علما-سعلمای قرن پانزدهم(معاصر قمری)علمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)علمای قرن سیزدهم

زندگینامه آیت الله محمد تقى ستوده(‏۱۳۴۰ -۱۴۲۰ق)

AYATOLLAH_SOTOO زندگینامه آیت الله محمد تقى ستوده(‏۱۳۴۰ -۱۴۲۰ق)

اراک شهر عالم پرور

قبلاً سرزمین اراک را «عراق» مى‏گفتند؛ در سال‏هاى ۱۲۲۷ – ۱۲۳۱ ق. درعصر فتحعلى شاه قاجار، یوسف خان سپهدار گرجى، فرمانده پادگان محل – که یکى از حکمرانان او در عراق بود – آن را تجدید بنا کرد، از آن پس نام عراق به « قلعه سلطان آباد » تغییر یافت. منظور از سلطان در این‏جا فتحعلى شاه(م ۱۲۵۰ ق ) است. این نام حدود ۱۲۷ سال نام رسمى این شهر بود. تا این که در سال ۱۳۱۶ ش. در عصر سلطنت رضا خان، نام سلطان آباد به اراک تغییر یافت.(۱)

در همین سالهاى ۱۲۲۷ تا ۱۲۳۱ ق. سپهدار گرجى، نخستین مدرسه علمیه را تأسیس کرد.(۲) پس از گذشتن حدود نود سال، یعنى در سالهاى ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ ق. مدرسه و مسجد حاج محمد ابراهیم خوانسارى (م ۱۳۲۲ ق)، در محله عباس آباد ساخته شد. و در سال‏هاى ۱۳۱۸ – ۱۳۲۰ ق. سومین مدرسه علمیه و در کنارش مسجدى به دست مرحوم حاج حسین ملک التّجّار تبریزى (از بازرگانان معروف اراک، م ۱۳۲۲ ق) ساخته شد. و چون آقا ضیاء الدّین، فرزند سید محمد باقر، امام جماعت مسجد این مدرسه بود، این مدرسه و مسجد به نام مدرسه و مسجد آقا ضیاء، معروف گردید؛ یا شاید بانى نام برده، این مدرسه و مسجد را به نام آقا ضیاء ساخته بود.(۳) بنابراین در حدود سال ۱۲۲۷ ق. در اراک، حوزه علمیه وجود داشته است؛ وجود علما و فضلایى که از این سال به بعد از شهر عالم پرور اراک بر خاسته‏اند، این موضوع را تأیید مى‏کند. همان گونه که یکى از پژوهشگران، نام چهل نفر از علماى برجسته اراک را که یکى از آنها آیه اللّه شیخ رحمت اللّه قاضى عراقى، پدر آیت اللّه ستوده است برمى‏شمرد که قبل از ورود آیه اللّه العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى (ره) به اراک، از اراک برخاسته‏اند.(۴)

پدر و مادر بزرگوار آیه اللّه ستوده

پدر ارجمند استاد ستوده، عالم عامل حضرت حجه الاسلام و المسلمین شیخ رحمت اللّه ستوده، معروف به قاضى عراقى، از شاگردان آیه اللّه العظمى میرزا محمد تقى شیرازى ( م ۱۳۳۸ ق ) و آیه اللّه میرزا جهانگیر خان قشقایى ( م ۱۳۲۸ ق) بود. او شخصى آزاد مرد، راسخ، غیور، و در احکام اسلامى و نهى از منکر، بسیار جدّى بود و در برابر بدعت گزاران و منحرفین موضع‏گیرى شدید و پر صلابت داشت؛ به طورى که در باره‏اش مى گفتند: « اگر کوهها بلرزد، او متزلزل نمى شود.» شیخ رحمت اللّه در اصفهان با آیه اللّه بروجردى (ره) ارتباط داشت؛ و در اراک بین ایشان و آیه اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائرى (ره) کمال دوستى و صمیمیت برقرار بود؛ به طورى که مرحوم آیه اللّه العظمى شیخ محمد على اراکى (ره) مى فرمود: « آیه اللّه حائرى مردم را در حلّ و فصل امور به ایشان ارجاع مى دادند. او به گونه‏اى مدبّرانه و هوشمندانه به حل مشکلات مردم مى پرداخت که مورد رضایت و خوشنودى آقاى حائرى مى‏شد.»

استاد ستوده در مصاحبه‏اى در این زمینه مى ‏فرمود:«آیه اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى زیاد به خانه ما مى ‏آمد، با پدرم رفت و آمد بسیار داشت، با همشیره‏ ام صیغه محرمیّت خوانده بود تا مادرم با او محرم شود، تا رفت و آمدش به منزل ما در اراک خودمانى گردد.»

از گفتنى‏ ها این که، آیه اللّه حاج شیخ محمد سلطان العلماى اراکى (۱۲۹۶ – ۱۳۸۲ ق) عالم بزرگ و صاحب حاشیه به کفایه الاصول، در نجف اشرف بود، پدرش از اراک به نجف اشرف سفر کرد. در آن‏جا از هر کس سراغ پسرش را مى‏گرفت، کسى او را نشناخت، تا این که سراغ شیخ رحمت اللّه قاضى عراقى (پدر آیهاللّه ستوده) را گرفت، زود او را شناختند و به او معرّفى کردند، پدر سلطان العلما به آقاى قاضى گفت: «چرا پسرم را نشناختند و تو را شناختند؟» آقاى قاضى پاسخ داد: «چون من اهل مزاح و شوخ طبع هستم، همه جا معروف مى‏باشم؛ اما پسر شما مردى ملّا و باسواد است، من کجا و او کجا؟»(۵)آرى آقاى قاضى، پدر آقاى ستوده، بدین سبب به مکارم اخلاقى و فضایل انسانى معروف بود که خود را کوچک، و دیگران را تکریم و احترام مى‏کرد.

آیهاللّه ستوده در یکى از مصاحبه هایش مى ‏گوید:در مسجد امام قم پس از درس، چشمم به آیهاللّه العظمى سید محمدرضا گلپایگانى (ره) خورد که براى تشییع جنازه یکى از علما به آن جا آمده بود و به ستون مسجد تکیه داده و نشسته بود. به محضرش رفتم؛ مرابا این که چند سال در منزلش پاى درسش مى‏نشستم، نشناخت. تا این که آیه اللّه صافى که در آن جا بود، مرا به آقا معرّفى کرد و فرمود: «این آقا، پسر آقاى قاضى عراقى است.» آن گاه آقاى گلپایگانى، که پدرم را خوب مى‏شناخت، مرا شناخت.

پدرم بسیار اهل وِلاء و محبّ خاندان رسالت (ع) بود. هنگام شنیدن ذکر مصیبت اباعبداللّه الحسین (ع) بسیار گریه مى‏کرد و هاى‏هاى ناله مى‏نمود که یکى از شعرا در اشعارى از او چنین تعبیر کرد: «این حسین‏اللّهى است.» او شب شام غریبان غذا نمى‏خورد، چراغ روشن نمى‏کرد و به یاد مصائب کربلا اشک مى‏ریخت.

گاهى که با آیه اللّه العظمى حاج شیخ محمد على اراکى، خلوت مى‏نمودم و یا همراه او حرکت مى‏کردم، از پدرم و از فضائل او یاد مى‏کرد؛ از جمله مى‏فرمود: در عصر رضاخان وقتى که به فرمان او کشف حجاب شد و عمامه بر سر نهادن ممنوع گردید، پدرت از کشف حجاب آن قدر ناراحت نشد که از ممنوعیّت عمامه ناراحت گردید. علت را از او پرسیدند، فرمود: «اگر عمامه بماند، حجاب را برمى‏گرداند.»

ظاهراً علت این که یکى از بزرگان وى را به نام قاضى ملقّب کرد، آن است که حوائج مردم را به اصطلاح روا مى‏کرد؛ زیرا یکى از معانى قاضى، «روا کننده» است. سرانجام این مرد خدمتگزار و محبوب در سال ۱۳۵۳ ق. از دنیا رفت. قبرش در اراک در صحن مقبره آیه اللّه العظمى سید نور الدین حسینى عراقى (ره) قرار دارد.

سلسله نسب استاد ستوده از ناحیه مادر به دو عالم بزرگ و وارسته، مرحوم مولى مهدى نراقى (م ۱۲۰۹ ق) و مولى احمد نراقى (م ۱۲۴۵ ق) مى‏رسد. این بانو بسیار بافضیلت بود. مرحوم استاد ستوده از مادرشان به عنوان زنى فوق العاده و داراى سجایا و مکارم اخلاقى یاد مى ‏کرد؛

از جمله مى ‏فرمود:«او یک بانوى پارسا و وارسته بود، از زرق و برق و تجمّلات دنیا پرهیز مى‏کرد؛ وقتى که از دنیا رفت، حتى یک انگشتر طلا از او باقى نماند. او داراى استعداد و حافظه قوى بود. استعداد و حافظه من پس از الطاف الهى، از ناحیه مادرم به ارث رسیده است. و یکى از عوامل موفقیت بنده، خدمت به مادر و مراقبت از او در سال‏هاى بیمارى‏اش، و دعاى خیر او در حقّ من بود.»

این مادر وارسته و ارجمند در سال ۱۳۵۸ ق. در اراک به رحمت الهى پیوست. بنابراین استاد ستوده، در سیزده سالگى پدر را، و در هیجده سالگى مادر را از دست داد. پس وقتى براى ادامه تحصیل به قم آمد، پدر و مادر نداشت.(۶)

ولادت و نشو و نما

حضرت آیه اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده، در ۱۴ ذیحجه سال ۱۳۴۰ ق. مطابق با سال ۱۳۰۰ ش. در خانواده‏اى روحانى در اراک – که آن وقت سلطان آباد نام داشت – از بیت علم و فضیلت، دیده به جهان گشود و در یک خانواده‏اى مذهبى زیر سایه پدرى فاضل، عالم و با فضیلت، رشد و نمو کرد، تا به سنین نوجوانى رسید. و با توجه به این که در سیزده سالگى پدرش از دنیا رفت، براى تأمین مایحتاج زندگى حدود دو سال در نزد یکى از بستگان در بازار، مشغول خرید و فروش شد؛ ولى علاقه به ادامه تحصیل او را بر آن داشت که سر انجام بازار را رها کند و به تحصیل علوم حوزوى بپردازد.

