آشنایی با ادیان بزرگ ومذاهب اسلامی

آیین مسیحیت

images-12 آیین مسیحیت


۱- عصر ظهور عیسى (ع )

حضرت عیسى مسیح (ع ) در نقطه اى ازجهان متولد شد که به تازگى زیر سلطه رومیان درآمده بود و فلسطین یکى از آخرین سرزمینهایى بود که به دست رومیان تسخیر شد. در آن عصر، یهودیان به شکل نامطلوبى زیر یوغ بیگانگان قرار داشتند و فشار دولت روم غیر قابل تحمل بود. نهضتهاى بى فرجامى در گوشه و کنار فلسطین برخاست ، ولى بى رحمانه شکست خورد، ولى بعدا شاگردان و پیروان او با عزمى استوار به نشر آیین وى پرداختند. این آیین بازماندگان نهضتهاى پیشین را به خود جلب کرد.


۲- پیشگویى ظهور عیسى (ع )

در جهان چند مجموعه دینى یافت مى شود؛ مثلا ادیان ابراهیمى یک مجموعه و ادیان هند و چین مجموعه دیگرى یا تشکیل مى دهند. هر دینى که متاءخر است ، ادعا مى کند که ظهور آن در ادیان قبلى مجموعه خودش پیشگویى شده است . از این رو، مسیحیان از گذشته هاى دور در تلاش بوده اند پیشگویى ظهور حضرت عیسى (ع ) را در عهد عتیق یعنى کتاب یهودیان پیدا کنند. از آنجا که در هیچ جاى کتاب عهد عتیق نام عیسى بن مریم (ع ) نیامده است ، مسیحیان براى نیل به این مقصود دست به تاءویلاتى زده اند تا پیشگوییهاى دیگرى را که در آن کتاب یافت مى شود، به آن حضرت ربط دهند. این شیوه در انجیل متى فراوان است و به همین دلیل ، گفته مى شود که انجیل متى براى ارشاد یهودیان نوشته شده است .
مسیحیان مقدار زیادى از این پیشگوییها را به مصلوب شدن حضرت عیسى (ع ) مربوط مى کنند که از دیدگاه قرآن کریم اشتباهى بیش نیست (نساء: ۱۵۷).


۳- سرگذشت عیسى (ع )

پیروان ادیان الهى به برکت اعتقادات دینى نسبت به وجود تاریخى فرستادگان خداوند از اطمینان و آرامش قلبى برخوردارند، ولى یکى از دغدغه هاى دانشمندان غیر متدین به وجود تاریخى انبیاء (ع ) مربوط مى شود، مورخ بزرگ مغرب زمین ، ویل دورانت تاریخچه ۲۰۰ سال تشکیک پیرامون وجود تاریخى حضرت عیسى (ع ) را چنین گزارش ‍ مى دهد:
آیا عیسى وجومد داشته است ؟ آیا تاریخ زندگى بنیانگذار مسیحیت حاصل غم و اندوه مردم و تخیل و امید آنان و در واقع افسانه اى مانند افسانه هاى خدایان مشرکان نبوده است ؟ از مدتى پیش ، یعنى در قرن هجدهم ، به طور خصوصى درباره احتمال اسطوره بودن عیسى بحث مى کردند. دانشمندى به نام ولنى در کتاب ویرانه هاى امپراطورى به سال ۱۷۹۰ همین شک را ابراز مى داشت . هنگامى که ناپلئون در سال ۱۸۰۸ با یک نویسنده نامدار آلمانى به نام ویلند ملاقات کرد، درباره سیاست یا جنگ چیزى از او نپرسید، بلکه سؤ ال کرد آیا وى به تاریخى بودن عیسى معتقد است یا نه ؟
به نقل متى و لوقا، عیسى در بیت لحم زاده شد. این شهر در هشت کیلومترى اورشلیم واقع شده است و حدود هزار سال قبل از میلاد، داوود پادشاه در آن به دنیا آمده و بزرگ شده بود. سال ولادت حضرت عیسى (ع ) او تقریبا آغاز تاریخ میلادى است ، ولى تعیین سال ولادت او به طور دقیق و قطعى ، دشوار مى نماید و شاید چهار تا هشت سال قبل از مبداء تاریخ میلادى بوده است . مادرش ، مریم نامزد نجارى از شهر ناصره به نام یوسف بود. داستان تولد عیسى در آغاز هر یک از انجیلهاى متى و لوقا آمده است . مرقس و یوحنا که این داستان را نیاورده اند، از بیت لحم حرفى نمى زنند و فقط به ناصره اشاره مى کنند (مرقس ۱:۹ و یوحنا ۱:۴۵-۴۶، رک .:یوحنا ۷:۴۲). در انجیل متى مى خوانیم :
(۱۸) اما ولادت عیسى مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود، قبل از آنکه با هم آیند او را از روح القدس حامله یافتند (۱۹) و شوهرش یوسف چون که مردى صالح بود، نخواست او را عبرت نماید؛ پس اراده نمود او را به پنهانى رها کند (۲۰) اما چون او در این چیزها تفکر مى کرد، ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وى ظاهر شده گفت : (اى یوسف پسر داود از گرفتن زن خویش مریم مترس زیرا که آنچه در وى قرار گرفته است از روح القدس است (۲۱) و او پسرى خواهد زائید و نام او را عیسى خواهى نهاد زیرا که او امت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید.) (۲۲) و این همه براى آن واقع شد تا کلامى که خداوند به زبان نبى گفته بود تمام گردد (۲۳) که اینک باکره آبستن شده ، پسرى خواهد زائید و نام او را عمانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است : خدا با ما (۲۴) پس چون یوسف از خواب بیدار شد چنان که فرشته خداوند بدو امر کرده بود به عمل آورد و زن خویش را گرفت (۲۵) و تا پسر نخستین خود را نزایید، او را نشناخت و او را عیسى نام نهاد (متى ۱:۱۸-۲۵).
پس از تولد، نام یشوع بر او نهاد و معناى آن نجات خداست . یوناییان و رومیان آن را به یسوس ۸ تبدیل کردند و در زبان عربى عیسى شد.
از احوال حضرت عیسى در دوره بلوغ و آغاز جوانیش در اناجیل و روایات رسمى چیزى مذکور نیست . اینکه در حدود سى سالگى براى دریافت تعمید نزد حضرت یحیى (ع ) رفت ، نشان مى دهد که احتمالا وى پیش از آن با فرقه اسنى و زاهدان آشنا بوده است .
در اناجیل ، ذکرى از برادران و خواهران عیسى به میان آمده است . به عقیده مسیحیان کاتولیک و ارتدوکس ، مریم تا آخر عمر، باکره بود و در نتیجه ، محال است عیسى برادرانى به معناى دقیق کلمه داشته باشد. ایشان کلام انجیل را تاءویل مى کنند. ولى مسیحیان پروتستان به تفسیر لفظى این عبارات گرایش دارند و مى گویند: درست است که عیسى از مریم باکره به دنیا آمد، ولى مریم و یوسف نجار پس از تولد وى ، زندگى زناشویى طبیعى داشته اند و از این طریق ، فرزندانى براى ایشان به دنیا آمده اند. عبارتى از انجیل متى که قبلا گذشت ، این نظر را تاءیید مى کند.
قرآن مجید به برخى از معجزات عیسى در کودکى ، از قبیل زنده کردن پرنده هایى که از گل ساخته بود و سخن گفتن در گهواره ، اشاره مى کند. این موارد در برخى انجیلهاى اپوکریفایى آمده است .


