سید ابوالقاسم حسینى کاشانى، در سال ۱۳۰۰ هجرى قمرى، در تهران چشم به جهان گشود، پدرش آیت الله سید مصطفى کاشانى، از علماى مبارز و فعال بود و به همین جهت، به دست انگلیسى ها به شهادت رسید.
سید ابوالقاسم در سن شانزده سالگى، همراه با پدرش براى انجام فریضه حج به مکه رفت و سپس عازم نجف اشرف گردید و براى ادامه تحصیل و تکمیل علوم اسلامى در این شهر اقامت کرد.
وى با داشتن استعداد قوى و جدى و پشتکار، به زودى دروس مقدماتى را فرا گرفت و به حوزههاى درسى استادان بزرگى مانند آیت الله محمد کاظم خراسانى مولف کتاب ((کفایه الاصول)) و ((میرزا حسین خلیلى تهرانى)) راه یافت و آنچنان سریع پیشرفت کرد، که در سن بیست و پنج سالگى به درجه اجتهاد رسید.
آیت الله کاشانى پس از شهادت پدرش، که از مراجع علمى و دینى نجف اشرف بود، مسئولیتهاى پدرش را که همانا پیشوائى دینى جامعه بود، بر عهده گرفت.
پس از مدتى وى به ایران آمد و با توجه به دارا بودن روحیه مبارزاتى و ضد استعمارى، در مبارزات ملى کردن نفت ایران شرکت نمود و در دوره هفتم و هفدهم به نمایندگى مجلس شوراى ملى و ریاست مجلس برگزیده شد.
سوابق مبارزاتى آیت الله کاشانى
از انقلاب اسلامى سال ۱۹۲۰ میلادى عراق آغاز گردید. او در جریان انقلاب اسلامى عراق هم در جبهه سیاسى و هم در جبهه نظامى و مبارزات مسلحانه فعالانه شرکت کرد، به طورى که انگلیسىها او را به اعدام محکوم نمودند، که با آمدن وى به ایران، انگلیسى ها موفق به اجراى حکم اعدام او نگردیدند.
آیت الله کاشانى از سال ۱۳۲۰ شمسى، رهبرى مبارزات روحانیت را در ایران بر عهده گرفت و در کوبیدن تفکر غلط ((جدائى دین ازسیاست)) این شعار انگلیس، با تمام نیرو به فعالیت پرداخت و با طرح ((اسلام انقلابى و سیاسى)) بار دیگر، در برابر سلطه انگلیس قرار گرفت، به طورى که در آستانه انتخابات دوره چهاردهم، توسط عوامل استعمار انگلیس دستگیر شد و به زندان افتاد. مردم بیدار و آگاه ایران علیرغم زندانى بودن آیت الله کاشانى، او را به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب کردند. وى پس از بیست و هشت ماه زندانى، در شهریور سال ۱۳۲۴ شمسى آزاد شد و مورد استقبال کم نظیر ملت مسلمان ایران قرار گرفت و در برابر سیاست مزورانه نفوذ بیگانگان به مبارزه برخاست و به صورت مانع نیرومند و عظیمى در مقابل دولتهاى وابسته به انگلیس در آمد.
آیت الله کاشانى اولین عالم مذهبى بود که براى نخستین بار، توجه ملت ایران را به حمایت از مسلمانان فلسطین جلب کرد و در تاریخ یازدهم دى ماه سال ۱۳۲۶ شمسى، اعلامیه شدید الحنى صادر نمود و به همه مسلمانان جهان هشدار داد، که تشکیل دولت صهیونیسم، در آینده به صورت کانون مفاسد و مشکلات بزرگى براى خاورمیانه و حتى براى دنیا در خواهد آمد. با صدور این اعلامیه، استعمارگران او را به لبنان تبعید کردند، اما وى هرگز سکوت نکرد و با هر وسیله ممکن، پیامهاى خود را مبنى بر مبارزه پیگیر با استعمار و استبداد، به گوش مردم مىرسانید.
مردم مسلمان در دوره شانزدهم نیز آیت الله کاشانى را به نمایندگى مجلس برگزیدند، لذا وى پس از هیجده ماه تبعید، در بیستم خرداد سال ۱۳۲۹ با استقبال با شکوه ملت، به ایران بازگشت و با شجاعت تمام اعلام کرد: ((نفت ایران، متعلق به ملت ایران است و قرار دادهاى تحمیلى و استثمارى ارزش حقوقى ندارد)).
رزم آراء این نخست وزیر سر سپرده استعمار هنگامى که در مقابل این اعلامیه آیت الله کاشانى ایستاد، خیلى زود حکم اعدام وى از سوى روحانیت مسلمانان صادر شد و ترور گردید.
