مرحوم میرزاى بزرگ شیرازى رحمه الله علیه موقعى که شخصى از کشورى به حضورش مى آمد از تمام جهات و خصوصیات آن کشور سؤ ال مى کرد.
روزى عده اى از یک کشور دور دست به حضور او آمدند آن مرحوم از اقتصاد آن کشور و آن شهر سؤ ال نمودند، یکى از آنها گفت : ما آنقدر فقیریم که سیزده نفریم و یک زن داریم !
میرزا گفت : چه گفتى ؟!
آن مرد باز کلامش را تکرار نمود که : ما سیزده نفریم و یک زن داریم ، که این زن هر شبى نزد یکى از ما مى ماند.
مرحوم میرزا بسیار ناراحت شده فرمود: مگر نمى دانید زن حق ندارد، بیش از یک شوهر داشته باشد؟
گفتند: نمى دانیم .
میرزا فرمود: مگر در شهر شما عالم نیست ؟
گفتند: خیر میرزا دستور داد که بعضى از آنها در شهر سامراء بمانند براى تحصیل علم و یادگرفتن احکام حلال و حرام .
وفرمود: هر کدام آمادگى دارید که بمانید براى تحصیل علم من زندگى او را تاءمین مى کنم ، هم اکنون عده اى از اهل آن شهر در نجف و کربلا و قم مشغول به تحصیل مى باشند.
داستانهای از فضیلت علم//علی میر خلف زاده