۴- یحیاى تعمید دهنده

اندکى پیش از برانگیخته شدن حضرت عیسى مسیح (ع )، حضرت یحیى بن زکریا (ع )، پیامبر جوان و پرآوازه بنى اسرائیل در سرزمین یهودیه قیام کرد و به موعظه مردم پرداخت . این پیامبر به مردم مى گفت : (توبه کنید، زیرا ملکوت آسمان نزدیک است ) (متى ۳:۲، ۱:۴، لوقا ۳:۳).
از دیدگاه بنى اسرائیل ، ملکوت آسمان گونه اى حکومت الهى بود که آرمان مقدس آنان به شمار مى رفت . به همین دلیل (به گفته اناجیل در موارد مختلف ) یحیاى تعمید دهنده در دعوت خود موفقیت چشمگیرى به دست آورد و تاءثیر عمیقى بر مردم گذاشت به طورى که همه طبقات اجتماعى ، گروه گروه ، نزد او مى آمدند و توبه مى کردند و وى آنان را غسل تعمید مى داد.
اندک اندک حضرت یحیى با هیرودیس تیتراخ ، پادشاه فاسد و ستمگر ایالت جلیل به مخالفت برخاست و پس از چندى به فرمان وى سر او را در زندان بریدند (متى ۱۴:۱-۱۲، مرقس ۶:۱۴-۲۹، لوقا ۹:۷-۹).
هنگامى که حضرت عیسى خبر دستگیرى حضرت یحیى را شنید، شهر خود، ناصره را ترک کرد و به شهر کفرناحوم در کنار دریاچه جلیل آمد.
(۲۳) و عیسى در تمام جلیل مى گشت و در کنایس ایشان تعلیم داده ، به بشارت ملکوت موعظه همى نمود و هر مرض و هر درد قوم را شفا مى داد (۲۴) و اسم او در تمام سوریه شهرت یافت و جمیع مریضانى که به انواع امراض و دردها مبتلا بودند و دیوانگان و مصروعان و مفلوجان را نزد او آوردند و ایشان را شفا بخشید (۲۵) و گروهى بسیار از جلیل و دیکاپولس و اورشلیم و یهودیه و آن طرف اردن در عقب او روانه شدند (متى ۴:۲۳-۲۵، مرقس ۱:۱۴-۱۵، لوقا ۴:۱۴-۱۵)
حضرت عیسى (ع ) نیز مانند حضرت یحیى (ع ) تا زمانى که به عنوان یک پیامبر در مورد نزدیک شدن ملکوت آسمان پیشگویى مى کرد، مشکلى با مردم نداشت و پذیرش پیام امو چشمگیر بود. بسیارى از کسانى که به آن حضرت ایمان مى آوردند، یقین داشتند که وى به زودى پادشاه یک آرمانشهر خدایى خواهد شد. رهبران یهود هنگامى با حضرت عیسى به مخالفت برخاستند که مشاهده کردند وى آرزوى آنان براى قیام یک مسیح فاتح را برنمى آورد و از سوى دیگر او بر ضد ناهنجاریهاى اخلاقى و رفتارهاى ناپسند آنان به ستیز برخاسته است .عیسى مسیح (ع ) به تکرار، حضرت یحیى (ع ) را ستوده و در گفتگو با مخالفان خود با استناد به سیرت پسندیده آن پیامبر از نام نیک وى بهره برده است (متى ۲۱:۲۳-۲۷، مرقس ۱۱:۲۷-۳۳، لوقا ۲۰:۱-۸).


۵- قیام عیسى (ع )

حضرت عیسى (ع ) دنباله کار حضرت یحیى (ع ) را گرفت و به مژده فرارسیدن ملکوت خداوند آغاز کرد. وى ارشاد و رهبرى مؤ منان و شاگردان را بر عهده گرفت و در کنیسه هاى نواحى مجاور به ایراد موعظه پرداخت . لوقا مى گوید: به جلیل برگشت و در کنیسه ها به موعظه پرداخت :
روح خداوند بر من است زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگارى و کوران را به بینایى موعظه کنم و تا کوبیدگان را آزاد سازم (لوقا ۴:۱۸).
هنگامى که عیسى به سى سالگى رسید، به بشارت دادن آغاز کرد. تعلیم اساسى وى دو بخش داشت :
۱٫ توبه کنید؛ یعنى از گناه دست بردارید و به سوى خدا برگردید؛
۲٫ ولایت و سرپرستى خدا (ملکوت آسمان ) را بر زندگى خود پذیرا شوید.
عیسى ، علاوه بر وعظ و تعلیم ، امور زیر را انجام مى داد:
۱٫ اجراى معجزات و شفاى بیماران به قدرت خدا؛
۲٫ جنگ با شیاطین و دیوان و راندن آنها؛
۳٫ بخشودن گناهان به نام خدا؛
۴٫ تسلى دادن بیماران ، ماتمیان و بینوایان ؛
۵٫ همنشینى با گناهکاران ؛
۶٫ انتقاد شدید از بزرگان یهود و علماى شریعت ؛
۷٫ پیشگویى یک گرفتارى جهانى که در آن پیروزى از آن خدا خواهد بود؛
۸٫ بنیانگذارى گروهى از شاگردان که مانند او سلوک کنند و پیام او را به دیگران ابلاغ نمایند. این گروه از دوازده شاگرد و سایر رسولان تشکیل شد.


۶- عیساى انقلابى

با مطالعه اناجیل به آسانى مى توان دریافت که حضرت عیسى (ع ) یک فرد انقلابى بوده و براى پیروز کردن ستمدیدگان بر ستمکاران تلاش ‍ مى کرده است . البته نباید فراموش کرد که مسیحیان تقریبا از همان آغاز، پیوسته مى گفتند که هدف وى مسائلى ملکوتى بوده و کشته شدن او براى کفاره شدن گناهان بشر اتفاق افتاده است . این دیدگاه با اناجیل هماهنگى زیادى ندارد، ولى با نوشته هاى پولس موافق است . اینک نمونه هایى از کارهاى انقلابى و سیاسى وى :


۱-۶- نفوذ در تشکیلات دشمن

حضرت عیسى مسیح (ع ) با آنکه بارها از پیروان خود خواسته بود خود را با او نزد مردم آشکار کنند، باز هم در مسیر اهداف والاى رسالت به یک تن از شاگردان خویش اجازه داد تا به طور ناشناس در شوراى یهود (سنهدرین ) شرکت کند. گر چه کسى نمى داند نقش این شاگرد که انکار ظاهرى حضرت مسیح (ع ) را ایجاب مى کرده است چه بوده ، اما طبیعى به نظر مى رسد که او توطئه هاى شورا و خیانت یهوداى اسخریوطى را به آن حضرت گزارش داده باشد.
سرانجام هنگامى که عیسى مسیح (ع ) در ظاهر دستگیر و مصلوب شد، در آن شرایط هراس انگیز که همه شاگردان از ترس گریخته بودند، او نزد حاکم رفت و به ظاهر جسد عیسى مسیح (ع ) را از وى تحویل گرفت و آن را با تحلیل زیاد به خاک سپرد.
انجیل نویسان او را این گونه معرفى کرده اند:
شخص دولتمند از اهل رامه ، یوسف نام که او نیز از شاگردان عیسى بود (متى ۲۷:۵۷-۶۰).
یوسف نامى از اهل رامه که مردى شریف از اعضاى شورا و نیز منتظر ملکوت خدا بود (مرقس ۱۵:۴۳).
یوسف نامى از اهل شورا که مردى نیکو و صالح بود که در راءى و عمل ایشان مشارکت نداشت و از اهل رامه ، بلدى از بلاد یهود بود و انتظار ملکوت خدا را مى کشید (لوقا ۲۳:۵۰-۵۳).
یوسف که از اهل رامه و شاگرد عیسى بود، لیکن مخفى به سبب ترس یهود (یوحنا ۱۹:۳۸).


