنوب لبنان صادر فرمودند.

۲۰-تربیت‏شاگردان و پژوهندگان علوم اسلامى:مهم‏ترین خدمت علمى واجتماعى و فرهنگى آن بزرگوار،تربیت‏شاگردان وارسته،فقیه و عالم در طول هفتاد سال تدریس و تعلیم بوده است که تعداد آنان همانند تعداد ستارگان آسمانها به آسانى وسادگى قابل شمارش نیست.

با توجه به فرصت وسیع تدریس و کلاس‏دارى که بیش از هفتاد سال تدریس‏مداوم و بى‏وقفه را داشته است،و با توجه به علاقه و عنایت ایشان به حضور در صحنه‏تدریس و تربیت‏شاگرد،و حضور بیش از ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر از فضلا و محصلین درجلسه تدریس،این تعداد سر از یک رقم بالایى در مى ‏آورد که خارج از امکان نویسنده،و بیرون از توان ضبط و کنترل مى‏باشد.

اگر معدل متوسط محصلین در هر سال ۷۰۰ نفر فرض شود،در طول مدت ۷۰سال،قریب پنجاه هزار نفر خواهد شد.این افراد پس از گذراندن مراحل درسى وتحصیلات لازمه،به قراء و قصبات و شهرستانها رهسپار،و هر کدام به عنوان امام‏ جمعه یا جماعت،واعظ و رهبر دینى مشغول ارائه خدمات دینى به اسلام و مسلمین‏ گردیده ‏اند.

تالیفات:

فقید سعید و این فقیه وارسته اهل بیت عصمت و طهارت(ع)،یکى از مراجع‏موفق در امر تالیف و تصنیف و احیاء آثار و مآثر اهل بیت(ع)و قرآن بودند.

با وجود مسؤولیتهاى سنگین مرجعیت،و با وجود مراجعات فراوان مردم ومشکلات مختلفى که مسند زعامت و مرجعیت او داشت،که خود یک تشکیلات منظم‏وسیعى را مى‏طلبید،در عین حال مى‏بینیم که در کنار آن همه گرفتاریها،باز دست ازتالیف و تصنیف،و تحقیق و تحریر برنداشته،و آثار فقهى و اصولى جاودان و ماندگارعلمى از خود به یادگار گذارده است.

آثار و تالیفات ایشان بر سه نوع مى‏ باشد:

الف-آثارى که مستقیم به قلم خودشان به رشته تحریر و تالیف درآمده است.

ب-آثارى که تحت نظر و اشراف ایشان به صورت تقریرات و دروس معظم‏له به وسیله شاگردان و تلامذه فاضل و عالم به مرحله تالیف و تدوین درآمده است.

ج-ترجمه رساله‏هاى عملیه ایشان به زبانهاى مختلف‏ مجموع هر سه نوع بالغ بر ۴۰ عنوان کتاب و رساله مى‏ شود که به ترتیب زیرمعرفى مى‏گردند:

الف:آثار مستقیم:

۱-افاضه العوائد فی التعلیق على درر الفوائد:(در دو مجلد،مجموعا ۸۰۰صفحه).کتاب درر الفوائد،تالیف استاد بزرگوارشان مرحوم آیه الله حائرى(رضوان الله‏تعالى علیه)،یکى از کتابهاى اصول فقه مى‏ باشد.ایشان تعلیقات،حواشى و نظریات‏خود را به هنگام تدریس اصول فقه به این کتاب افزوده،و مطالب آن را توسعه و بسطداده‏اند،و در تاریخ‏۱۳۵۶ از تعلیق و تحشیه آن فراغت‏یافته‏اند.این کتاب توسطدار القرآن الکریم قم انتشار یافته است.

۲-حاشیه بر العروه الوثقى:العروه الوثقى تالیف آیه الله العظمى،حاج سیدمحمد کاظم یزدى، به علت جامع فروع بودن،مورد توجه مجتهدین عالیقدر معاصر ومراجع عظیم الشان گذشته قرار گرفته است،و نوع مراجع حواشى و نظرات فقهى خودرا بر آن افزوده‏اند،که یکى از آنها، حاشیه فقید سعید بر این کتاب مستطاب مى‏باشد که‏ بارها توسط دار الکتب الاسلامیه تهران، یا دیگر انتشارات به صورت مستقل،یا همراه‏تعلیقات دیگر مراجع عظام چاپ و انتشار یافته است.