آیت الله کاشانى از ملت ایران، دعوت کرد، تا در روز بیست و چهارم خرداد سال ۱۳۳۰ در میتینگ خلع ید استعمار شرکت نمایند.
بنابر گزارش خبرگزارى ها، جمعیت بى سابقهاى در این میتینگ شرکت نمودند. این میتینگ به اندازهاى با شکوه برگزار گردید، که نفوذ کلام آیت الله کاشانى از مرزهاى ایران گذشت و در سایر کشورهاى اسلامى نیز، منشا بیدارى و حرکتهاى ضد استعمار انگلیس گردید.
آیت الله کاشانى از نظر علم و دانش و بصیرت
در سطح بسیار بالائى قرار داشت. مقامى علمى و مرتبه مبارزاتى او به اسلام جان تازهاى بخشید و مایه امید علماء و حوزههاى علمیه و عزت و اقتدار اسلام گردید و علماء و فقهاء بزرگى مانند ((آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى))، ((شیخ الشریعه اصفهانى))، ((آقا ضیاء الدین عراقى))، ((سید ابوالحسن اصفهانى)) و ((حاج سید اسماعیل صدر)) مقام بلند علمى و مبارزات ضد استعمارى او را با تعبیرهاى شکافنده دریاى علوم و کلید در گنجهاى دقیق دانش ستودند.
رحلت
سر انجام این عالم مجاهد، پس از عمرى مبارزه با دشمنان اسلام و انسانیت و آگاهى بخشیدن به تودههاى مسلمان و خدمت به اسلام، شب چهارشنبه هفتم شوال سال ۱۳۸۱ هجرى قمرى، در اثر بیمارى ((ذات الریه)) زندگى را بدرود گفت. تشییع جنازه با شکوه و عظیمى، به نشانه تجلیل از خدمات ارزنده او به عمل آمد و در رواق غربى بقعه حضرت عبدالعظیم، به آغوش خاک آرمید.
این عالم مجاهد، به خاطر مسافرتهاى فراوان، زندان رفتنهاى متعدد، و درگیریهاى سیاسى طولانى، به نوشتن و چاپ آثار علمى خود موفق نگردید، اما همانطور که خواندیم مراجع بزرگ تقلید ((نجف اشرف)) مقام بلند علمى و اجتهاد او را مورد تأیید قرار دادند.
اضافه بر این، هر گاه مقلدین مرجع بزرگ تقلید و مجتهد ضد استعمار انگلیس، آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى، درباره ((فالا علم)) یعنى کسى که در رتبه بعد از ((مجتهد اعلم)) قرار دارد، سؤال مىکردند، تا در مواردى که فتواى مجتهد اعلم مشکل است، از او تقلید کنند، آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى، آیت الله سید ابوالقاسم کاشانى را معرفى مى کرد و مى گفت: بر شما باد به فرزندم کاشانى که مردم به او مراجعه مى کردند و ضمن بدست آوردن فتوا و تقلید از آن عالم بزرگ، خواستار چاپ ((رساله علمى)) او مىگردیدند.
تسلط کامل این مجتهد بزرگ به مبانى علوم اسلامى و آینده نگرى او براى جهان اسلام سبب گردید، که در ((نجف اشرف)) یک مدرسه علوم دینى جدید به نام ((مدرسه علوى)) تأسیس نمود. برنامه ریزى و اداره آن را خود به عهده گرفت، و در این مدرسه علاوه بر تدریس علوم اسلامى، ریاضیات و فنون نظامى نیز تدریس مىگردید.
اما این اقدام دور اندیشانه مورد انتقاد افراد ساده لوح قرار گرفت، آن را خطرناک و موجب انحراف طلاب تلقى کردند، و ناچار به همراه آیت الله کاشانى، براى حل اختلاف به حضور میرزا محمد تقى شیرازى، که رئیس حوزه بود، رفتند.
وقتى میرزاى شیرازى، سخنان دو طرف را خوب گوش داد، با لحن بزرگوارانهاى خطاب به مردم کرد و گفت: آقاى کاشانى درست مىگوید، که مخالفین سکوت کردند.
آن گاه آیت الله کاشانى به کار خود ادامه داد، و دانش آموزانى را پرورانید، که خوب رشد علمى کردند، شبهاى جمعه در حرم امیرالمومنین علیه السلام دعاى کمیل برقرار مىنمودند، و آن گاه هم که انقلاب اسلامى در عراق رخ داد، آنان در جهاد ضد انگلیس شرکت نمودند، و تعدادى از آنان هم شهید شدند.
نگاهى به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ عراق و نقش علماء مجاهدین اسلام، ص ۳۴- ۳۳٫