۲-۶- تعمید در خون

حضرت مسیح (ع ) در گفتارى شوق آمیز واژه مقدس تعمید را براى بیان آرزوى شهادت در راه خدا – که تعمید در خون است – به کار مى برد (مانند وضوى خون در ادبیات اسلامى ). همچنین در مرقس ۱۰:۳۸-۳۹، تعمید به معناى شهادت آمده است . در اناجیل ، علاوه بر تعمید با آب ، تعمید با آتش و روح القدس نیز به چشم مى خورد (متى ۲:۱۱، مرقس ‍ ۱:۸، لوقا ۳:۱۶). تعبیر صبغه الله در قرآن کریم (بقره ۱۳۸) نیز به نظر گروهى از مفسران به معناى تعمید الهى است .
(۴۹) من آمده ام تا آتشى در زمین افروزم ، پس چه مى خواهم اگر الآن در گرفته است (۵۰) اما مرا تعمیدى است که بیابم و چه بسیار در تنگى هستم تا وقتى که آن به سر آید (۵۱) آیا گمان مى برید که من آمده ام تا سلامتى بر زمین بخشم ، نى بلکه به شما مى گویم تفریق را (۵۲) زیرا بعد از این پنج نفر که در یک خانه باشند، دو از سه و سه از دو جدا خواهند شد (۵۳) پدر از پسر و پسر از پدر و مادر از دختر و دختر از مادر و خارسو از عروس و عروس از خارسو مفارقت خواهند نمود (لوقا ۱۲:۴۹-۵۳).


۳-۶- صلیب شهادت

مسیحیان به نشانه مصلوب شدن عیسى مسیح (ع ) در راه گناهان بشر نشان صلیبى به گردن مى آویزند. حضرت عیسى بارها به تاءکید گفته است که پیرو واقعى او کسى است که صلیب خود را بردارد وبه دنبال او برود. از این سخن مى توان به روشنى دریافت که سابقه آویختن نشان صلیب به دوران زندگى آن حضرت باز مى گردد و نباید آن را نشانه مصلوب شدن او دانست . این سنت باید به (انکار خویشتن ) و اعلام آمادگى براى شهادت در راه خدا تفسیر شود. همان گونه که مردم ایران در تظاهرات انقلاب اسلامى به نشانه آمادگى براى شهادت در راه خدا کفن مى پوشیدند. همچنین دعبل بن على خزاعى شاعر اهل بیت (ع )، در اشاره به جانبازیهاى خود، گفته است : (من پنجاه سال است که چوبه دارم را بر دوش دارم ، اما تاکنون کسى را نیافته ام که مرا بر آن بیاویزد.)
(۲۵) و هنگامى که جمعى کثیر همراه او مى رفتند روى گردانیده بدیشان گفت : (اگر کسى نزد من آید و پدر و مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران ، حتى جان خود را نیز دشمن ندارد، شاگرد من نمى تواند بود (۲۷) و هر که صلیب خود را برندارد و از عقب من نیاید نمى تواند شاگرد من گردد.) (لوقا ۱۴:۲۵-۲۷).
(۳۴) پس مردم را با شاگردان خود خوانده گفت : (هر که خواهد از عقب من آید، خویشتن را انکار کند و صلیب خود را برداشته مرا متابعت نماید (۳۵) زیرا هر که خواهد جان خود را نجات دهد، آن را هلاک سازد و هر که جان خود را به جهت من و انجیل بر باد دهد، آن را برهاند.) (مرقس ‍ ۸:۳۴-۳۵، متى ۱۰:۳۷-۳۹ و ۱۶:۲۴-۲۶ ، لوقا ۹:۲۳-۲۵).


۴-۶- شمشیر به جاى سلامت

مردم آسایش طلب تصور نادرستى از مسیحاى موعود داشتند. حضرت عیسى مسیح (ع ) به منظور تصحیح اندیشه هاى آنان ، هدف رسالت خویش را به روشنى اعلام کرد:
(۳۴) گمان مبرید که آمده ام تا سلامتى بر زمین بگذارم ؛ نیامده ام تا سلامتى بگذارم بلکه شمشیر را (۳۵) زیرا که آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم (۳۶) و دشمنان شخص اهل خانه او خواهند بود (متى ۱۰:۳۴-۳۶).


۵-۶- دعوت به دفاع مسلحانه

هنگامى که تعقیب و دستگیرى حضرت مسیح (ع ) قطعى و نزدیک شد و دانست که با وى همچون یک مجرم رفتار خواهند کرد، براى دفاع مسلحانه آخرین تلاش خود را کرد، اما پاسخ مساعدى نشیند:
(۳۶) پس به ایشان گفت : (…کسى که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته ، آن را بخرد (۳۷) زیرا به شما مى گویم که این نوشته (یعنى پیشگویى ) در من باید به انجام رسد یعنى با گناهکاران محسوب شد زیرا هر چه در خصوص من است انقضا دارد (یعنى واقع مى شود).) (۳۸) گفتند: (اى خداوند اینک دو شمشیر.) به ایشان گفت : (کافى است .) (لوقا ۲۲:۳۶-۳۸).
از آنجا که یاران عیسى به سبب تصور نادرست خود از مسیحاى موعود براى او خطرى احساس نمى کردند، فرمان مؤ کد وى را براى خریدن شمشیر جدى نگرفتند. اما هنگامى که (جمعى کثیر با شمشیرها و چوبها) به او هجوم آوردند، آنان هم به اهمیت حمل سلاح پى مى بردند. ولى به علت فقدان آمادگى قبلى ، استفاده از شمشیر در آن وضعیت بحرانى بى نتیجه بود و موجب قصاص مى گردید. از این رو، حضرت مسیح (ع ) در آن شرایط آنان را از این کار منع کرد:
(۵۱) ناگاه یکى از همراهان عیسى (یعنى شمعون پطرس ) دست آورده ، شمشیر خود را از غلاف کشیده ، بر غلام رئیس کهنه زد و گوشش را از تن جدا کرد (۵۲) آنگاه عیسى وى را گفت : (شمشیر خود را غلاف کن زیرا هر که شمشیر گیرد به شمشیر هلاک شود.) (متى ۲۶:۵۱-۵۲، مرقس ‍ ۱۴:۴۷، لوقا ۲۲:۵۰-۵۱، یوحنا ۱۸:۱۰-۱۱).


