در علوم غريبه در رمل و جفر وارد بودند؛ ولى ديده نشد كه عمل كنند.
در علم اعداد و حساب جمل ابجد و طرق مختلف آن مهارتى عجيب داشتند.
در جبر و مقابله و هندسه فصائى و مسطّحه و حساب استدلالى سهمى به سزا داشتند؛ و در هيئت قديم استاد بودند؛ به پايهاى كه به آسانى مىتوانستند استخراج تقويم كنند؛ و همانطوركه عرض شد يك دوره از آن را بما درس گفتند.
ولى چون رياضيّات را چه از حساب و هندسه و چه از مثلّثات، اين حقير در مدارس جديده بطور مستوفى خوانده بودم ديگر لزومى نداشت كه نزد ايشان نيز بخوانم.
بارى استاد ما علوم رياضى را در نجف اشرف نزد آقا سيّد ابو القاسم خونسارى كه از رياضىدانهاى مشهور عصر بود فرا گرفته بودند؛ و خود ايشان مىفرمودند: كه براى بعضى از استادان رياضى جامعه بغداد (دانشگاه) مسئلهاى مشكل پيش مىآمد كه از حلّ آن عاجز مىشدند، بنجف مىآمدند و به خدمت آقاى سيّد ابو القاسم مى رسيدند؛ و اشكال خود را رفع مى كردند.
علّامه طباطبائى در ادبيّات عرب و معانى و بيان و بديع استاد بودند.
در فقه و اصول استاد بودند و ذوق فقهىّ بسيار روان و نزديك بواقع داشتند؛ و دورههائى از فقه و اصول را نزد استادانى چون مرحوم آيت اللّه نائينىّ و مرحوم آيت اللّه كمپانىّ خوانده بودند؛ و نيز از فقه آيت اللّه اصفهانىّ بهرمند شدهاند؛ و مدّت اين دورههاى از درس مجموعا به ده سال كشيده شد.
و استاد وحيد ايشان در فلسفه حكيم متألّه معروف مرحوم آقا سيد حسين بادكوبه اى بوده است كه ساليانى دراز در نجف اشرف در معيّت برادرشان مرحوم آيت اللّه آقا حاج سيّد محمد حسن طباطبائىّ الهى نزد او بدرس و بحث مشغول بودهاند؛ و چون اسفار و شفا و مشاعر و غيرها را نزد او خواندهاند.
مرحوم حكيم بادكوبه اى به ايشان عنايتى خاصّ داشته است و براى تقويت برهان و استدلال ايشان را امر كرده است كه علوم رياضىّ را دنبال كنند.
و امّا معارف الهيّه و اخلاق و فقه الحديث را نزد عارف عاليقدر و كمنظير يا بىنظير، مرحوم آية الحقّ حاج ميرزا علىّ آقا قاضى قدّس اللّه تربته الزكيّة آموخته اند؛ و در سير و سلوك و مجاهدات نفسانيّه و رياضيات شرعيّه تحت نظر و تعليم و تربيت آن استاد كامل بوده اند.
مرحوم قاضى از بنى اعمام ايشان بوده اند؛ و در نجف اشرف به تربيت شاگردان الهى و وارستگان و شوريدگان جمال الهى و مشتاقان لقاء و زيارت حضرت احديّت، مشغول و در آن خطّه، عالم وحيد و يگانه در اين فنّ بودهاند؛ به طورىكه ايشان نام استاد را فقط بر او مىبردند؛ و هر وقت استاد بطور اطلاق مى گفتند مراد مرحوم قاضى است؛ و گويا در مقابل مرحوم قاضى؛ تمام اساتيد ديگر با وجود آن مقام و عظمت علمى كوچك جلوه مى كردند.