تحصیلات

مراحل تحصیلات حضرت آیه اللّه ستوده (ره) از زبان خودش چنین آمده:«من در سنین نوجوانى چند سالى در بازار بودم. در این ایام شب هادر اراک به خدمت آقاى شیخ على غفارى و آقاى شیخ ابوالقاسم موچانى به تحصیل دروس ادبیات عرب مشغول شدم و روزها به بازار مى‏رفتم. سرانجام به سبب علاقه شدیدى که به تحصیلات علوم دینى و حوزوى داشتم، بازار را رها کرده، و در سال ۱۳۲۰ شمسى (در سن ۲۰ سالگى) به مدرسه علمیه حاج محمد ابراهیم وارد شدم. تا ابتداى سال ۱۳۲۶ در همین مدرسه به تحصیل و مباحثه ادامه دادم. اساتید بنده در این مدرسه عبارت بودند از آقایان: حاج شیخ فضل اللّه نصیر الاسلامى، حاج سید محمدباقر شهیدى گلپایگانى و حاج شیخ محمد امامى خوانسارى؛ در خدمت ایشان مقدارى شرح لمعه، قوانین و قسمتى از کفایه را خواندم. و همچنین در حضور آقاى حاج علیجان واعظى کَرَهْرودى، شرح لمعه را آموختم. در ضمن کتاب مطوّل و قسمتى از شرح لمعه را در نزد حاج آقا على میریحیایى آموختم.»

ورود به حوزه علمیه قم‏

آیه اللّه ستوده در ادامه سخن مى ‏فرماید:در آغاز سال ۱۳۲۶ ش. به قم مشرف شده و وارد حوزه علمیه قم گشتم. قسمت دیگر از دروس سطح را که باقى مانده بود، در محضر آقایان:

۱٫حاج شیخ مرتضى حائرى (م ۱۴۰۶ ق)، آمیرزا محمد مجاهدى تبریزى، آقا شیخ محمود علمى اراکى، آقا شیخ محمود عرب اراکى و حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملى اصفهانى به پایان رساندم.پس از آن در دروس خارج فقه و اصول اساتید ذیل شرکت نمودم:.۱ درس خارج فقه آیه اللّه العظمى حاج آقا حسین بروجردى (ره) (م سال ۱۳۸۰ ق). به مدت سیزده سال که عمدتاً بحث صلوه بود و مدتى هم بحث خمس و قضاء و شهادات و مقدارى از اصول فقه را در نزد ایشان آموختم.

.۲ مدّتى در درس خارج فقه مرحوم آیه اللّه حاج سید احمد خوانسارى (م ۱۴۰۵ ق) در بحث قضاوت و شهادات شرکت نمودم. و در ضمن چند سال در ایّام تعطیلى، کتاب شرح تجرید علّامه، و کتاب شوارق را در محضر درس ایشان آموختم.

.۳ مدت هفت سال در درس خارج فقه حضرت آیه اللّه آقاى حاج سید محمدرضا گلپایگانى (م ۱۴۱۲ ق) که در محور بحث مکاسب محرّمه، نکاح و حج بود، در منزل ایشان شرکت نمودم.

.۴ به مدت هفت سال، یک دوره درس اصول فقه را در محضر درس آیه اللّه حاج سید محمد محقّق داماد(م ۱۳۸۸ ق) خواندم.

.۵ به مدت هفت سال نیز درس خارج اصول فقه آیه اللّه شیخ محمد على اراکى (م ۱۴۱۳ ق) نمودم.

با توجه به این که این سال‏هاى درسى غالباً در عرض هم بود؛ مثلاً در یک سال به درس آیات عظام: بروجردى، گلپایگانى و محقق داماد(۴) مى‏رفتم.(۷)

بر کرسى تدریس‏

از مهم‏ترین امتیازات و توفیقات استاد ستوده، که او را در این جهت نمونه و ممتاز و به تعبیر بعضى بى‏نظیر کرده، مسئله تدریس و شاگرد پرورى او در طول بیش از چهل سال است. و به تعبیر برخى، او نیم قرن بر کرسى تدریس نشست و به تربیت شاگرد پرداخت و با بیانى روان و شیوا و نشاط بخش، توانست شاگردان زبده و برجسته‏اى پرورش دهد.

او خود در این باره مى‏گوید: در همان سال‏هایى که در اراک درس مى‏خواندم، کتاب‏هاى سیوطى و مطوّل را تدریس مى‏کردم. و از سال ۱۳۲۶ ش که وارد قم شدم تا سال ۱۳۶۹ (۴۳ سال) به تدریس و تعلیم کتب زیر اشتغال داشتم:

.۱ سه دوره معالم الاصول؛

.۲ پنج دوره شرح لمعه؛

.۳ بخش عمده‏اى از قوانین الاصول؛

.۴ هفت دوره مکاسب مرحوم شیخ انصارى (ره) (از ابتداى بیع تا آخر خیارات) و همچنین رساله تقیّه و عدالت؛

.۵ سیزده دوره کفایه الاصول مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانى؛

.۶ شب‏ها و در ایّام تعطیلات، شرح باب حادى عشر علّامه و شرح تجرید – که در علم عقائد و کلام است – نیز تدریس مى ‏نمودم؛

.۷ در بعضى از شب‏ها در مسجدى که نماز جماعت اقامه مى‏کردم، درس اخلاق و تفسیر قرآن مى ‏گفتم.

عجیب این که ایشان چند سال از بامداد تا ظهر، سه درس، تدریس مى‏کرد و در سال‏هاى آخر دو درس مى‏گفت و در درس گفتن هیچ گونه احساس خستگى نمى‏کرد.

شاگردان‏

صدها بلکه هزارها شاگرد فرهیخته از محضر درس او کمال استفاده را بردند. و به راستى در شاگرد پرورى و تدریس، بلکه در استاد پرورى، نمونه و کم نظیر و شاید بى‏نظیر بود.(۸)

محقّق گرامى آقاى رضا استادى در این باره مى‏نویسد: «ایشان (آقاى ستوده) کتاب‏هاى شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را حدود چهل سال در حوزه علمیه قم تدریس نموده و از مدرّسان بنام حوزه بودند؛ که صدها بلکه هزارها نفر از فضلا و طلاب از درس‏هاى ایشان بهره برده‏اند.»(۹)

در میان شاگردان، شخصیت‏هاى برجسته‏ اى دیده مى‏شوند که هر کدام خوشه چین باغستان تدریس او بوده‏اند و خود به آن افتخار مى‏ کنند؛ افرادى مانند آیات عظام و حجج اسلام:

.۱ شیخ یوسف صانعى؛

.۲ سید محمدعلى علوى گرگانى؛

.۳ محمد مهدى ربّانى املشى؛

.۴ محمد مؤمن؛

.۵ على گرامى؛

.۶ هاشمى رفسنجانى؛

.۷ سید على محقّق داماد؛

.۸ سید مصطفى محقّق داماد؛

.۹ سید جعفر شبیرى زنجانى؛ .

۱۰ ابوالحسن مصلحى اراکى؛

.۱۱ على مصلحى؛

.۱۲ سید جواد گلپایگانى؛

.۱۳ سید باقر گلپایگانى؛

.۱۴ سید مهدى گلپایگانى؛

.۱۵ شیخ مجتبى تهرانى؛

.۱۶ محمد على شرعى؛

.۱۷ سید ابراهیم زنجانى؛

.۱۸ سید محسن خرّازى؛

.۱۹ رضا استادى؛ .

۲۰ غلامرضا رضوانى خمینى؛

.۲۱ سید حسن طاهرى خرّم آبادى؛

.۲۲ على اکبر ناطق نورى؛

.۲۳ سید على اکبر محتشمى؛

.۲۴ حسن صانعى؛

.۲۵ دکتر احمد احمدى؛

.۲۶ على اکبر مسعودى خمینى؛

.۲۷ جلالى خمینى؛

.۲۸ مهدى کرّوبى؛

.۲۹ حسین محمدى گلپایگانى؛

.۳۰ محمد محمدى رى شهرى؛ .

۳۱ حسن معزّى؛

.۳۲ هادى معزّى؛

.۳۳ عبدالعلى معزّى؛

.۳۴ عبدالحسین معزّى؛

.۳۵ قربان على درّى نجف آبادى؛

.۳۶ سید عبدالواحد موسوى لارى؛

.۳۷ سید کاظم نورمفیدى؛

.۳۸ عبدالعلى قرهى؛

.۳۹ محسن قرائتى؛ .

۴۰ حسین ایرانى قمى؛

.۴۱ شهید حاج شیخ غلامرضا سلطانى اشتهاردى؛

.۴۲ حسین واعظى و… .

استاد و مدرّس نمونه‏

بر همین اساس وقتى که شوراى مدیریت حوزه علمیه قم در سال ۱۳۷۶ ش (۱۴۱۹ ق)، براى اولین بار خواستند مدرّس نمونه حوزه علمیه قم را معرفى کنند و لوح تقدیر به نام او بنویسند، در میان صدها مدرّس عالى مقام، آیه اللّه ستوده را برگزیدند. حجه الاسلام و المسلمین آقاى حسینى بوشهرى، مدیر اجرایى حوزه، مى‏گفت: «در مورد استاد نمونه، از هر کس پرسیدیم، آیه اللّه ستوده را پیشنهاد نمود.» تا آن جا که مرجع معروف، حضرت آیه اللّه العظمى وحید خراسانى در مورد آیه اللّه ستوده فرمود: «ایشان بر گردن حوزه خیلى حق دارد و اکثر آقایانى که در قم تحصیل کرده‏اند، از متخرّجین (فارغ التحصیلان) درس ایشان هستند. او انسان نمونه‏اى بود.»