۶-۶- تحقیر پادشاه

حضرت عیسى مسیح (ع ) هیرود پادشاه منطقه جلیل را روباه نامید و از ستمگرى و سنگدلى او که قاتل حضرت یحیى (ع ) بود، هیچ باک و پروایى نداشت :
(۳۱) در همان روز چند نفر از فریسیان آمده ، به وى گفتند: (دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس مى خواهد تو را به قتل رساند.) (۳۲) ایشان را گفت : (بروید و به آن روباه گویید اینک امروز و فردا دیوها را (از دیوانگان ) بیرون مى کنم و مریضان را صحت مى بخشم و در روز سیم (در انجام وظیفه ) کامل خواهم شد (۳۳) لیکن مى باید امروز و فردا و پس فردا (براى انجام رسالت ) راه مى روم زیرا که محال است نبیى بیرون از اورشلیم کشته شود.) (لوقا ۱۳:۳۱-۳۳).
برخورد حضرت مسیح (ع ) با پادشاه ایالت جلیل چنین بود. ولى پس از وى پولس اطاعت از فرمانروایان را توصیه کرد:
(۱) هر شخص مطیع قدرتهاى برتر بشود زیرا که قدرتى جز از خدا نیست و آنهایى که هست از جانب خدا مرتب شده است (۲) حتى هر که با قدرت مقاومت نماید، مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد و هر که مقاومت کند، بر خود آورد (۳) زیرا از حکام عمل نیکو را خوفى نیست ، بلکه عمل بد را. پس اگر مى خواهى که از آن قدرت ترسان نشوى ، نیکویى کن که از او تحسین خواهى یافت (۴) زیرا خادم خداست براى تو به نیکویى ، لیکن هرگاه بدى کنى بترس ؛ چون که شمشیر را عبث برنمى دارد؛ زیرا او خادم خداست وبا غضب ، انتقام از بدکاران مى کشد (۵) لهذا لازم است که مطیع او شوى نه به سبب غضب فقط به سبب ضمیر خود نیز (۶) زیرا که به این سبب باج نیز مى دهید؛ چون که خدام خدا و مواظب در همین امر هستند (۷) پس حق هر کس را به او ادا کنید: باج را به مستحق جزیه و ترس را به مستحق جزیه و ترس را به مستحق ترس و عزت را به مستحق ترس و عزت را به مستحق عزت (رساله پولس ‍ رسول به رومیان ۱۳:۱-۷).

 

-۶- خدا و قیصر

گفته مى شود که در اناجیل آمده است : (کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار خدا را به خدا.) باید دانست که (اولا) عبارت مذکور در اناجیل به این شکل است : (مال قیصر را به قیصر رد کنید و مال خدا را به خدا)، (ثانیا) این سخن به چیزى دلالت نمى کند، زیرا حضرت مسیح (ع ) هنگام گفتن آن در شرایط تقیه بوده است :
(۲۰) و مراقب او بوده ، جاسوسان فرستادند که خود را صالح مى نمودند تا سخنى از او گرفته ، او را به حکم و قدرت والى بسپارند (۲۱) پس از او سؤ ال نموده گفتند: (اى استاد مى دانیم که تو را به راستى سخن مى رانى و تعلیم مى دهى و از کسى رودارى نمى کنى ، بلکه طریق خدا را به صدق مى آموزى (۲۲) آیا بر ما جایز هست که جزیه به قیصر بدهیم یا نه ؟ (۲۳) او چون مکر ایشان را درک کرد بدیشان گفت : (مرا براى چه امتحان مى کنید؟) (۲۴) دینارى به من نشان دهید (آنان دینارى را نزد او آوردند و او پرسید) صورت و رقمش از کیست ؟) ایشان در جواب گفتند: (از قیصر است .) (۲۵) او به ایشان گفت : (پس مال قیصر را به قیصر رد کنید و مال خدا را به خدا.) (۲۶) پس چون نتوانستند او را به سخنى در نظر مردم ملزم سازند، از جواب او در عجب شده ، ساکت ماندند (لوقا ۲۰:۲۰-۲۶، متى ۲۲:۱۵-۲۲، مرقس ۱۲:۱۳-۱۷).


۸-۶- ستیز با دین به دنیا فروشان

حضرت عیسى مسیح (ع ) رهبران دینى خودپسند، ریاکار و دنیاپرست را به شدت سرزنش مى کرد. همین امر آنان را برانگیخت تا براى نابودى آن حضرت توطئه و اقدام کنند. برخى از سخنان او در این باب چنین است :
(…(۱۳) واى بر شما اى کاتبان و فریسیان ریاکار که در ملکوت آسمان را به روى مردم مى بندید زیرا خود داخل آن نمى شوید و داخل شوندگان را از دخول مانع مى شوید (۱۴) واى بر شمااى کاتبان و فریسیان ریاکار زیرا خانه هاى بیوه زنان را مى بلعید و از روى ریا نماز را طویل مى کنید؛ از آن رو عذاب شدیدتر خواهید یافت (۱۵) واى بر شما اى کاتبان و فریسیان ریاکار زیرا که بر و بحر را مى گردید تا مریدى پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پست تر از خود پسر جهنم مى سازید…(۲۹) واى بر شما اى کاتبان و فریسیان ریاکار که قبرهاى انبیا را بنا مى کنید و مدفنهاى صادقان را زینت مى دهید (۳۰) و مى گویید اگر در ایام پدران خود مى بودیم ، در ریختن خون انبیا با ایشان شریک نمى شدیم (۳۱) پس ‍ برخود شهادت مى دهید که فرزندان قاتلان انبیا هستید، پس شما پیمانه پدران خود را لبریز کنید (۳۳) اى ماران و افعى زادگان چگونه از عذاب جهنم فرار خواهید کرد…) (متى ۲۳:۱-۳۶، لوقا ۱۱:۳۹-۵۴).