۳-حاشیه بر وسیله النجاه اصفهانى:کتاب شریف وسیله النجاه به علت‏شامل‏بودن به برخى از ابواب فقهى،که العروه الوثقى فاقد آن ابواب مى‏باشد،مورد عنایت وتوجه مراجع بزرگوار واقع شده است،و نوع مراجع،حواشى و نظریات خود را بر آن‏افزوده‏اند،که یکى از مشهورترین آنها، تحریر الوسیله حضرت امام(ره)مى‏ باشد که به‏فارسى نیز ترجمه شده است.فقید سعید ما حواشى ارزنده‏اى بر آن کتاب دارند که بارهاچاپ و انتشار یافته است.این کتاب در ایران در۳ مجلد و در بیروت در ۲ مجلد به چاپ رسیده است.

۴-توضیح المسائل(رساله عملیه):از دوران زعامت مرحوم آیه الله العظمى‏بروجردى،مسائل فقهى مورد ابتلاى مردم،با عبارات ساده و روان در اختیار مقلدین‏قرار گرفته است.از آن دوران تا کنون،توضیح المسائل معیار و محور رسائل عملیه‏مراجع عالیقدر قرار گرفته است که نوعا مسائل جدید،و مسائل مستحدثه در داخل آن‏عناوین قرار مى‏گیرد.رساله توضیح المسائل فقید سعید که هم اکنون چاپ هفتاد وپنجم آن را در اختیار داریم،و نوعا در هر چاپ در تیراژهاى ده هزار و بیست هزارشماره‏اى به طبع رسیده است،در ۵۰۸ صفحه مى‏باشد،و یکى از انتشارات دار القرآن‏الکریم قم مى‏باشد،و در پایان آن مسائل متفرقه و جدید،و مساله مهم امر به معروف ونهى از منکر درج شده است،و مجموعا محتوى‏۲۹۱۷ مساله فرعى مى‏باشد.

۵-مجمع المسائل:(در سه مجلد،فارسى و عربى)مجمع المسائل،محتوى‏مسائل جدیده و مستحدثه در اغلب ابواب فقهى مى‏باشد،و نوعا متضمن مسائلى است‏که به صورت استفتاء از محضر آن فقیه عصمت و طهارت(ع)در طول دوران زعامت ومرجعیت‏خواسته شده است،و از سوى ایشان پاسخ لازم و تفصیلى با شرح و بسطکافى داده شده است.کتاب فوق در ۱۳۵۲ صفحه،مشتمل بر آن نوع مسائلى است که‏کمتر در رساله‏هاى عملیه مى‏توان آنها را به دست آورد.این کتاب به عربى نیز ترجمه‏شده است،و از سوى انتشارات دار القرآن الکریم قم چاپ و انتشار یافته است.

۶-آداب و احکام حج:رساله‏اى است در مورد شعائر و مناسک حج،و آداب وادعیه آن که مورد نیاز حجاج و معتمرین بیت الله الحرام مى‏باشد،و مشتمل بر فتاوى‏فقید سعید در مورد حج مى‏باشد.این کتاب در ۶۰۰ صفحه،از سوى انتشارات‏دار القرآن الکریم چاپ و انتشار یافته است.

۷-مناسک حج:این کتاب نیز به صورت رساله صغیره پیرامون مسائل حج واحکام آن مى ‏باشد،و بارها تجدید چاپ شده است،که تکالیف زائرین بیت الله الحرام‏را تعیین مى‏ کند.

۸-مناسک الحج(عربى):این کتاب نیز آراء و فتاوى آن مرحوم را به زبان عربى‏ در اختیار مقلدین عرب زبان ایشان قرار مى‏ دهد،و در ۳۰۵ صفحه از سوى دار القرآن‏الکریم قم چاپ و انتشار یافته است.

۹-رساله مختصر الاحکام(عربى):برگزیده‏اى از رساله عملیه تفصیلى ایشان‏مى‏باشد،که به زبانهاى فارسى،اردو و انگلیسى نیز چاپ شده است.