لوح تقدیرى که از طرف شوراى مدیریّت حوزه علمیه قم خطاب به ایشان به عنوان «استاد نمونه» صادر شده، چنین است:محضر مبارک حضرت آیت اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده(دامت برکاته)!

در آستانه فرخنده سالگشت آغازین تلألؤ شمس مهدویّت در سماء هدایت و به مناسبت برگزارى اولین اجلاسیه بزرگ اساتید سطوح عالى حوزه علمیه قم در ششم شعبان المعظّم ۱۴۱۹ ه. ق، مدیریّت حوزه علمیّه قم به نمایندگى مراجع عظام، مدرّسین، علما، فضلا و طلّاب حوزه، بر خود لازم مى‏بیند که بدین وسیله از نیم قرن زحمات خالصانه استاد وارسته و فقیه فرزانه، حضرت آیه اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده(دامت برکاته) کمال امتنان و تقدیر را ابراز نماید. بزرگ استادى که به حق مى‏توان او را از استاد پروران بنام حوزه و ستودگان علمى و اخلاقى این پایگاه اصلى شیعه و از افتخارات کم نظیر این خیزشگاه علمى و معنوى معاصر دانست؛ مدرّسى که اول خود را از چشمه زلال تزکیه و تعلیم سیراب نموده و آن گاه زکات این هدیه نورىِ برگرفته از کوثر انوار آل محمّد (ع) را در جام علم و اخلاق به باریافتگان محضرش تقدیم نمود.

امید آن که نسل نو در جایگاه منیع تدریس با تأسّى به سلف صالح خود، آن چنان که باید، وارثان امینى براى آن صالحان و بزرگان باشند.

نظره کریمه الهیّه، و عنایت خاصّه مهدویّه را براى آن حضرت تمنّا دارد.

مدیریت حوزه علمیه قم‏

سیّد هاشم حسینى بوشهرى‏

شایان ذکر است، گر چه استاد بزرگ حضرت آیه اللّه ستوده (ره) بیش از دو سال است که از میان رفته و به ملکوت اعلى پیوسته است، اما نوارهاى درس‏هاى او در نوارخانه‏هاى سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات اسلامى و… همواره در دسترس صدها و هزارها طلبه و دانش پژوه شهرهاى مختلف ایران قرار دارد و دانش دوستان و فرهیختگان علوم حوزوى در خانه‏ها و حجره‏ها و مدارس، شب و روز در کنار سفره علم و اخلاق آن بزرگ مرد نشسته‏اند و عطش علمى خود را از این چشمه‏هاى زلال و شیرین سیراب مى‏کنند؛ حتى در خارج کشور نیز، مانند سوریه از نوارهاى درسى او استفاده مى‏شود. در پایان، این قسمت را با سخن مرجع عالیقدر آیه اللّه فاضل لنکرانى(دامت برکاته) بیاراییم که درباره آقاى ستوده فرمود:

«ایشان کسى بود که خودش را وقف تدریس کرده بود و در این زمینه من از ایشان به عنوان یک مَثَل(نمونه) یاد مى‏کنم. و ایشان کارى مى‏کرد که شاید ما نمى‏توانستیم انجام دهیم؛ یعنى از ساعت ۸ صبح، که روى منبر تدریس مى‏رفتند، تا ساعت ۱۱، سه درس پشت سر هم مى‏گفتند که ما این چنین قدرتى نداشتیم.»(۱۰)

تألیفات و تحقیقات‏

در مورد آثار قلمى و تحقیقات علمى او مى‏توان به آثار زیر اشاره کرد:

.۱ تقریرات درس فقه و اصول آیه اللّه العظمى حاج آقا حسین بروجردى (ره) که اخیراً بخشى از این تقریرات، که پیرامون مسأله قبله است، با تحقیق و تصحیح فرزندش حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقاى شیخ مهدى ستوده، در مجلّه فقه اهل البیت (سال ۶، ش ۲۳) در ۷۳ صفحه چاپ و منتشر شد. آیه اللّه العظمى بروجردى این تقریرات را در تاریخ ۱۹ ذیعقده سال ۱۳۶۹ ه. ق تا ۲۴ ربیع الاول ۱۳۷۰ ه. ق. تدریس کرده است.

.۲ تقریرات درس اصول آیه اللّه محقق داماد (ره) .

.۳ شرکت در تدوین کتاب مهم «جامع احادیث الشیعه» تحت نظر آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) . او خود پیرامون مباحثات و تحقیقات علمى خویش در مصاحبه‏اى مى‏گوید: «همراه چند نفر جلسه مباحثه فقه استدلالى داشتیم. افراد آن جلسه عبارت بودند از آقایان: حاج میرزا على مشکینى، حاج شیخ اسداللّه امراللّهى، حاج محمد باقر موسوى همدانى، سید محمد رضا سعیدى خراسانى و خودم.» نیز مى‏فرمود:«از سال ۱۳۳۴ ه. ش. که حضرت آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) مجلس خصوصى، جهت تنظیم و اصلاح کتاب وسائل الشّیعه تشکیل دادند، چندین سال به این کار اشتغال داشتم، این کتاب اکنون به نام «جامع احادیث الشّیعه» چاپ شده است. مدت دو یا سه سال در ضمن کار تدریس، به کار مقابله و تصحیح چند کتاب، که مربوط به یکى از اساتیدم، مرحوم آقاى امامى اراکى بود، اشتغال داشتم. دو جلد از کتب فوق مربوط به حاشیه‏هاى ایشان بر مکاسب بود و کتاب دیگرى از ایشان به نام «منهاج الاحرام» که درباره مسائل و احکام حج مى‏باشد.»

استاد ستوده تقریرات درس آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) را به قدرى دقیق و جامع نوشته بود که خود در مصاحبه‏اى مى‏فرمود: «آقاى سید جواد مدرّسى جزوه‏اى از این تقریرات را از من گرفت و برد تا مطالعه و استفاده کند. پس از مدتى آورد و گفت: «این جزوه به قدرى جامع است که حتى شما یک واو درس آقاى بروجردى را نینداخته‏اید!»

نیز مى‏ فرمود: «هم مباحثه‏هاى من عبارت بودند از آقایان: شیخ محمد حسین مسجد جامعى، سید مهدى یثربى(امام جمعه فعلى کاشان)، حاج آقا مهدى حائرى و حاج شیخ غلامرضا صلواتى، و بیشتر با آقاى صلواتى مباحثه مى ‏کردیم.»(۱۱)

فضایل و ملکات اخلاقى‏

شخصیّت انسان بستگى به درجات معنوى و ملکات اخلاقى او دارد. علم و دانش هنگامى ثمربخش و موجب نورانیّت است که همراه فضایل و ارزش‏ها و آمیخته با تهذیب و رشد معنوى و اخلاقى باشد و گرنه حجاب خواهد شد. حضرت آیه اللّه ستوده از نظر تقوا و عمل، از انسان‏هاى ممتاز به شمار مى‏آمد. پارسایى و وارستگى و مقیّد بودن به آداب اسلامى و انجام وظیفه، اصول نخستین و همیشگى زندگى او را تشکیل مى‏داد؛ به طورى که شخصیّت‏هاى بزرگ، او را به این عنوان مى‏شناختند؛ آن گونه که این جمله به زبان‏ها افتاد و معروف شد: «ستوده به راستى ستوده است.»

آقاى ستوده حدود بیست سال قبل فرمود: «جسمم در این دنیا است؛ ولى روحم در جاى دیگر است.» و یک بار در درس فرمود: «در همه عمرم دروغ نگفته‏ ام.»

در این جا چند نمونه از فضایل و ملکات این فقیه وارسته را مى ‏آوریم:

وظیفه شناسى‏

آیه اللّه ستوده به دور از هیاهوى روزگار، تنها به انجام وظیفه مى‏اندیشید. تحت تأثیر عوام‏زدگى و جو سازى قرار نمى‏گرفت. او با توجه به توانایى‏هایش، مهم‏ترین وظیفه و تکلیف خود را در تدریس و درس و بحث فقه و اصول آل محمد (ص) مى‏دانست و در انجام آن دریغ و کوتاهى نمى‏کرد. با توجه به این که تدریس علمى او آمیخته با تدریس اخلاق و تقوا بود، کردار و گفتارش، درس عملى خودسازى براى تربیت شاگردان محسوب مى‏شد. همیشه رضاى خداوند را در نظر مى‏گرفت. اخلاص ممتازى داشت و تقوا و اخلاص را با تعهد و قداست آمیخته بود.

مرحوم عالم ربّانى آیه اللّه حاج شیخ مرتضى حائرى(م ۱۴۰۶ ق) به ایشان اصرار داشت که درس خارج شروع کند؛ اما ایشان قبول نمى‏کرد؛ مى‏گفت: «وظیفه‏ام همین درس و بحث سطوح است که انجام مى‏ دهم.» و مى‏فرمود: «آنچه رابه حسب ظاهر، وظیفه و تکلیف تشخیص داده‏ام، عمل کرده‏ام و اگر این درس‏ها به طور عمیق خوانده شود، پایه‏هاى درس خارج استوار خواهد شد.» علّت این که ایشان درس خارج نگفت، ممکن است به علل زیر باشد:

.۱ تدریس سطوح عالى را لازم‏تر مى ‏دانست.

.۲ با وجود تدریس اساتیدشان، به عنوان احترام به آن‏ها، نمى‏خواست به درس خارج بپردازد.