۹-۶- نمایش قدرت

حضرت عیسى مسیح (ع ) گفت :
(۲۷) (زیرا که پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خویش به اتفاق ملائکه خود و در آن وقت هر کسى را موافق اعمالش جزا خواهد داد (۲۸) هر آینه به شما مى گویم که بعضى در اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود مى آید ذائقه موت را نخواهند چشید.) (متى ۱۶:۲۷-۲۸، مرقس ۹:۱، لوقا ۹:۲۶-۲۷).
سرانجام آن حضرت در واپسین روزهاى زندگى خود در میان استقبال پرشور منتظران ملکوت آسمانى در حالى که بر کوه الاغى سوار بود وارد شهر قدس شد. از جمله شعارهایى که در آن جمع به گوش مى رسید، این بود: (مبارک باد پادشاه اسرائیل که به اسم خداوند مى آید.)
(۳۹) آنگاه بعضى از فریسیان از میان بدو گفتند: (اى استاد شاگردان خود را نهیب نما.) (۴۰) او در جواب ایشان گفت : (به شما مى گویم اگر اینها ساکت شوند هر آینه سنگها به صدا آیند.) (لوقا ۱۹:۳۹-۴۰).
وى با شکوه و جلال فراوان به معبد پا نهاد و آن مکان مقدس را از کسانى که به خرید و فروش مشغول بودند، پاکسازى کرد. شاید برخى مردم انتظار داشتند مسیحاى موعود بر اسب سوار شود و تخت پادشاهان ستمکار را واژگون سازد، اما تنها کارى که حضرت عیسى مسیح (ع ) در آن شرایط انجام داد این بود که بر کره الاغى عاریتى سوار شد و پس از ورود به معبد، (تختهاى صرافان و کرسیهاى کبوتر فروشان را واژگون ساخت ) (متى ۲۱، مرقس ۱۱، لوقا ۱۹ و یوحنا ۱۲).
در واقع حضرت مسیح (ع ) با کار خود جامعه بنى اسرائیل را آزمایش ‍ کرد و پس از مشاهده مخالفت آشکار فریسیان با اقدامات اصلاحى او در معبد، دانست که شرایط براى انقلاب فراهم نیست . از این رو، پس از عتاب فراوان ، شهر قدس را مخاطب قرار داد و گفت :
(۳۷) (اى اورشلیم ، اورشلیم ، قاتل انبیا و سنگسار کننده مرسلان خود، چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع کنم ، مثل مرغى که جوجه هاى خود را زیر بال خود جمع مى کند و نخواستید (۳۸) اینک خانه شما براى شما ویران گذارده مى شود (۳۹) زیرا به شما مى گویم از این پس مرا نخواهید دید تا بگویید مبارک است او که به نام خداوند مى آید.) (متى ۲۳:۳۷-۳۹، لوقا ۱۳:۳۴-۳۵).