۱۰-هدایه العباد:(در دو مجلد)رساله عربى هدایه العباد،تلفیقى از وسیله‏النجاه،و حواشى العروه با پاره‏اى از آراء جدیده ایشان مى‏ باشد که به صورت رساله‏ عملیه عربى درآمده است. مجلد اول آن که به رؤیت‏حقیر رسیده است،در ۴۳۴صفحه،و تا کتاب اجاره تنظیم و تبویب شده است.این کتاب نیز در سال‏۱۴۱۳ توسط‏انتشارات دار القرآن الکریم در ده هزار نسخه چاپ و نشر یافته است.

۱۱-رساله‏اى در عدم تحریف قرآن(عقاید)

۱۲-رساله‏اى در صلاه الجمعه و العیدین(فقه استدلالى)

۱۳-رساله‏اى در المحرمات بالنسب(فقه استدلالى)

ب:آثار غیر مستقیم:

آثارى که توسط علما و فضلاء به عنوان تقریرات مباحث درسى ایشان تالیف وتدوین،و تحت اشراف و نظر ایشان چاپ و نشر یافته است:

۱۴-کتاب الحج:(در ۴ مجلد)تقریرات درس خارج فقه معظم‏له در باب حج واحکام و فروع آن مى‏باشد.این کتاب توسط آیه الله حاج شیخ احمد صابرى همدانى به‏رشته تحریر و تالیف درآمده است.پس از جلب نظر استاد،در ۸۰۰ صفحه،توسطدار القرآن الکریم چاپ و نشر یافته است.

۱۵-ولایه الفقیه:تقریرات درس معظم‏له در باب حدود ولایت فقیه که آن نیزتوسط آیه الله صابرى همدانى به رشته تحریر درآمده است،پس از جلب نظر استاد،توسط دار القرآن الکریم چاپ و نشر یافته است.۱۶-الدر المنضود فی احکام الحدود:این کتاب نیز تقریرات درس خارج فقه‏معظم‏له مى‏باشد که توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ على کریمى‏ جهرمى به رشته تحریر درآمده است،و به نظر شریف استاد رسیده است،و مجلد اول‏آن در ۵۰۵ صفحه، از سوى انتشارات دار القرآن الکریم قم چاپ و نشر یافته است.دوجلد دیگر آماده چاپ مى‏ باشد.

۱۷-نتایج الافکار فی نجاسه الکفار:مباحث فقهى معظم‏له پیرامون مساله‏مشهور نجاست کفار، یا عدم آن مى‏باشد که در سال ۱۳۸۸ در مسجد اعظم ایرادنموده‏اند،و توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى جهرمى،تهیه شده و به نظر شریف‏استاد رسیده است.این کتاب در۲۴۶ صفحه،از سوى انتشارات دار القرآن الکریم چاپ‏و نشر یافته است.در این کتاب نخست آیات،و آنگاه روایات و دلایل عقلى و اجماع وسیره و سنت آورده شده است.

۱۸-کتاب الطهاره:این کتاب نیز تقریر درس خارج معظم‏له پیرامون مباحث‏آبها،و طهارات سه گانه(وضو،غسل و تیمم)،و اغسال هفتگانه مى‏باشد،که توسطحجه الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ محمد هادى مقدسى نجفى،در ۳۹۲ صفحه‏تهیه و تنظیم شده،و از نظر استاد بزرگوار گذشته است،آنگاه توسط دار القرآن الکریم‏در سال ۱۴۰۲ چاپ و انتشار یافته است.

۱۹-رساله احکام اموات:پیرامون احکام مردگان،و آداب و واجبات ومستحبات و ارث و غیره بحث و گفتگو مى‏نماید.این کتاب از رساله‏ها و مباحث فقهى‏استاد بزرگوار توسط حجه الاسلام شیخ محمد على حسینى زفره‏اى تلخیص وگردآورى شده،و در ۱۴۵ صفحه توسط دار القرآن الکریم در سال ۱۴۱۲ چاپ و انتشاریافته است.

۲۰-آراء المراجع فی الحج:گردآورى حجه الاسلام و المسلمین،آقاى حاج‏شیخ على افتخارى گلپایگانى مى‏باشد.این کتاب که به چاپ چهارم نیز رسیده است،در۴۷۶ صفحه،دربرگیرنده آراء مراجع تقلید شیعه در مورد حج و احکام آن مى‏باشد که از سوى بعثه حج معظم‏له تهیه و تدوین شده،و توسط دار القرآن الکریم قم چاپ و نشریافته است.