.۳ نظر به این که تدریس درس خارج، مقدمه مرجعیت بود، او نمى‏خواست وارد این مرحله شود، با این که شایستگى آن را داشت.

توحید و اخلاص‏

بسیارى از شاگردانش معتقدند: «آنچه استاد ستوده را با همه مقامات علمى، از نظر ما بزرگ جلوه مى‏داد، اخلاص و بندگى او در درگاه پروردگار و ارادات او به اهل بیت پیامبر (ص) بود.» ایشان همیشه مى‏فرمود: «توکل به خدا و ذکر را فراموش نکنید.» ایشان تمام اعضا و جوارحش، خوابش، بیدارى‏اش، نگاهش و همه اعمالش براى خدا بود.

به طلبه‏ها نصیحت مى‏فرمود: «به دنبال دنیا راه نیفتید. با توکل به خدا و رعایت اخلاص، انجام وظیفه کنید تا دنیا به دنبال شما بیاید. بدانید که هرگاه وقتش فرا رسید، مواهب دنیا به شما مى‏رسد. این‏جانب در خانه‏اى مستأجر بودم، صاحب خانه روزى آمد و گفت: مدت اجاره به سر آمده، خانه را خالى کنید. من به سراغ خانه دیگر رفتم و اجاره کردم و به آن جا منتقل شدم. بعد از یک ماه همان صاحب خانه اول به منزل ما آمد و در را زد، رفتم در را باز کردم. او گفت: حاج آقا! من مى‏خواستم خانه را تعمیر کنم، تعمیر کردم. بیا این کلید آن خانه است، این خانه را به شما واگذار کردم مال خودتان باشد.»

مورد دیگر این که: «یکى از تجّار متدیّن (مرحوم آقاى حاج یداللّه رجبیان) مسجدى عظیم در کنار مدینه العلم قم به نام مسجد امام حسن (ع) ساخت و براى آن خیلى خرج کرد. روزى نزد من آمد و گفت: حاج آقا! این مسجد را مى‏بینى، من ساخته‏ام. گفته‏ام نصف ثواب آن مال شما باشد. در حالى که من هیچ کارى در مورد این مسجد انجام نداده‏ام.»

بنابراین اگر کارها از روى اخلاص باشد و ما به سوى معنویات برویم، دنیایمان نیز خوب خواهد شد.

همّت، نظم و وقت شناسى‏

خصوصیت آشکارى که در استاد ستوده وجود داشت، همّت بلند و پى‏ گیر، نظم و برنامه‏ریزى و احترام به وقت خود و دیگران بود. او همه اوقات شبانه روزى خود را به طور منظم و خداپسندانه و سازنده، با برنامه‏ریزى دقیق، تنظیم کرده بود و با استقامت و مجاهدت و ریاضت، اجرا مى‏کرد. نماز شب و تهجّد، نماز جماعت، اقامه جماعت در مساجد متعدد، درس‏هاى پى در پى براى طلاب، رسیدگى به امور خانه و بیرون خانه و… همه را مو به مو بر اساس برنامه‏ریزى و نظم صحیح، انجام مى‏داد؛ کاهلى و سستى در قاموس وجود او نبود. تا سر حدّ توان مرد کار و تلاش بود.

یکى از شاگردان او مى‏نویسد: استاد ستوده، در مَدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه، تدریس مى ‏فرمود. یک روز اندکى دیرتر به مجلس درس آمد. معلوم شد در آن روز دختر کوچکش از دنیا رفته است. از شاگردان در مورد دیر آمدنش معذرت خواست و فرمود:«فرزندم از دنیا رفته است و در حالى که جنازه‏اش در وسط اطاق خانه قرار دارد، خودم را براى درس و بحث رساندم…».

او براى اوقات طلاب ارزش فراوان قائل بود و از تعطیلى درس پرهیز مى‏کرد. یکى از شاگردانش مى‏گوید: روزى برف سنگینى باریده بود و هوا بسیار سرد بود. به یکى از دوستان گفتم: «شاید امروز درس استاد ستوده تعطیل باشد.» دوستم گفت: «خیر، اگر سنگ هم ببارد، استاد ستوده درس را تعطیل نمى‏کند.» با هم به درس رفتیم، دیدیم استاد براى تدریس آمده است. و حتّى ایشان در روز درگذشت همسرش نیز درس را تعطیل نکرد.

تدریس او با مطالعه درس‏ها، روزى هشت ساعت کار مى ‏بُرد. او تدریس را به همین منوال ادامه داد تا چند سال قبل از فوتش، که بر اثر عارضه شدید چشم و کهولت سن دیگر نتوانست تدریس کند.

استاد ستوده این پشتکار در تدریس را از استاد بزرگش آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) آموخته بود. وقتى که در مصاحبه‏اى از او خواستند تا خاطره‏اى از آقاى بروجردى بیان کند، فرمود: «در یک هواى سرد زمستانى شخصى به محضر آیه اللّه بروجردى رفت و عرض کرد: چون هوا سرد است به درس نروید و اگر هم مى‏ روید، پوستین بپوشید. آقا فرمودند: «مى‏ روم و عباى تابستانى هم مى‏پوشم.» ایشان آن روز به درس آمدند، در حالى که عباى تابستانى پوشیده بودند.(۱۲)

شیداى ولایت‏

استاد ستوده ارادت خاصّ و رابطه تنگاتنگ با خاندان رسالت داشت. گاهى قبل از اذان صبح در کنار مرقد منوّر حضرت معصومه (س) دیده مى‏شد که با عشق و علاقه خاصى زیارتنامه مى‏خواند. او توسّل مخصوص به آن بى بى دو عالم داشت. براى ترسیم این معنى، نظر شما را به خاطرات زیر جلب مى‏کنیم:او گاهى که از پدرش یاد مى ‏کرد، مى‏ فرمود: «خیلى به اهل بیت پیامبر علاقه داشت و شیفته آنان بود.» (چنان که قبلاً ذکر شد) و با اظهار این مطلب، شیفتگى خود به اهل بیت (ع) را نیز ابراز مى ‏نمود.

ایشان حافظه بسیار قوى داشت. در تدریس خود حتّى مسائل جزیى را، که معمولاً اساتید از آن غافل هستند، از حفظ مطرح مى‏کرد. یکى از شاگردانش مى‏گوید: پس از پایان درس در مسجد امام قم، ایشان به سوى مسجد رضائیه براى اقامه نماز جماعت حرکت کرد. در طول مسیر همراه او بودم. تا به سر پل رسیدیم که از آن جا گنبد و بارگاه ملکوتى حضرت معصومه (س) پیدا است. به ایشان عرض کردم: «حاج آقا! شما این ذهن و حافظه را از کجا کسب کرده‏اید؟» ایشان در پاسخ فرمود: «نصف آن را از مادرم، و نصف دیگر را(در حالى که رو به سوى حرم حضرت معصومه (س) نمود و اشاره مى‏کرد) از ایشان؛ یعنى از حضرت معصومه (س).»

استاد ستوده وقتى که حدیث پیامبر و امامان (ع) را مى‏خواند، با تواضع و ادب خاص مى‏خواند و معنى مى‏کرد و اشک در چشمانش حلقه مى‏زد. گاه دیده مى‏شد که آن چنان منقلب شده که قطرات اشک از دیدگانش سرازیر است.

شاگرد دیگرى مى ‏گفت: «روزى به حرم حضرت معصومه (س) رفتم؛ ولى آن روز مانند همیشه نبود که فقط به قصد زیارت باشد، بلکه علاوه بر زیارت، نیاز مبرمى به پول داشتم و از آن بى بى دو عالم، پناه بى‏پناهان، مى‏خواستم که نیازم را برطرف سازد. عرض کردم: «من پناهى جز شما ندارم، شما کریمه اهل بیت هستید؛ به بنده لطفى فرما.» وقتى که از حرم خارج شدم، دیدم استاد بزرگوار، آقاى ستوده در بیرون حرم قدم مى‏زند، گویى منتظر کسى است. همین که مرا دید، به سرعت به طرف من آمد و مبلغى پول به من داد و بى‏درنگ با من خداحافظى کرد و به سرعت رفت. من آن پول را شمردم به همان اندازه نیاز من یا بیشتر بود.»(۱۳)

این ارتباط قوى و مخلصانه با خاندان عصمت (ع) شاید با روز رحلت استاد ستوده تناسب و رابطه داشت؛ چرا که ایشان – چنان که ذکر خواهد شد – روز ۲۸ صفر سال ۱۴۲۰ روز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام مجتبى (ع) از دنیا رفت و روز ۲۹ صفر، یعنى روز شهادت حضرت رضا (ع) ، تشییع و به خاک سپرده شد؛ آن هم در کنار حرم حضرت معصومه (س) ، در نمازخانه معروف به مسجد طباطبائى. زهى سعادت! به این ترتیب پاداش شیفتگى خود به خاندان رسالت را گرفت.

شوخ طبعى و اخلاق نیک‏

استاد ستوده بسیار خوش اخلاق بود. همواره خندان و خوش رو به نظر مى‏رسید. همیشه در درس خود لطائفى خنده‏آور به عنوان شوخى با بیان شیوا مى‏فرمود و مى‏گفت: «مى‏خواهم ادخال السّرور و رفع خستگى شود و طلبه‏ها با نشاط و خوشحالى درس را بخوانند.» نوارهاى درس ایشان پر از این گونه لطیفه‏ها است. مى‏فرمود: «این لطیفه‏ها را حذف نکنید، بگذارید همان گونه براى آیندگان بماند.» معمولاً ضمن بیان آن لطیفه‏ها، موعظه‏اى نیز مى‏فرمود که بسیار مناسب و اثربخش بود. چنان که گفتیم، پدرش نیز خوش مشرب و اهل مزاح بود، گویى او این شیوه را از پدر به ارث برده بود. براى اطلاع از چگونگى شوخى‏هاى او، نظر شما را به چند نمونه جلب مى‏کنیم. مى‏فرمود:

سابقاً در حرم حضرت معصومه (س) زیارتنامه‏هاى متعددى را با خط زیبا نوشته و در قاب کرده و بر دیوار نصب نموده بودند و زائران از روى آن‏ها متن زیارت را مى‏خواندند. یکى از این زیارتنامه‏ها به خطّ شخصى به نام محمدتقى خوانسارى بود و در آخر آن نوشته بود: «کَتَبَهُ محمد تقى الخوانسارى.» بعضى از زائران که بى‏توجه بودند و خیال مى‏کردند همین جمله جزء زیارت است، با صداى حزین و گریه و اندوه، هماهنگ با متن زیارت همین جمله (کَتَبَهُ…) را مى‏خواندند و گریه مى‏کردند!!