۱۰-۶- تکمیل تورات

حضرت عیسى مسیح (ع ) در موعظه بر روى کوه ، رسالت خود را چنین شرح داد:
(۱۷) گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم ، نیامده ام تا باطل بنمایم ، بلکه تا تمام کنم (۱۸) زیرا هر آینه به شما مى گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه اى با نقطه اى از تورات هرگز زایل نخواهد شد، تا همه واقع شود (۱۹) پس هر که یکى از این احکام کوچکترین (یعنى جزئى ترین حکم تورات ) را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده خواهد شد؛ اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خواندهم خواهد شد…(۳۸) شنیده اید که گفته شده است چشمى به چشمى و دندانى به دندانى (۳۹) لیکن من به شما مى گویم با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند دیگرى را نیز به سوى او بگردان …) (متى ۵:۱۷-۴۸).
برخى از افراد عبارت فوق را به معناى تسلیم در برابر ستمکاران و پذیرش ستم آنان دانسته اند، اما مى توان گفت که این سخن یک توصیه اخلاقى مبالغه آمیز است و تنها به عفو و بخشایش در امور شخصى دلالت مى کند. دستورهاى اکید و فراوانى مانند آن ، مبنى بر صبر و عفو بدکاران و سلام دادن به افراد بى فرهنگ و بزرگوارى ورزیدن برابر ناهنجاریهاى ایشان در قرآن مجید و احادیث اسلامى یافت مى شود و سیره اولیاى الهى بر آن گواهى مى دهد.(۳۵)
حضرت امیرالمؤ منین على (ع ) یکى از صفات پسندیده انسان تقواپیشه را این مى داند که از کسى که به او ستم روا داشته ، گذشت مى کند: (یعفو عمن ظلمه و یعطى من حرمه و یصل من قطعه .)  همچنین آن حضرت در نامه به امام حسن مجتبى (ع ) به امورى از این قبیل سفارش مى کند و مى افزاید: (نباید این دستور العمل را در غیر مورد آن ، یا نسبت به کسى که شایسته آن نیست ، اجرا کرد.)  در روایتى نیز مى خوانیم که امام جعفر صادق (ع ) همین عبارت مربوط به طپانچه زدن را به حضرت مسیح (ع ) است . در موردى دیگر از انجیل مى خوانیم :
(۲۱) آنگاه پطرس نزد او آمده ، گفت : (خداوندا چند مرتبه برادرم به من خطا ورزد، مى باید او را آمرزید آیا تا هفت مرتبه ؟) (۲۲) عیسى بدو گفت : (تو را نمى گویم تا هفت مرتبه ، بلکه تا هفتاد هفت (۷۰*۷) مرتبه ) (متى ۱۸:۲۱-۲۲، لوقا ۱۷:۳-۴).
به گفته یوحنا، هنگامى که حضرت عیسى مسیح (ع ) را دستگیر کردند، یکى از دشمنان به او طپانچه زد. آن حضرت فورا اعتراض کرد و گفت : (براى چه مى زنى ؟) (یوحنا ۱۸:۲۲-۲۳).
همچنین ، با آنکه حضرت مسیح (ع ) عدم مقاومت در برابر شریر را توصیه کرده ، شاگردان و پیروان وى این سفارش را مربوط به امور شخصى مى دانستند و در برابر زورگویان کاملا مقاومت مى کردند (شرح این مقاومتها در کتاب اعمال رسولان آمده است ). آنان براى اینکه بتوانند در برابر پادشاهان و دشمنان دین ایستادگى کنند به درگاه الهى چنین دعا کردند:
(۲۴) (خداوندا، تو آن خدا هستى که آسمان و زمین و دریا و آنچه را در آنهاست آفریدى … (۲۷) زیرا که فى الواقع بر بنده قدوس تو عیسى که او را مسح کردى ، هیرودیس و پنطیوس پیلاطس با امتها و قومهاى اسرائیل با هم جمع شدند (۲۸) تا آنچه را که دست و راءى تو از قبل مقدر فرموده بود، بجا آورند (۲۹) الآن اى خداوند به تهدیدات ایشان نظر کن و غلامان خود را عطا فرما تا به دلیرى تمام به کلام تو سخن گویند.) (اعمال رسولان ۴:۲۴-۲۹).
هنگامى که بزرگان یهود دیدند تعالیم عیسى منافع آنان را مورد تهدید قرار مى دهد، براى کشتن او توطئه کردند. یکى از شاگردان او به نام یهوداى اسخریوطى به وى خیانت کرد. آنگاه عیسى که به اتهام توطئه براندازى حکومت استعمارى روم ، تحت تعقیب قرار گرفته بود، به مقامات رومى سپرده شد. به نوشته اناجیل ، وى در آخرین شب زندگى ، عشاى ربانى را با شاگردان خود صرف نظر کرد. پس از شام آخر، مقامات رومى او را دستگیر کردند و به محکمه بردند و در آنجا به اعدام محکوم شد.
طبق تعلیم اناجیل ، عیسى مصلوب شد، روى صلیب مرد و او را دفن کردند. پس از سه روز، خدا او را از مرگ برخیزاند. وى چندین بار براى شاگردان خود ظاهر شد، سپس به آسمان رفت . در روز عید گلریزان (پنحاهه ، پنطیکاست ) روح القدس در رسولان حلول کرد و پس از ایشان جماعتى را پدید آورد که در طى قرون و اعصار، رسالت عیسى (ع ) را به دوش داشتند و چون او عمل مى کردند.
۷٫ رسولان
حضرت عیسى مسیح (ع ) در آغاز قیام خویش ، یارانى را برگزید تا به نشر دعوت وى کمک کنند. این موضوع در پایان سوره صف آمده است و در اناجیل مى خوانیم :
(۱۸) و چون عیسى به کناره دریاى جلیل مى خرامید، دو برادر یعنى شمعون مسمى به (پطرس ) و برادرش اندریاس را دید که دامى در دریا مى اندازد؛ زیرا صیاد بودند (۱۹) بدیشان گفت : (از عقب من آیید تا شما را صیاد مردم گردانم ) (۲۰) در ساعت دامها را گذارده ، از عقب او روانه شدند (متى ۴:۱۸-۲۰؛ مرقس ۱:۱۶-۱۸).
این یاران را معمولا (شاگردان ) عیسى مى نامند. او دوازده تن از آنان را برگزید و آنان را (رسول ) نامید (لوقا ۶:۱۳). قرآن مجید رسولان حضرت عیسى (ع ) را (حوارى ) مى نامد که در زبان حبشى به همین معنى است . او مى خواست هنگامى که پیروزمندانه بر کرسى جلال مى نشیند، آنان نیز بر دوازده کرسى بنشیند و بر دوازده بسط بنى اسرائیل داورى کنند (متى ۱۹:۲۸).
نام دوازده رسول حضرت عیسى (ع ) در اناجیل (متى ۱۰:۲-۴؛ مرقس ‍ ۳:۱۶-۱۹؛ لوقا ۶:۱۴-۱۶؛ اعمال رسولان ۱:۱۳) از این قرار است .
۱٫ شمعون (پطرس )؛
۲٫ اندریاس (برادر پطرس )؛
۳٫ یعقوب (پسر زجبدى )؛
۴٫ یوحنا (برادر یعقوب )؛
۵٫ فیلیپس ؛
۶٫ برتولما؛
۷٫ توما؛
۸٫ متى ؛
۹٫ یعقوب (پسر حلفى )؛
۱۰٫ تدى (به گفته لوقا: یهودا برادر یعقوب )؛
۱۱٫ شمعون غیور؛
۱۲٫ یهوداى اسخریوطى .
به گفته اناجیل ، همان طور که عیسى پیشگویى کرده بود، همه رسولان در مورد او لغزش خوردند و هنگام دستگیرى وى ، او را رها کردند و گریختند. یهوداى اسخریوطى نیز قبلا با مراجعه به بزرگان یهود، براى کمک به دستگیرى عیسى اعلام امادگى کرده بود و به همین منظور، وى را به آنان نشان داد و در مقابل آن پولى گرفت . پس از رفتن حضرت عیسى ، یازده رسول دیگر با انتخاب فردى به نام (مقیاس )به جاى یهوداى اسخریوطى ، عدد دوازده را کامل کردند (اعمال رسولان ۱:۱۵ – ۲۶).
بزرگترین رسول شمعون است که حضرت عیسى (ع ) وى را (پطرس )یعنى (صخره )نامید و او را سنگ زیر بناى کلیسا یعنى جامعه مسیحیت قرار داد:
(۱۸) (و من نیز تو را مى گویم که تویى پطرس وبر این صخره ، کلیساى خود را بنا مى کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت (۱۸) و کلیدهاى ملکوت آسمان را به تو مى سپارم و آنچه در زمین ببندى ، در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایى ، در آسمان کشاده شود.)(متى ۱۶: ۱۸ – ۱۹؛ ۲۱: ۱۵ – ۱۹).
یوحنا در خردسالى رسول شده (یوحنا ۱۳:۲۳ – ۲۵ و ۲۱: ۲۰) و به عقیده مسیحیان ، انجیل خود را در سن پیرى ، در پایان قرن اول نوشته است . متاى رسول نیز یکى از اناجیل را نوشته است . همچنین برخى از رساله هاى عهد جدید به پطرس یوحنا و رسولان دیگر منسوب شده است . چندین انجیل و رساله اپوکریفایى را به رسولان نسبت داده اند و بعضى از جوامع مسیحى سابقه کلیساى خود را به برخى از رسولان مى رسانند.
با آنکه حضرت عیسى (ع ) پطرس را به جانشینى خود برگزیده بود، رسول دیگرى به نام (پولس )عملا موقعیت بهترى پیدا کرد و معمار مسیحیت کنونى شد. نام این شخص در آغاز، (شاؤ ول )بود که از نامهاى عبرى است و تلفظ یونانى آن (ستولس )مى شود .او پس از قبول مسیحیت ، نام خود با به (پولس ) تغییر داد که ترجمه یونانى واژه (شاؤ ول )و به معناى (کوچک )است .
وى با آنکه یک یهود متعصب بود، تابعیت رومى داشت و پس از رفتن حضرت عیسى (ع )، به آزار مسیحیان مشغول بود تا اینکه مدعى شد هنگامى که براى دستگیرى برخى مسیحیان از شهر قدس به دمشق مى رفته است ، نور عیسى را در راه دیده و به دستور او مسیحى شده است (اعمال رسولان ۹: ۱ – ۳۱).
پولس با شور و نشاط فراوان به تبلیغ مسیحیت آغاز کرد و در این راه بسیار رنج کشید. او که مدعى رسالت از جانب حضرت مسیح بود، به مناطق مختلف سفر کرد و مسیحیت را به اطراف دریاى مدیترانه گسترش ‍ داد. رساله هایى نیز به تازه مسیحیان آن مناطق نوشت و به آنان رهنمود داد. برخى از این رساله ها در کتاب عهد جدید گرد آمده است .
اندیشه هاى تازه پولس میان رسولان تنش مى آفرید و درگیریهاى وى با پطرس و سایر رسولان ، در کتاب اعمال رسولان و رساله هاى خود او منعکس شده است . وى مى نویسد: (اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبرو مخالفت نمودم ؛ زیرا که مستوجب ملامت بود.)(رساله به غلاطیان ۲: ۱۱).
پولس هنگام برشمردن فضائل خویش و خطرهایى که در راه تبلیغ مسیحیت بر خود هموار کرده است ، به (برادران کذبه )اشاره مى کند و مقصود او رسولانى است که با اندیشه هاى او مخالفت مى کرده اند:
(۲۲) آیا عبرانى هستند، من نیز هستم . اسرائیلى هستند، من نیز هستم . از ذریت ابراهیم هستند، من نیز مى باشم (۲۳) آیا خدام مسیح هستند، چون دیوانه حرف مى زنم من بیشتر هستم . در محنتها افزونتر، در تازیانه ها زیادتر، در زندانها بیشتر، در مرگها مکرر (۲۴) از یهودیان پنج مرتبه ، از چهل یک کم ، تازیانه خوردم (۲۵) سه مرتبه مرا چوب زدند، یک دفعه سنگسار شدم ، سه کرت شکسته کشتى شدم ، شبانه روزى در دریا به سر بردم (۲۶) در سفرها بارها، در خطرهاى نهرها، در خطرهاى دزدان ، در خطرهاى از قوم خود، در خطرها از امتها، در خطرها در شهر، در خطرها در بیابان ، در خطرها در دریا، در خطرها در میان برادران کذبه (۲۷) در محنت و مشقت ، در بیخوابیها بارها، در گرسنگى و تشنگى ، در روزها بارها، در سرما و عریانى (۲۸) بدون آنچه علاوه بر اینهاست ، آن بارى که هر روزه بر من است یعنى اندیشه براى همه کلیساها (۲۹) کیست ضعیف که من ضعیف که من ضعیف نمى شوم ؟ که لغزش مى خورد که من نمى سوزم (۳۰) اگر فخر مى باید کرد، آنچه به ضعف من تعلق دارد، فخر مى کنم (۳۱) خدا و پدر عیسى مسیح مسیح خداوند که تا به ابد متبارک است ، مى داند که دروغ نمى گوید (۳۲) در دمشق ، والى حارث پادشاه ، شهر دمشقیان را براى گرفتن من محافظت مى نمود (۳۳) و مرا از دریچه اى در زنبیلى از باره قلعه پایین کردند و از دستهاى وى رستم (رساله دوم به قرنتیان ۱۱: ۲۲ – ۳۳).
گفته مى شود که پولس در حدود سالهاى ۶۴ – ۶۷ در رم درگذشته است . از نظر مسیحیان جمعى از رسولان مانند پطرس و پولس شهید شده اند. آرامگاه پطرس در تپه واتیکان شهر رم بسیار اهمیت دارد و از دیر باز مرکز مسیحیت کاتولیک بوده است . کلیساى (سنت پیتر)و کاخها و باغهاى اطراف آن از زیباترین آثار هنرى جهان است . در کتابهاى تاریخى مستقل هیچ چیز درباره رسولان یافت نمى شود.