ليكن در مجالس عمومى اگر مثلا سخن از اساتيد ايشان به ميان مىآمد، از فرط احترام نام قاضى را نمى بردند و او را هم رديف ساير اساتيد نمى شمردند؛ همچنانكه در مقاله مختصر و كوتاهى كه بقلم خود ايشان درباره زندگانى ايشان آمده و در مقدمه مجموعه مقالات و رسائل ايشان بنام بررسىهاى اسلامىّ منتشر شده است نام از مرحوم قاضى در رديف اساتيد بچشم نمى خورد.
كما آنكه از شب زنده داريهاى ايشان و عبادتها و بيتوته ها در مسجد سهله و كوفه بچشم نمى خورد؛ و در آنجا مرقوم داشته اند كه بسيار مى شد (و به ويژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مى گذراندم.
معلوم است كه اوّلا بيان عبادتها و مقدار شب زنده دارى بتهجّد و ذكر و فكر براى عامه مردم بعنوان مقاله عمومى چقدر سبك و فاقد ارزش است؛ آنهم از مثل چنين استادى كه يكقدم بطرف شخصيّت طلبى نزديك نشد؛ و ريشه خودنمائى و انانيّت در وجودشان بكلّى محترق گشته بود.
و ثانيا جائى كه استاد يكى از شرائط حتميّه پيمودن راه خدا را كتمان سرّ مىشمردند كجا احتمال آن مىرود كه عبادات مستحبّه خود را كه سرّى بين خود و بين ذات حىّ قيّوم است افشا نموده و در دسترس انظار عمومى بگذارند؛ پس همانطوركه معلوم است در اين عبارت ايشان فريضه صبح مستثنى است ساير عبادات مستحبّه و لازمه نيز در استثناء مقدّر مندرج است.
و ليكن در جائى كه محلّ مناسب ذكر آن بزرگوار بود از ذكر آن دريغ نداشتند و با تجليل و تكريمى خاصّ بيان مىنمودند؛ از جمله در تصديرى كه بر تذييلات مرقومه برمكاتبات علمين كربلائىّ و كمپانىّ بعنوان محاكمات نوشتهاند چنين مرقوم داشتهاند كه …. (آقاى آقا سيّد احمد كربلائى) اخيرا در بوته تربيت و تهذيب مرحوم آية الحقّ و استاد وقت شيخ بزرگوار آخوند ملّا حسينقلى همدانى قدّس اللّه سرّه العزيز قرار گرفته و ساليان دراز در ملازمت مرحوم آخوند بوده؛ و از همگنان گوى سبقت ربوده؛ و بالاخره در صفّ اوّل و طبقه نخستين تلامذه و تربيتيافتگان ايشان مستقر گرديده؛ و در علوم ظاهرى و باطنى مكانى مكين و مقامى امين اشغال نمود.
و بعد از درگذشت مرحوم آخوند؛ در عتبه مقدّسه نجف اشرف اقامت گزيده و بدرس فقه اشتغال ورزيده؛ و در معارف الهيّه و تربيت و تكميل مردم؛ يد بيضا نشان مىداد.
جمعى كثير از بزرگان و وارستگان بيمن تربيت و تكميل آن بزرگوار قدم در دائره كمال گذاشته و پشت پاى ببساط طبيعت زده؛ و از سكّاندار خلد و محرمان حريم قرب شدند.
كه از آن جمله است سيّد أجل، آيه حقّ، و نادره دهر، عالم عابد فقيه محدّث شاعر مفلق، سيّد العلماء الرّبّانيّين مرحوم حاج ميرزا علىّ قاضى طباطبائى تبريزى متولد سال هزار و دويست و هشتاد و پنج هجرى قمرى و متوفاى سال هزار و سيصد و شصت و شش هجرى قمرى، كه در معارف الهيّه و فقه حديث و اخلاق استاد اين ناچيز مىباشند، رفع اللّه درجاته السّامية و افاض علينا من بركاته (تمام شد كلام استاد ما علّامه طباطبائى قدّس اللّه سرّه)
مهر تابان//علامه سیدمحمد حسین طهرانی