روزى براى تنظیم کتاب «جامع احادیث الشّیعه» به خانه آیه اللّه العظمى بروجردى رفته بودم. آن روز، یک روز قبل از یکى از اعیاد بود؛ به خیال این که روز عید است، به آقا تبریک گفتم و دستش را بوسیدم. بى‏درنگ متوجه شدم که روز عید نیست، به آقا عرض کردم: «این سخن امروز، عوض فردا!» آقا خوشش آمد و لبخند زد و پولى به من (به عنوان عیدى) داد.

آقاى محسن قرائتى(دانشمند و محقّق معروف) دوست و هم مباحثه‏اى به نام آقاى مشرقى (ره) داشت که با هم به درس استاد ستوده مى‏رفتند. آقاى ستوده گاهى که آقاى قرائتى را مى‏ دید، به شوخى به او مى‏فرمود: «آقاى مغربى، آقاى مشرقى کجاست؟!»

روزى چند نفر از شمال به محضر [حضرت امام آیه اللّه العظمى‏] آقاى خمینى (ره) آمده بودند تا یک نفر روحانى را به روستاى خود براى تبلیغ ببرند. به آقا عرض کردند: «سیّد نباشد.» آقا فرمود: «چرا؟» گفتند: «اگر خُلقمان تنگ شد و خواستیم به او فحش بدهیم، سیّد نباشدکه بى‏احترامى شود!!»

یکى از علما به نام شیخ ابوالحسن سره‏بندى در مسجد خود، سیزده سال مسائل مربوط به شکیات نماز را براى اهل آن مسجد مى ‏گفت. یکى به او گفت: «دیگر مسئله ‏اى وجود ندارد، همه ‏اش همین مسأله شکیات است؟» آقاى سره‏بندى در پاسخ فرمود: «هنوز شک دارم که همین شکیات را که آن همه گفته‏ایم، فهمیده ‏اید یا نه؟!»

کوتاه سخن آن که درس‏هاى استاد ستوده، براى رفع خستگى و ادخال السّرور، مشحون از لطیفه‏هاى ظریف و سرورانگیز بود تا شاگردان بانشاط بیشتر درس‏ها را فرا گیرند، به گفته یکى از شاگردانش:

«ایشان مطالب پیچیده درس را با بیان شیوا و روان بیان مى‏کرد. درس او خشک نبود که خسته کننده شود، بلکه با مطایبات و شوخى‏هاى نشاط بخش آمیخته بود. سه درس پشت سر هم در محضر او مى‏خواندیم و خسته نمى‏شدیم؛ بلکه مثل خوردن غذاى لذیذ براى ما لذّت بخش و نشاط آور بود. هنوز آهنگ دلنشین او و چهره خندانش از درون شبستان‏هاى مسجد امام حسن عسکرى (ع) قم به گوش مى‏رسد و دیده مى‏شود. روحش شاد! خداوند او را با پیامبر اکرم (ص) محشور گرداند!، خوش آن زمانى که از درس و بحث او بهره‏مند مى‏شدم و از شیرین کلامى‏هاى او لذّت مى‏بردم.»(۱۴)

عبرت پذیرى

از ویژگى ‏هاى استاد ستوده این که از پدیده‏هایى که در اطرافش رخ مى‏داد، عبرت مى‏گرفت، و سریع متوجه امورى مى‏شد که مایه پند و عبرت است. او این روش را از سیره امام معصوم (ع) آموخته بود؛ آن‏جا که امیر مؤمنان على (ع) فرمود:«ما اَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ اَقَلّ الْاِعْتبارَ؛درس‏هاى عبرت‏ انگیز بسیارند؛ ولى عبرت گیرنده اندک است.»(۱۵)

یا روایت شده: هنگامى که امام صادق (ع) کنار سفره براى خوردن غذا نشست، آب گوشت آوردند و دست مبارکشان را به سوى آن دراز کردند، اما چون داغ بود، دستشان را پس کشیدند. در این هنگام امام به یاد آتش دوزخ افتادند و چند بار فرمودند: «از آتش دوزخ به خدا پناه مى ‏بریم.» سپس فرمود: «ما که تاب تحمل داغى این غذا را نداریم، چگونه طاقت تحمل آتش دوزخ را خواهیم داشت؟!»(۱۶) استاد ستوده به پیروى از خاندان عصمت (ع) چنین حالتى داشت. یکى از شاگردانش مى‏گوید: با جمعى از شاگردان پاى درس مکاسب استاد ستوده نشسته بودیم. ناگهان عده‏اى جنازه‏اى را از رو به روى جلسه درس حرکت دادند. وى درس را رها کرد و با سخنان بسیار اثربخش فرمود: «هَىْ نگویید درس اخلاق بگویم؛ این (اشاره به جنازه) درس اخلاق است؛ به فکر مرگ و معاد باشیم و گناه نکنیم.»

شاگرد دیگرى مى ‏گوید: روزى هنگام تدریس استاد ستوده، کبوترى داخل مسجد(محل درس) شد و بر روى دیوار، سر و صدا مى‏کرد. استاد درس را قطع کرد تا صداى کبوتر قطع شود. آن کبوتر با حرکت یکى از طلاب، پرید و رفت. استاد به درس خود ادامه داد. ناگهان سینه‏اش گرفت، فرمود: «خداوند به ما فهماند که مى‏توانم مانع را در وجود خودت پدید آورم.»(یعنى همه چیز در دست خدا است؛ اگر او نخواهد، ما نمى‏توانیم به درس خود ادامه دهیم.)

شاگرد سومى مى‏گفت: روزى استاد ستوده در وسط درس خود فرمود: آقاضیاء(مرجع بزرگ، آیه اللّه العظمى آقاضیاءالدین عراقى، م ۱۳۶۱ ق) فرزند یکى از علماى اراک بود. هنگامى که پدرش از دنیا رفت، آقاضیاء نوجوان بود و هنوز طلبه نشده بود. پیرمردى به آقاضیاء رو کرد و گفت: اى واى! چراغ خانه پدر شما، که عالم بزرگى بود، خاموش شد. آقاضیاء پرسید: منظور شما چیست؟ پیرمرد گفت: چراغ خانه پدر شما به علم روشن بود. او از دنیا رفت و تو هم که راه او را ادامه ندادى؛ یعنى طلبه نشدى. لذا از این پس چنین چراغى در خانه او و نسل او روشن نیست.

همین سخن مایه عبرت آقاضیاء شد. رگ غیرتش به جوش آمد و از همان وقت تصمیم گرفت طلبه شود. وارد حوزه شد و به تحصیل پرداخت و از نظر علمى به مقامى رسید که جهان اسلام از فروغ علمش روشن شد.(۱۷) استاد با نقل این ماجرا مى‏خواست درس عبرت پذیرى به شاگردان بیاموزد.

زهد و پارسایى‏

از ویژگى ‏هاى استاد ستوده این که بسیار ساده مى‏زیست و از زرق و برق دنیا دورى مى‏ کرد. سال‏ها در خانه‏هاى استیجارى زندگى کرد تا این که به طور غیر مترقّبه خانه ساده‏اى در اختیارش قرار گرفت. انتقال او از خانه‏هاى استیجارى متعدد به خانه دیگر، تداعى آن مى‏کرد که انسان در این دنیا مسافر است و انسانى که خود را مسافر مى‏داند، به مسکن اصلى و همیشگى آخرت دل مى‏بندد و به سایبان‏هاى سست و فانى، دل نخواهد سپرد. او به راحتى مى‏توانست براى خود زندگى مرفّه و خانه با شکوهى فراهم کند ولى نمى‏خواست، تا مبادا دلبستگى پیدا نماید. براى خود امتیازى قائل نبود به شاگردان به طور مکرر مى‏گفت: «مرا هم مثل یکى از خودتان بدانید.» و به حقیقت از مصادیق روشن این شعر حافظ بود که:

غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود//به هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است

به گفته یکى از اساتید:«ایشان ستوده زیست و ستوده درگذشت و از مصادیق این فرموده حضرت امیر (ع) بود که: کمکشان به دین بسیار، اما هزینه‏شان اندک است.»(۱۸)

به گفته استادى دیگر:«ایشان شخصیتى گمنام و زاهدى واقعى بود؛ در عین این که منشأ خدمات بسیارى براى حوزه بود، اما خرجى بر بیت‏المال نداشت.»

و به فرموده مقام معظم رهبرى، حضرت آیه اللّه خامنه‏اى (مدّظلّه العالى):«ایشان (آیه اللّه ستوده) به زهد و پاکدامنى و طهارت معروف بودند.»

استاد ستوده، نه تنها به مظاهر دنیوى و زخارف مادى دلبستگى نداشتند، که بى‏اعتنا و روى‏گردان بودند. زندگى را با کمال سادگى و اکتفا به ضروریات آن مى‏گذراندند و مى‏گفتند: «نه این که خداى نخواسته بخواهم ادّعایى داشته باشم؛ من به جهت شأنم کم خرج‏ترین عائله بر حضرت ولىّ عصر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) هستم.»