۸- پایه گذارى کلیسا

هر یک از چهار انجیل زندگینامه و مقدارى از سخنان حضرت عیسى (علیه السلام ) را مى آوردند، ولى عمده اهتام آنها به پیام رسانى آن حضرت مربوط مى شود. همچنین داستان مصلوب شدن وى در پایان هر چهار انجیل آمده است . به طورى که از اناجیل به دست مى آید، آن حضرت زاهدى پرشور بود که براى اصلاح جامعه پوسیده و فرسوده فلسطین در عصر خود برنامه گسترده اى داشت و براى اجراى آن نهایت سعى و کوشش را به عمل آورد، ولى موفقیت وى در آن زمان بسیار ناچیز بود. اما به خاطر پایه گذارى کلیسا یعنى جامعه مسیحى که از چند شاگرد تشکیل شده بود، پس از رفتن وى و با گذشت سالیان دراز،اندک اندک دینى که به وى منسوب بود، پاگرفت . از نظر تاریخ نگاران نقش پولس که پس از وى مسیحى شد، در ترویج مسیحیت بسیار مهم است . ولى مسیحیان نقش روح القدس را در این کار مهم مى دانند.
جامعه مسیحیت که توصیف آن در کتاب عهد جدید آمده است ، کلیساى رسولان نامیده مى شود و مقصود از آن ، جامعه رسولان و نسل اول مسیحیت است . این جامعه از نظر زمانى به تقریب ، فاصله سالهاى ۳۰ تا ۱۰۰، یعنى از عید گلریزان تا تدوین آخرین بخش کتاب مقدس را در بر مى گیرد.
جامعه مسیحى نخستین این گونه بود:
(۴۲) (تازه مسیحیان ) در تعلیم رسولان و مشارکت ایشان و شکستن نان و دعاها مواظبت مى نمودند (۴۳) همه خلق ترسیدند و معجزات و علامات بسیار از دست رسولان صادر مى گشت (۴۴) همه ایمانداران با هم مى زیستند و در همه چیز شریک مى بودند (۴۵) و املاک و اموال خود را فروخته ، آنها را به هر کس به قدر احتیاجش تقسیم مى کردند (۴۶) هر روزه در هیکل به یک دل پیوسته مى بودند و در خانه ها نان را پاره مى کردند و خوراک به خوشى و ساده دلى مى خوردند (۴۷) و خدا را حمد مى گفتند و نزد تمامى خلق عزیز مى گشتند (اعمال رسولان ۲:۴۲- ۴۷).
این عزت با گذشت زمان ، نخست از جانب یهود و سپس از جانب امپراطورى روم به دشمنى مبدل شد.
در اورشلیم جامعه اى از مسیحیان یهودى الاص به رهبرى یعقوب رسول پایه گذارى شد و تعداد افراد آن در همان شهر و سپس در سایر مناطق فلسطین گسترش یافت . فرستادگانى نیز مانند پولس و برنابا بشارت را به اقوام غیریهودى رساندند. به دنبال این قضیه ، نخستین مورد از مشکلاتى که پیش روى کلیسا قرار داشت ، پدید آمد و این سؤ ال مطرح شد که آیا بت پرستان تازه مسیحى ، پیش از آنکه به مسیحیت پذیرفته شوند، باید به دین و شریعت یهودى گردن نهند یا خیر؟ عقیده پولس که مورد قبول پطرس و یعقوب نیز واقع شد، این بود که خدا عیسى را از مردگان برخیزاند و با این عمل راه براى دوره جدیدى از نجات گشوده شد و بر این اساس ‍ مسیحیان از این پس به پیروى از شرع یهود ملزم نیستند.
آنگاه مسیحى شدن بت پرستان به برکت تبلیغ و تبشیر رسولان در همه مناطق امپراطورى روم افزایش یافت و افرادى که از غیریهودیت به مسیحیت راه یافته بودند، در کلیساى مسیحى اکثریت یافتند. جوامع کوچک مؤ منان نیز در شهرهاى امپراطورى از سوریه تا مصر و پس از آن در آناتولى و یونان و سرانجام در ایتالیا به وجود آمدند. بر اساس ‍ منقولات سنتى ، پطرس نخست در اورشلیم ، سپس در انطاکیه و سرانجام در رم به رهبرى جامعه رسولان برگزیده شد و اعدام وى در عهد نرون در شهر رم رخ داد.


۹- کتاب مقدس

کتاب مقدس مسیحیان دو بخش دارد: عهد جدید و عهد عتیق . علت این نامگذارى آن است که مسیحیان معتقدند خدا با انسان دو پیمان بسته است : یکى پیمان کهن ، به وسیله پیامبران پیش از عیسى مسیح . در این پیمان مرتبه اى از نجات از طریق وعد، و عید، قانون و شریعت به دست مى آید. دیگرى پیمان نو، توسط خداى متجلى یعنى عیسى مسیح . در پیمان نو نجات از طریق محبت حاصل مى شود. به این معنا که طبق اعتقاد آنان ، خداى پسر به شکل انسان مجسم مى شود، گناهان بشر را برخود مى گیرد و با تحمل رنج صلیب ، کفاره گناهان مى شود. تا آنجا که تاریخ نشان مى دهد، این عقیده ، با وجود دورى آن از عقل و منطق ، زیربناى مسیحیت بوده است . در انجیل یوحنا چنین مى خوانیم :
(۱۶) زیرا خداوند جهان را این قدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد (۱۷) زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داورى کند بلکه تا به وسیله او جهان نجات یابد (یوحنا ۳:۱۶ – ۱۷).
آن قسمت از کتاب مقدس که درباره پیمان کهن سخن مى گوید عهد عتیق ، و آن قسمت که درباره پیمان نو سخن مى گوید عهد جدید نامیده مى شود.
در حقیقت عهد عتیق کتاب آسمانى یهودیان است که مسیحیان براى آن احترام قائل شده ، آن را در آغاز خود قرار داده اند.
عهد جدید به زبان یونانى نگارش یافته است . چهار انجیل در آغاز عهد جدید وجود دارد. کلمه (انجیل ) در زبان یونانى به معناى مژده است : مژده به فرا رسیده ملکوت آسمان یا پیمان تازه .
تمام عهد جدید مورد قبول همه مسیحیان است و اپوکریفا بین آنها وجود ندارد. البته کتابهاى اپوکریفایى عهد جدید از اپوکریفاى عهد عتیق بیشتر بوده است ؛ اما در همان دو سه قرن نخست ، مسیحیان اندک اندک بر کتابهاى موجود عهد جدید اتفاق کرده اند.
ترجمه هاى بسیار زیادى از کتاب مقدس به زبانهاى گوناگون انجام گرفته است و سازمانهاى متعددى مخصوص انتشار آنها در سراسر جهان وجود دارد. از جمله آنها انجمن کتب مقدسه است که در سال ۱۸۰۶ در لندن تاءسیس شد و شعبه هایى در بیشتر کشورها دارد.
مجمع کتابهاى عهد عتیق و عهد جدید ۶۶ کتاب است : عهد عتیق ۳۹ کتاب است که فهرست آنها در بخش یهودیت گذشت و عهد جدید ۲۷ کتاب است که از نظر موضوع به چهار بخش تقسیم مى شوند:
۱٫ اناجیل ؛
۲٫ اعمال رسولان ؛
۳٫ نامه هاى رسولان ؛
۴٫ مکاشفه .