این رساله بر اساس آراء مراجع بزرگوار:امام خمینى،آیه الله خویى،آیه الله‏گلپایگانى،و آیه الله اراکى تهیه و تنظیم شده است.

۲۱-رساله القرآن:مجله تخصصى و علمى،مربوط به شؤون قرآن مجید است‏که در هر دو ماه یک شماره چاپ و انتشار مى‏یابد.این مجله،یکى از بهترین نشریات‏پیرامون مباحث قرآن و مسائل مربوط به آن مى‏باشد که تحت نظر جمعى از فضلاء واشراف عالى آن بزرگ مرجع،از دار القرآن الکریم انتشار مى‏یابد.تا کنون ۱۲ شماره،ودر هر شماره نوعا در ۲۲۰ صفحه از سوى آن انتشارات چاپ و نشر یافته است.

۲۲-بلغه الطالب فی التعلیق على المکاسب:(دو جلد)تقریرات درسى‏معظم‏له،بر اساس مکاسب محرمه فقیه بزرگوار،استاد کل حاج شیخ مرتضى انصارى(متوفى ۱۲۸۱)است،و احیانا نقد و بررسى و ایراد نظر بر آن کتاب مى‏باشد،که توسطحجه الاسلام و المسلمین،آقاى سید على حسینى میلانى تدوین شده،و جلد اول آن‏در ۲۱۴ صفحه در سال‏۱۳۹۹ در چاپخانه قیام قم چاپ و نشر یافته است.حقیر به‏رؤیت جلد دوم آن موفق نشده است.

۲۳-کتاب القضاء:(دو جلد)این کتاب نیز تقریرات درس معظم‏له مى‏باشد که‏پیرامون احکام قضاوت در اسلام است،که توسط مقرر فوق،حضرت آقاى میلانى‏تهیه و تنظیم شده،و پس از کسب نظر استاد،در دو جلد،مجموعا در ۷۹۰ صفحه‏توسط دار القرآن الکریم چاپ و نشر یافته است،و دو جلد دیگر آن آماده چاپ‏مى‏شود.

۲۴-کتاب الشهادات:این کتاب نیز توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى سیدعلى حسینى میلانى،از مباحث درسى ایشان تنظیم و تقریر یافته،و سپس توسطدار القرآن الکریم،منتشر گردیده است.ج:رسائل عملیه به زبانهاى مختلف جهان:

با توجه به توسعه و گسترش دائره مرجعیت ایشان،رساله‏هاى عملیه ایشان نیز ازتوسعه و گسترش وسیعى برخوردار شده است که در تاریخ مرجعیت‏بى‏سابقه بوده ‏است.رسائل عملیه ایشان به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده است و در کشورهاى‏اروپا،آمریکا،آفریقا و آسیا به زبانهاى محلى چاپ و پخش شده است.ما تعدادى ازاین رساله‏ها را که به آنها دسترسى داشتیم،ذیلا مى‏آوریم.یقینا مواردى را که ننوشته‏ایم،خیلى بیشتر از معرفى شده‏ها خواهد بود:

۲۵-ارشاد السائل:استفتاءات جدیدى که در مدت زمان چند ماه فاصله بین ماه‏صفر و شعبان سال‏۱۴۱۳ از آن بزرگوار شده است و جنبه استفتاء با جلب نظر و راى‏ایشان فراهم ساخته‏اند. این رساله در دار الصفوه لبنان،بیروت به چاپ رسیده است.

۲۶-مناسک الحج:(به زبان عربى)آراء و فتاوى معظم‏له در مورد حج و احکام‏آن مى‏باشد،که توسط دار القرآن الکریم در ۳۰۵ صفحه چاپ و نشر یافته است.

RESALAH(Epistle) چاپ دوم‏این ۲۷-رساله مختصر الاحکام به زبان انگلیسى: رساله در ۲۵۰ صفحه،در سال ۱۳۷۱ در تیراژ ده هزار نسخه از سوى دار القرآن‏الکریم به چاپ و نشر رسیده است.