از دعاهاى همیشگى او که بیانگر ساده زیستى و مقام شکر او است، این بود: «خیلى از خدا ممنونیم، همین که مى‏خواهیم داریم. خدایا! به باطن امیرمؤمنان على (ع) مرا با همین ممنونى از دنیا ببر.»

از او سؤال شد: طلبه از نظر زندگى باید چگونه باشد؟ در پاسخ فرمود: «لازم است وضع اقتصادى طلبه ساده باشد، بنده خودم با این که ۳۸ سال است در حوزه علمیه قم هستم، حدود سیزده سال است که منزل شخصى دارم.» نیز مى‏فرمود: «کم پول بودیم؛ ولى سخت‏گیرى و تحمیل به اهل خانه نکردم. عیال ما هم از ما گله نکرد.»

یکى از شاگردانش مى‏ گوید: بعد از درس همراه استاد ستوده حرکت مى‏کردیم، تا به پل آهنچى رسیدیم. در آن جا نگاه استاد به یک نفر جاروفروش افتاد که جاروهاى دستى هر عدد به مبلغ پانزده تومان مى‏فروخت، دست در جیب کردند، ده تومان بیشتر نداشت. فرمودند: پنج تومان کم دارم، نمى‏خرم. بنده به ایشان گفتم: اگر اجازه بدهید، پنج تومانش را(به عنوان قرض) من مى‏دهم؛ قبول فرمود و جارو را خرید و با خود برد.

در سال ۱۳۵۲ شمسى با پنج هزار تومان یا قدرى کمتر به مکّه مشرّف شدند. هنگام مراجعت، چون خانه محقّر اجاره‏اى داشت، در مسجد رضائیه – محل اقامه نماز جماعتش – جلوس مى‏کرد و اجازه نمى‏داد که پذیرایى مفصّلى بشود. دوست داشت که مجلس ساده و بى‏آلایش برگزار گردد. مراجع عظام و علما و طلاب و سایر مردم در همان جا با او دیدار کردند. هیئت امناى مسجد با چاى و مقدارى گز و سوهان از واردین پذیرایى نمودند.(۱۹)

اقامه نماز جماعت و آثار اجتماعى‏

استاد ستوده علاوه بر تدریس، در چند مسجد به اقامه نماز جماعت مى‏پرداخت و با مردم حشر و نشر داشت و مردم در فرصت‏هاى مختلف از بیانات و نصایح او استفاده مى‏کردند. استمرار حضور ایشان در میان مردم، موجب شد که ایشان منشأ آثار مفید اجتماعى و فرهنگى شود. در این زمینه، به موارد ذیل مى‏توان اشاره داشت:

.۱ «قریب چهل سال در مسجد رضائیه، واقع در میدان سعیدى قم، ظهرها اقامه جماعت مى‏کردم. چندین سال در ایّام ماه رمضان، جلسات تفسیر قرآن را در این مسجد برگزار مى‏نمودم.» استاد در این مدت طولانى، پس از تدریس در مسجد امام حسن قم، پیاده به مسجد رضائیه مى‏رفتند و نیم ساعت و گاهى بیشتر از آن، قبل از ظهر در محراب مى‏نشستند و مردم به راحتى به محضر ایشان رسیده، مسایل خود را مى‏پرسیدند و یا مشکلات خود را مطرح مى‏کردند و با راهنمایى ‏هاى مستقیم و غیرمستقیم ایشان، مشکلات خود را سامان مى‏ دادند.

.۲ اقامه نماز جماعت شب‏ها به مدت چند سال – از سال‏هاى ۱۳۴۰ شمسى به بعد – در مدرسه علوى (تأسیس آیه اللّه العظمى گلپایگانى (ره) واقع در خیابان امام، کوچه منوچهرى) براى طلاب؛ و هفته‏اى یک شب، درس اخلاق بر اساس کتاب «المحجّه البیضاء» فیض کاشانى برگزار مى ‏شد.

یکى از شرکت کنندگان ابراز مى‏کرد: «از آن زمان که حوزه مورد هجوم و یورش رژیم طاغوت قرار گرفته بود، این جلسه درس اخلاق، براى ما بسیار مفید و باعث دلگرمى بود؛ چه بسا اگر موعظه و نصایح آیه اللّه ستوده نبود، بر اثر فشار موجود، ما حوزه را ترک مى‏ کردیم.»

.۳ «از سال ۱۳۶۱ ش. در مسجد امام حسن مجتبى (ع) که در جنب مدینهالعلم حضرت آیه اللّه العظمى خوئى (ره) است، شب‏ها اقامه نماز جماعت مى‏کردم. این مسجد به وسیله یکى از تجّار محترم به نام حاج یداللّه رجبیان(م: ۱۳۶۴ ش) زیر نظر این‏جانب تأسیس گشت و تولیت آن هم طبق وصیّت بانى محترم، پس از فوت ایشان با من بوده است.»(نگارنده گوید: این مسجد طبق نقل موثّق، به دستور امام عصر (ع) ساخته شده است و مى‏توان گفت جمکران دوم قم است.(۲۰) استاد ستوده ده سال در این مسجد اقامه نماز جماعت نمود.)

.۴ تشکیل جلسه هفتگى قرائت قرآن. استاد ستوده چند سال در این جلسه احکام و تفسیر مى‏گفت. این جلسه در ماه مبارک رمضان، هر شب برگزار مى ‏شد.(۲۱)

ارتباط با امام خمینى و انقلاب اسلامى

استاد ستوده به طور مستقیم در انقلاب و مبارزات چندان دخالت نداشت؛ چنان که خود در مصاحبه‏اى فرمود: «من دخالت در مبارزات نداشتم؛ وظیفه‏ام را درس و بحث و تدریس مى‏دانستم و انجام وظیفه مى‏کردم؛ ولى به مبارزات ضربه نمى‏زدم. به قول یکى از آشنایان که در این مورد به من گفته بود: «فلان کس مبارز نیست؛ ولى دین دارد.»(حضرت آیه اللّه العظمى امام) آقاى خمینى (ره) در یکى از بیاناتش فرمودند: «هر کس که هر آنچه در دستش هست، اگر آن را صحیح انجام دهد، همه کارها درست مى‏شود.» من تابع هستم؛ تابع جمهورى اسلامى مى‏باشم، وظیفه‏ام را در درس و بحث مى‏دانم.»

حضرت آیه اللّه محمد مؤمن قمى درباره استاد ستوده فرمود: «ما نه تنها از ایشان بدى ندیدیم که حتى نشنیدیم.»

ولى دخالت غیرمستقیم استاد ستوده براى تقویت انقلاب اسلامى بسیار بود؛ چرا که تقویت بنیه‏ هاى علمى حوزه علمیه قم و تربیت شاگردان برجسته – که بعضى از آن‏ها امروز از سران نظام هستند – و نقش مؤثر ایشان در تهذیب نفس و پاک‏سازى و بهسازى روحیه طلاب و… هر کدام موجب یارى رسانى به انقلاب اسلامى، و پیشرفت آن بود. حضرت امام خمینى (ره) او را بر همین اساس به خوبى مى‏شناخت و تأیید مى‏کرد؛ چنان که بعداً خاطر نشان خواهد شد، امام خمینى مسجد رضائیه را به سبب امام جماعتش(آیه اللّه ستوده)، بسیار خوش شانس خواند.

در مصاحبه‏اى از استاد ستوده مى‏پرسند: در رابطه با حضرت امام خمینى (ره) اگر خاطره‏اى دارید، بیان فرمایید. در پاسخ فرمود: «با آقا رابطه چندان نداشتم، جز این که در روزهاى اعیاد براى عرض تبریک به خدمتشان مى‏رفتم… در سال‏هاى قبل(از انقلاب) در تهران مهمان حاج آقا مرتضى تهرانى بودم. ایشان گفت: آقاى خمینى (حضرت امام (ره) ) کسالت دارد و در کرج تشریف دارند، براى عیادتش برویم. پذیرفتم و با هم به کرج رفته، به محضرش رسیدیم. فرمود: «به اثر اشتباه تشخیص، هفتاد روز بسترى بودم؛ به من گفته بودند مبتلا به تب حصبه شده‏اى؛ اکنون مى‏گویند تب مالت است.»

چنان که اسناد انقلاب نشان مى‏دهد، امضاى استاد ستوده در بعضى از اعلامیه‏هاى مبارزاتى وجود دارد؛ از جمله در تلگرافى که جمعى از علماى حوزه علمیه قم در اعتراض به ادامه زندانى شدن حضرت امام خمینى (ره) ، خطاب به منصور – نخست وزیر وقت – در اسفند ۱۳۴۲ ش نموده‏اند. و همچنین در تلگراف تسلیت علما و مدرسین حوزه علمیه قم در تاریخ آبان ۱۳۵۶ ش. به امام خمینى (ره) ، در پى شهادت آیه اللّه حاج آقا مصطفى خمینى (ره) . و نیز در اعلامیه اساتید و فضلاى حوزه علمیه قم که به منظور محکوم کردن رژیم طاغوتى در مورد فاجعه ۱۹ دى، که در تاریخ ۱۳۵۶ / ۱۰ / ۲۲ ش. صادر شده است.(۲۲)

روزنامه جمهورى اسلامى در مورد ارادت استاد به امام خمینى نوشت: «تکریم آیه اللّه ستوده (ره) نسبت به علماى مذهب و بزرگان حوزه، به ویژه ارادت به مقام والاى حضرت امام خمینى (ره) ، نشان از صفاى باطن و خودساختگى وى داشت. وقتى با تعبیر «آقا» از حضرت امام یاد مى‏کرد و نظرات آن بزرگوار را در شرح و تکمیل برخى مباحث درس، هر چند به ندرت بازگو مى‏نمود، در واقع مراتب ارادت و علاقه خود را به ساحت قدسى آن استاد اساتید و فقیه یگانه و دُرّ زمانه، مى‏نمایاند، و شاگردان را به این عشق و ارادت فرا مى‏خواند.»(۲۳)

سایر ویژگى ‏ها و ارزش‏هاى اخلاقى‏

علاوه بر آنچه گذشت، آیه اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده (طاب ثراه) خصوصیات دیگرى نیز داشت که شرح همه آن‏ها در این مقاله نمى‏گنجد؛ ویژگى هایى مانند تواضع، بى توقّعى، دورى از بسیارى مجالس جهت حفظ تقوا و به ویژه براى دورى از شنیدن غیبت یا تهمت یا دروغ و…، احترام جدّى او به اوقات طلّاب، نظم و انضباط در همه امور، غیرت دینى، مراقبت و احتیاط، رفاقت و صمیمیت با شاگردان و کمک مالى در حدّ توان به آن‏ها و تعبّد و تقدّس راستین، از ویژگى‏هایى است که وى را به عنوان استادى ممتاز، عالمى ربّانى و فرزانه و مورد علاقه طلاب و سایر مردم قرار داده بود. او در عین حال، فکرى باز و روشن داشت و از حوادث زمان آگاه بود و هرگز در محاصره تحجّر و افکار بسته نبود. در مصاحبه‏اى، از ایشان چنین سؤال شد: «طلبه‏ها براى تبلیغ لازم است زبان‏هاى متداول خارجى و علوم جدید را یاد بگیرند؛ گویا عده‏اى استفاده از سهم امام (ع) براى آموزش آن‏ها را صحیح نمى‏دانند، نظر شما چیست؟» استاد در پاسخ فرمودند: «این چه حرفى است، باید(این درس‏ها را) خواند. گاهى تبلیغ اسلام از راه دانستن این‏ها مى‏شود، قهراً لازم است؛ منافاتى با مصرف سهم امام ندارد، مگر این که این‏ها را یاد بگیرند و علیه امام زمان (ع) به کار گیرند. هر آنچه را علیه امام زمان(عج) یاد بگیرند، حرام خواهد بود. بعضى‏ها مى‏گفتند: مى‏خواهیم با سهم امام (ع) به مکّه برویم، آیا امام زمان (ع) راضى است؟ در جواب مى‏گفتم: مگر امام زمان (ع) با حج نَعُوذُ بِاللّه مخالف است؟ اشکالى ندارد.»(۲۴)

سخن پیرامون فضایل و ویژگى‏هاى اخلاقى آیه اللّه ستوده (ره) را با سخن روشنگرى از آیه اللّه سید محمد على ابطحى اصفهانى (از اصحاب تدوین جامع احادیث الشیعه) خطاب به آقاى ستوده پایان مى‏بریم: «ما هر چه به شما نزدیک‏تر شدیم، علاقه‏مان به شما بیشتر شد.»(۲۵)

از نگاه بزرگان‏

پاک زیستى و مقامات و موقعیت عالى استاد ستوده (ره) موجب شده که شخصیت‏هاى بزرگى، هر کدام با تعبیرى او را بستایند؛ از جمله:

آیه اللّه حاج میرزا على مشکینى خطاب به او مى ‏فرمود: «شما یک درس اخلاق شروع کنید، همه ما شرکت مى ‏کنیم.»

آیه اللّه حرم پناهى مى ‏فرمود: «ایشان (آیه اللّه ستوده) در زندگیشان نقطه ضعف، نداشتند.»

روزى اُمناى مسجد رضائیه (که آیه اللّه ستوده در آن اقامه جماعت مى ‏نمود) به محضر مبارک حضرت امام خمینى (ره) رسیدند، امام از آن‏ها پرسید: پیش نماز مسجد رضائیه کیست؟ آن‏ها پاسخ دادند: آقاى حاج شیخ محمد تقى ستوده است. امام فرمود: «به به از این شانس مسجد!»

مرحوم آیه اللّه العظمى نجفى مرعشى در شأن ایشان فرمود: «آقاى ستوده انسان عادّى نیست؛ ایشان کسى است که در این زمان، احدى از دست و زبانش آزار و اذیّت ندیده است.»

آیه اللّه سید محمد باقر ابطحى اصفهانى فرمود: «آقاى ستوده اهل اخلاص و عمل بود و از نظر باور نسبت به مبدأ و معاد و اعتقادات دیگر، راسخ بود. او مى‏گفت: من یقین دارم که به بهشت مى‏روم؛ چرا که آنچه را به حساب ظاهر، وظیفه و تکلیف تشخیص داده‏ام عمل کرده‏ام. در مسئله ولایت هم هیچ شکى ندارم، پس اگر ما به بهشت نرویم کى برود؟!»

حضرت آیه اللّه العظمى سید احمد خوانسارى (ره) فرمودند: «آقاى ستوده، واقعاً ستوده است.»

مرحوم حاج احمد – خادمِ خانه آیه اللّه العظمى بروجردى – به آقاى ستوده گفته بود: «آقا(آیه اللّه العظمى بروجردى) کمال وثاقت را نسبت به شما دارند.»

حضرت امام خمینى (ره) در اوائل مبارزات، در مورد کار مهمى، به آیه اللّه العظمى سید محمد رضا گلپایگانى (ره) پیام مى‏دهند که: «شخصى باتقوا و زرنگ براى این کار مى‏خواهم.» آیه اللّه العظمى گلپایگانى (ره) ، آیه اللّه ستوده را خدمت امام معرفى مى‏کنند. حضرت آیه اللّه گلپایگانى آقاى ستوده را به عنوان یکى از افراد صالح براى مرجعیّت، در نسل مراجع پس از خودشان، شایسته مى‏دانستند و به ایشان نظر داشتند.

حضرت آیه اللّه صافى گلپایگانى پس از رحلت آقاى ستوده، فرمودند: «ایشان(آیه اللّه ستوده) پاک از دنیا رفت، خدا کند ما هم مثل ایشان برویم.»(۲۶)

سخن در این باره بسیار است. پایان این گفتار را با یک سؤال و جواب جالب زینت مى‏بخشیم که همه حرفهاى ناگفته در این سؤال و جواب آمده است و آن این که: مرحوم آیه اللّه سید عبدالکریم کشمیرى (م: ۱۴۱۹ ق) از علماى ربّانى و سالکان طریق و از شاگردان آیه اللّه الحق، سید على آقا قاضى (ره) در نجف اشرف بود. در سال‏هاى آخر عمر در قم سکونت داشت و شاگردان بسیارى از فیض وجود او به عنوان معلّم بزرگ اخلاق، عرفان و زهد در سطح اعلا بهره‏مند مى‏شدند.(۲۷) بعضى از شاگردان از ایشان سؤال کردند: «شما حالتان براى مراجعات اخلاقى و عملى چنان که مى‏فرمایید، مساعد نیست، به چه کسى مراجعه کنیم؟» آقاى کشمیرى در پاسخ فرمود: «به آقایان؛ بهاءالدّینى، بهجت و ستوده.»(۲۸)

گفتار شخصیت‏هاى بزرگ در شأن آیت اللّه ستوده، که بى‏تردید خالى از گزافه گویى است، بیانگر آن است که آیه اللّه ستوده رادمرد فوق العاده اى بود و از نظر علم و عمل در سطح بسیار عالى قرار داشته است، به طورى که بر همه به ویژه طلاب لازم است چنین شخصیتى را اسوه قرار دهند.

نصایح ملکوتى

از میان ده‏ها بلکه صدها جمله از نصایح ملکوتى و پندهاى دل سوزانه و دل نشین استاد ستوده، برخى را بیان مى کنیم:

« من وقتى که افراد اصرار مى کنند و موعظه‏اى مى خواهند، مى گویم: زبان! زبان! باید مواظب زبانتان باشید. خیلى انسان باید سنجیده حرف بزند. مرحوم خوانسارى،( م ۱۴۰۵ ق ) طورى بود که اگر پنجاه سال با ایشان مى‏نشستى، درباره کسى یک کلمه نمى گفت یا خود را بر کسى‏ترجیح نمى داد… ایشان خیلى بر زبانش مسلط بود. زبان حفظش لازم است؛ چون جرم زبان، سنگین است. امیرالمؤمنان على (ع) درباره زبان مى فرماید:«جِرْمُهُ صَغیرٌ وَ جُرْمُهُ ثَقیلٌ؛حجم و جسم زبان کوچک است، ولى جرم و گناه آن بزرگ است.»