وفات او:

سرانجام پس از عمرى تلاش و مجاهده در راه خدا،و تربیت هزاران نفر از اهل‏علم و عمل،و تاسیس دهها مدرسه،مسجد،مرکز فرهنگى و علمى،و انجام خدمات‏ شایسته به حوزه علمیه قم که خود یکى از مؤسسین آن به شمار مى‏رفت،در عصر روزپنجشنبه ۲۴ جمادى الثانى ۱۴۱۴،مطابق ۱۸ آذر ۱۳۷۲،در بیمارستان قلب تهران به‏لقاء الهى شتافت و روح ملکوتى او به سوى مبدا متعال عروج نمود.

حضور جمعیت عزادار در مراسم تشییع این فقید سعید در تهران و قم بى‏سابقه‏بود،و یادآور مراسم استقبال با شکوه از امام،به هنگام مراجعت از پاریس،و تشییع ایشان پس از رحلت‏بود. نگارنده که خود در مراسم تشییع حضور داشت،تعدادتشییع کنندگان قم را از دروازه عمومى شهر،از مسجد امام حسن مجتبى(ع)تا حرم‏مطهر حضرت معصومه،در مساحت چندین کیلومترى مشاهده نمود،که به علت تراکم‏جمعیت و انبوه ازدحام مردم،جنازه از ساعت‏۹ صبح تا ساعت‏۳ بعد از ظهر،(درست‏۶ساعت)روى دست مردم بود،و در ساعت‏۳،پس از انجام نماز توسط دامادبزرگوارشان،آیه الله شیخ لطف الله صافى،در بالاى سر حضرت معصومه(ع)، کنار قبراستاد و مربى و مراد خود،مؤسس حوزه علمیه قم،حضرت آیه الله العظمى حاج شیخ‏عبد الکریم حائرى به خاک سپرده شد.عاش سعیدا و مات سعیدا،رحمه الله.

پیامهاى تسلیت:

پس از رحلت ایشان،پیامهاى تسلیت فراوان از شخصیتها و کشورهاى مختلف‏ صادر شد،که ما از بین آنها،دو پیام تسلیت را مى‏ آوریم که حائز اهمیت فوق العاده‏ مى‏ باشد:

۱-پیام تسلیت آیه الله العظمى شیخ محمد على اراکى:این فقیه وارسته،در پیام‏تسلیت‏خود،او را به عنوان فقیه اهل بیت عصمت و طهارت(ع)،مظهر علم و تقوى،سابقین و اولین از شاگردان مرحوم آیه الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم مى‏ستاید و اورا فقیهى نکته‏ سنج، دقیق النظر،زیرک و دانا و یکى از مصادیق بارز صائنا نفسه عن‏الهوى،و مخالفا لهواه،و مطیعا لامر مولاه توصیف مى‏نماید،که قریب یک قرن عمرشریف خود را در راه اشاعه فقه آل محمد(علیهم السلام)و پاسدارى از حریم ولایت‏و مبارزه علیه طاغوت و همراهى با حضرت امام قدس سره الشریف در طول انقلاب وحمایت از دین و حاکمیت حدود الهى صرف نموده‏اند.این پیام در تاریخ ۲۴ جمادى‏الثانى ۱۴۱۴ صادر شده است.

۲-پیام رهبر انقلاب اسلامى،حضرت آیه الله خامنه‏اى:حضرت آیه الله‏خامنه‏اى رهبر معظم انقلاب اسلامى پیام تسلیتى در رحلت این بزرگ مرجع تقلید صادر نمودند که به علت‏شامل بودن آن به نکاتى از زندگى سیاسى و روحى این بزرگ‏مرد،اقدام به درج آن مى‏گردد:

«بسم الله الرحمن الرحیم.انا لله و انا الیه راجعون.با تاسف و اندوه فراوان،خبرمصیبت‏بار فقدانى بزرگ و جبران ناپذیر را دریافت کردم.عالم بزرگ،فقیه نام‏آور،مرجع تقلید عظیم الشان،عبد صالح و تقى نقى زکى،آیه الله العظمى آقاى حاج سیدمحمد رضا گلپایگانى قدس الله نفسه و اعلى الله مقامه،دار فانى را وداع کردند و پس ازعمرى مشحون از حسنات با نامه عملى سرشار از خیرات و مبرات،دعوت معبود رالبیک گفته،به پیشگاه محاسبه الهى شتافتند.اینجانب با قلبى متالم و با تضرع و ابتهال ازحضرت حق جلت عظمته مسالت مى‏کنم که این میهمان نیکوکار و مطیع را با سلام‏قولا من رب رحیم استقبال و ضیافت فرموده،به مرتبه والاى لقاء الله نایل فرماید،وبهترین پاداش صالحان را به وى ارزانى دارد.این شخصیت والاى کهنسال،یکى ازموفق‏ترین و سعادتمندترینها بودند.