در روایت دیگر آمده است: کسى که از دنیا سالم برود، فرشتگان تعجب مى‏کنند؛ دنیا خیلى مخاطره پایین و بالا دارد. البته اگر کسى مصمّم باشد، خدا کمکش مى کند.»(۲۹)

نیز از نصایح استاد ستوده این بود: «آیه اللّه العظمى بروجردى در ۷۵ سالگى فرمودند: «از روزى که به حدّ تکلیف رسیدم تا کنون (حدود ۶۰ سال ) نه یک کلمه دروغ گفته‏ام و نه غیبت کرده‏ام.» از آیت اللّه خوانسارى درخواست موعظه کردند، فرمود: «انشاء پند و موعظه کافى نیست؛ مجاهده و ریاضت مى خواهد تا ترک گناه و کسب فضایل، ملکه (نیروى ثابت) در روح و روان انسان شود.» مرحوم فیض در کتاب المحجه البیضاء روایت مى کند در مورد (گروهى از) اهل جهنم که در آن مى‏سوزند، گفته مى شود: هذِهِ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ؛ این عذاب، محصول درو شده زبان‏هاى آن‏ها است که کنترل نکردند و در نتیجه اهل دوزخ شدند.»(۳۰)

ایشان همواره باحالتى ملکوتى و اثربخش، به نصیحت شیفتگان مى‏پرداخت. او در نصایح خود، بیشتر از تقوا، وقت‏شناسى، وظیفه‏شناسى، زهد و وارستگى، و اخلاص در همه کارها به ویژه تحصیل، سخن به میان مى‏آورد. او براى تقویت زهد در شاگردان، نمونه‏هایى از روش بزرگان و وارستگان ممتاز را ذکر مى‏کرد؛ از جمله به طور مکرّر، از مرحوم عالم ربّانى حضرت آیه اللّه العظمى سید احمد خوانسارى یاد مى‏کرد و مى‏فرمود: «ایشان کتاب «مِرْآهُ الْعُقول» (تألیف علّامه مجلسى در شرح اصول کافى) را مى‏خواست. من در یکى از کتاب فروشى‏ها آن را که به صورت سه جلد با قطع بزرگ و زیبا بود، یافتم و قیمت کردم، گفتند ۶۳ تومان است. به خدمت آقاى خوانسارى رفتم و موضوع را به عرض رساندم. فرمودند: «الآن من هیچ پولى ندارم.» این حرف را در زمانى گفتند که مى‏توانستند صدها هزار تومان از ناحیه افراد تهیّه کنند.»(۳۱)

حکایت رحلت و تشییع

عارضه سخت چشم و کهولت سن و بیمارى موجب شد که آیه اللّه ستوده، پس از پشت سر نهادن یک دوره بیمارى، در ۸۰ سالگى (به سال قمرى) در روز یک شنبه ۲۸ صفر الخیر ۱۴۲۰ ق، (۲۳ خرداد ۱۳۷۸ش)، مطابق با روز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبى (ع) ساعت پنج بعد از ظهر در بیمارستان کامکار به لقاء اللّه پیوسته، و چشم از جهان فانى فرو بندد. به راستى ستوده زاد، ستوده زیست و ستوده رفت.

خبر رحلت این عالم ربّانى، که ضایعه بسیار اسف‏بار بود، موجب غم و اندوه جانکاه مردم به ویژه طلاب و علما گردید. و این خبر به وسیله خبرگزارى، صدا و سیما و روزنامه‏ها در همه جا منتشر شد. پیکر مطهر این استاد فرزانه بعد از ظهر روز دو شنبه ۲۹ صفر از مسجد امام حسن عسکرى (ع) به سوى حرم حضرت معصومه (س) با حضور مراجع، علما، طلاب، رئیس دفتر مقام معظم رهبرى و با حضور امت تشییع کم نظیرى انجام شد. پس از اداى نماز به امامت آیه اللّه العظمى شیخ حسین وحید خراسانى، در مسجد موزه به خاک سپرده شد.

مدیر محترم اجرایى حوزه علمیه گفت: «حضور گسترده و چشمگیر مراجع، علما، روحانیون و مردم در مراسم تشییع پیکر مطهر آن عالم فرزانه، بیانگر جایگاه رفیع علمى و معنوى وى مى باشد.»

اعلامیه ها و پیام هاى تسلیت از طرف مراجع، شوراى مدیریت، جامعه مدرّسین و سایر ارگان‏ها در هر سو دیده مى شد. در مجلس فاتحه او، آیه اللّه استادى به تشریح ابعاد زندگى علمى و معنوى آن عالم فرزانه پرداخت و گزارش مراسم گرامى‏داشت وى، در روز نامه ها منعکس شد.

رضوان و بهشت جاى بادش‏//جا در حرم خداى بادش

مرقد شریف آیه اللّه ستوده در حرم حضرت معصومه (س) در مسجد موزه، قسمت زنانه، در ناحیه در ورودى از جانب صحن بزرگ به مسجد موزه، دست راست کنار پایه دوم، قرار گرفته است. بر سنگ مرقدش چنین نوشته شده است: «مرقد حضرت آیه اللّه ستوده…»

فرزندان آیت اللّه ستوده‏

از استاد آیه اللّه ستوده (ره) چهار پسر از دو همسر باقى مانده‏اند؛ به نام‏هاى: حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدى ستوده، آقاى حاج محمد حسن ستوده(که از تجّار و کسبه تهران است)، آقاى غلامرضا ستوده و آقاى رحمت اللّه ستوده. این دو نفر در کارهاى پزشکى و فرهنگى در سطح بالا مشغول کار هستند. آیت اللّه ستوده، در مورد آقاى حاج آقا مهدى در مصاحبه‏اى فرمودند: «ایشان در درس(آیه اللّه العظمى) آقاى وحید خراسانى شرکت مى‏کنند و از نظر اخلاق و فضل، مورد پسند آقاى وحید است.»(۳۲)

آقاى حاج مهدى از فضلاى حوزه علمیه قم و روحانى پرتلاش و فعّالى است و بعضى از تقریرات پدر(از جمله تقریرات درس خارج قبله آیه اللّه العظمى بروجردى، که به وسیله پدرش آیه اللّه ستوده تقریر شده) را تصحیح و تنظیم کرده و در مجله فقه اهل بیت (سال ۶، شماره ۲۳) به چاپ رسیده است.

محمد محمدى اشتهاردى‏



۱ – شرح احوال حضرت آیه اللّه العظمى اراکى، رضا استادى، ص ۱۳ – .۱۵
۲ – این مدرسه که امروز به نام مدرسه امام خمینى (ره) معروف است، قبلاً به نام مدرسه سپهدار بود. چون امام، قبل از ورود به قم، مدتى در این مدرسه حجره داشت و درس مى‏خواند، به نام او نام گذارى شد.
۳ – شرح احوال حضرت آیه اللّه العظمى اراکى، ص ۲۲ و .۲۳ (به طور اقتباس)
۴ – همان، ص ۳۲ – ۴۶
۵ – همان و نیز برگرفته از مصاحبه مرحوم آیه اللّه ستوده.
۶ – ۷ – ۸ – برگرفته از مصاحبه آیه اللّه ستوده و مجله فقه اهل البیت (سال ۶، شماره ۲۳)، ص ۲٫
۹ – شرح احوال حضرت آیه اللّه العظمى اراکى، ص ۱۸۶٫
۱۰ – ۱۱ – ۱۲ – برگرفته از یادداشت‏هاى حجه الاسلام حاج شیخ مهدى ستوده، فرزند آیه اللّه ستوده (ره) و مصاحبه‏هاى استاد ستوده.
۱۳ – ۱۴ – برگرفته از دفتر یادبود مرقد، ص ۳۴ و ۳۵ و…
۱۵ – نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت ۲۹۷٫
۱۶ – روضه الکافى، شیخ کلینى، ص ۱۶۴٫
۱۷ – دفتر یادبود کنار مرقد، ص ۴ و ۱۲۸ و ۱۵۱٫
۱۸ – این سخن حضرت على (ع) در شأن زید بن صوحان بود. او هنگامى که در جنگ جمل به شهادت رسید، على (ع) به بالینش آمد و سر او را به دامن گرفت و فرمود: «رَحِمَکَ اللّهُ یا زَیْدُ. قَدْ کُنْتَ خَفیفَ الْمَؤُونَهِ عَظیمُ الْمَعُونَهِ؛ اى زید! خدا تو را رحمت کند که مردى کم خرج بودى و در عین حال، یارى تو به دین بسیار بود.»(قاموس الرجال، ج ۴، ص ۲۵۶)
۱۹ – برگرفته از یادداشت‏هاى فرزندشان آقا مهدى ستوده؛ مجله حوزه، شماره ۹، ص ۶۰ و ۶۷ و دفتر یادبود کنار مرقد، ص ۱۲۵٫
۲۰ – مشروح این ماجرا را حضرت آیه اللّه العظمى صافى گلپایگانى(مدّظلّه) در کتاب «پاسخ به ده پرسش»، ص ۳۱ تا ۴۴ نقل کرده است و نگارنده آن را در کتاب «حضرت معصومه، فاطمه دوم»، در صفحه ۲۰۲ – ۲۱۱ ذکر نموده‏ام.
۲۱ – برگرفته از یادداشت‏ها و مصاحبه‏هاى استاد ستوده از نوار ضبط شده.
۲۲ – اسناد انقلاب اسلامى، ج ۳، ص ۱۰۹ و ۱۱۰ و ۲۲۹ و ۲۳۹٫
۲۳ – روزنامه جمهورى اسلامى، شماره ۵۷۹۶، ۲۹ خرداد ۱۳۷۸، ص ۴٫
۲۴ – مجله حوزه، شماره ۹، فروردین ۱۳۶۳، ص ۶۸٫
۲۵ – برگرفته از یادداشت‏هاى حجه الاسلام مهدى ستوده.
۲۶ – برگرفته از یادبود کنار مرقد و یادداشت‏هاى آقا مهدى ستوده.
۲۷ – وى در قم در ۷۶ سالگى در روز چهارشنبه ۱۳۷۸ / ۱ / ۱۸ شمسى رحلت کرد. مرقدش در جوار بارگاه ملکوتى حضرت معصومه (س) ، در مسجد بالاسر قرار دارد.(شرح حال ایشان در کتابى به نام «آفتاب خوبان»، نگارش یافته است).
۲۸ – منظور از این سه نفر، مرحوم عارف سالک، آیه اللّه العظمى سید رضا بهاءالدّینى(م ۱۴۱۸ ق)، مرجع بزرگ و سالک زاهد، آیه اللّه العظمى محمد تقى بهجت(مدّظلّه) و آیه اللّه شیخ محمد تقى ستوده است. این پاسخ آقاى کشمیرى قبل از سال ۱۴۱۸ ه . ق. بوده است.
۲۹ – مجله حوزه، شماره ۹، فروردین ۱۳۶۳، ص ۶۸٫
۳۰ – برگرفته از مصاحبه‏هاى آیه اللّه ستوده.
۳۱ – مجله حوزه، شماره ۹، ص ۶۸٫
۳۲ – برگرفته از مصاحبه با استاد ستوده.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=