سى و دو سال مرجع تقلید،حدود هفتاد سال مدرس حوزه علمیه قم،و حدودهشتاد و نج‏سال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد(علیهم السلام)بودند.

اولین مدرسه علوم دینى به سبک جدید را ایشان در قم تاسیس نمودند.اولین‏مؤسسه بزرگ قرآنى را ایشان در قم بنیان نهادند.اولین فهرست‏بزرگ فقهى و حدیثى ‏با استفاده از دانش و اختراعات جدید بشرى را ایشان پدید آوردند.صدها مدرسه ومسجد و مؤسسه تبلیغ دین در سراسر کشور و در کشورهاى دیگر بنیاد کرداند.هزاران‏شاگرد را از فقه پخته و عمیق خود بهره‏ مند ساختند.بسیارى آراء و نظرات فقهى را که‏حاکى از روشن‏بینى و ذهن نوگراى ایشان بود ارائه کردند،و بالاتر از همه با منش ورفتار پرهیزکارانه و با طهارت و تقوایى که ى‏ توانست ‏براى علما و فقها،الگویى زنده وملموس باشد،عمرى پربرکت را به نزاهت کامل گذرانیدند.

آن بزرگوار یکى از اسطوانه‏هاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به شمارمى‏آید.در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهاى تبعید امام خمینى(قدس سره)مواردى پیش مى‏آمد که صداى این مرد بزرگ تنها صداى تهدید کننده‏اى‏بود که از حوزه علمیه قم برخاست و به نهضت‏شور و توان بخشید.پس از پیروزى‏انقلاب همواره در قضایاى عمومى کشور حضورى بارز و پشتیبانى صریح از نظام‏جمهورى اسلامى و از مقام منیع رهبرى و شخص شخیص امام راحل(قدس الله نفسه‏الزکیه)داشت و مورد تکریم و احترام بلیغ آن حضرت بود.فقدان این بقیه السلف‏اعاظم،و این ملجا مرجع مؤمنان،ثلمه‏اى بزرگ و ضایعه‏اى جبران ناپذیر است.

اینجانب مصیبت این فقدان تاسف‏بار را به پیشگاه حضرت بقیه الله الاعظم‏ارواحنا له فدا و به علماى عظام و مراجع تقلید و حوزه‏هاى علمیه و به عموم شیعیان وعلاقمندان و مقلدان ایشان و به خصوص به آقا زادگان محترم ایشان تسلیت مى‏ گویم.ودر این شب جمعه و شب رحمت لطف و تفضل و غفران الهى را براى ایشان مسالت‏مى‏ نمایم.

سید على خامنه‏ اى

۲۴ جمادى الثانى ۱۴۱۴ برابر با ۱۸ آذرماه ۱۳۷۲» (۵)


پى‏ نوشتها:

۱- آیینه دانشوران،تالیف سید ریحان الله یزدى،چاپ قدیمى،۱۳۵۱ ه.ق،ص‏۲۶٫

۲- یکصد سال مبارزه روحانیت،ج ۲،ص‏۱۱۶٫

۳- یکصد سال مبارزه روحانیت،ج ۲،ص‏۱۱۹٫

۴- یکصد سال مبارزه روحانیت،ج ۲،صص ۱۲۰ و ۱۲۱٫

۵- منابع:نقباء البشر فی القرن الرابع عشر،ج‏۳- میراث جاویدان- فروع فقاهت- مکتب اسلام، سال‏۳۳،شماره ۱۱،ص ۱۴- زندگانى آیه الله العظمى گلپایگانى،تالیف نگارنده.

فقهای نامدار شیعه//عقیقی بخشایشی

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=