۱-۹- اناجیل

گروه زیادى از یاران و پیروان حضرت عیسى (ع ) به نوشتن سیره آن حضرت اقدام کردند و نوشته هایى به وجود آوردند که بعداانجیل خوانده شد. اندک اندک چهار انجیل از این انجیلها رسمیت یافت و اناجیل دیگر متروک شد.(۴۰)
نویسندگان انجیل اول و انجیل چهارم از حورایون و نویسندگان دو انجیل دیگر از حورایون حواریون معرفى مى شوند.
میان سه انجیل اول هماهنگى وجود دارد و به این دلیل آنها را اناجیل همنوا مى نامند.
این بخش مشتمل بر ۴ انجیل است :
۱٫ انجیل متى (سیره و مواعظ مسیح با اشاره به پیشگوییهاى عهد عتیق )؛
۲٫ انجیل مرقس (قدیمترین و کوتاهترین کتاب سیره و مواعظ مسیح )؛
۳٫ انجیل لوقا (سیره و مواعظ مسیح با تکیه بر جزئیات )؛
۴٫ انجیل یوحنا( متاءخرترین کتاب سیره و مواعظ مسیح با تاءکید بر مافوق بشر بودن او).


۲-۹- اعمال رسولان

در قرن اول ، کتابهاى زیادى پیرامون سیره رسولان مسیحیت نوشته شد، اما تنها یکى از آنها رسمیت یافت .
این بخش تنها مشتمل بر یک کتاب است به نام :
اعمال رسولان (نوشته لوقا، مؤ لف سومین انجیل در شرح حال رسولان بویژه پولس ).


۳-۹- نامه هاى رسولان

برخى از رسولان مسیحیت نامه هایى به جوامع و افراد مسیحى عصر خود نوشته اند. آن نامه ها اندک اندک اهمیت پیدا کرد و به عهد جدید راه یافت . سیزده نامه از پولس است که در آنها رهنمودها، ادعاها و مشاجرات خود را نوشته است . نویسنده نامه چهاردهم نامعلوم و نویسنده نامه پانزدهم شخصى به نام یعقوب است (وى به مکتب پولس ‍ انتقاد مى کند). نامه هاى بعدى به دو تن از حواریون به نامهاى پطرس و یوحنا نسبت داده مى شود و نویسنده آخرین نامه فردى به نام یهود است .
این بخش مشتمل بر ۲۱ نامه است :(مردم روم )؛
۱٫ رساله پولس رسول به رومیان
۲٫ رساله اول پولس رسول به قرنتیان (مردم قرنتس )؛
۳٫ رساله دوم پولس رسول به قرنتیان (مردم قرنتس )؛
۴٫ رساله پولس رسول به غلاطیان (مردم غلاطیه )؛
۵٫ رساله پولس رسول به افسسیان (مردم افسس )؛
۶٫ رساله پولس رسول به افسسیان (مردم افسس )؛
۷٫ رساله پولس رسول به کولسیان (مردم کولسى )؛
۸٫ رساله اول پولس رسول به تسالونیکیان (مردم تسالونیکى )؛
۹٫ رساله دوم پولس رسول به تسالونیکیان (مردم تسالونیکى )؛
۱۰٫ رساله اول پولس رسول به تیرکمان (نام شخص )؛
۱۱٫ رساله پولس رسول به تیموتاءوس (نام شخص )؛
۱۲٫ رساله پولس رسول به تیطس (نام شخص )؛
۱۳٫ رساله پولس رسول به فلیمون (نام شخص )؛
۱۴٫ رساله به عبرانیان (نامه پولس یا فردى دیگر به یهودیان )؛
۱۵٫ رساله یعقوب (براى عموم مسیحیان )؛
۱۶٫ رساله اول پطرس (براى عموم مسیحیان )؛
۱۷٫ رساله دوم پطرس (براى عموم مسیحیان )؛
۱۸٫ رساله اول یوحنا (براى عموم مسیحیان )؛
۱۹٫ رساله دوم یوحنا (براى عموم مسیحیان )؛
۲۰٫ رساله یهودا (براى عموم مسیحیان ).


۴-۹- مکاشفه

قبل از آمدن حضرت مسیح (ع )، مکاشفه نامه هاى متعددى میان یهودیان رواج داشت که کتاب دانیال در عهد عتیق نمونه اى از آنهاست . مسیحیان نیز کتابهاى مکاشفه اى تازه اى نوشتند، همچنین برخى از کتابهاى مکاشفه یهودیان را دستکارى کرده ، با آرمانهاى مسیحیان هماهنگ ساختند. کتاب مکاشفه یوحنا در پایان عهد جدید براى مسیحیان بسیار اهمیت دارد. یوحنا که به اعتقاد مسیحیان ، یک حوارى کم سن و سال حضرت عیسى (ع ) بود، رؤ یاى خود را در این اثر شرح مى دهد. این کتاب که پیشرفت مسیحیت را نوید مى دهد، در پایان عهد جدید قرار دارد. این بخش تنها مشتمل بر یک کتاب است به نام : مکاشفه یوحناى رسول .


۱۰- اعتبار کتاب مقدس

اعتبار کتاب مقدس را از سه دیدگاه مى توان بررسى کرد:
۱٫ دیدگاه کلسیا؛
۲٫ دیدگاه دانشمندان بى طرف ؛
۳٫ دیدگاه مسلمانان .


۱-۱۰- دیدگاه کلیسا

مسیحیان نسبت به کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) نظرى کاملا موافق دارند و تمام القاب و احترامات شایسته یک کتاب آسمانى را نسبت به آن روا مى دارند و تعبیراتى مانند کتاب خدا و وحى در مورد آن کتب معمول است . دانشمند معاصر، توماس میشل مى نویسد:
مسیحیان معتقدند که خداوند کتابهاى مقدس را به وسیله مؤ لفانى بشرى نوشته است و بر اساس این اعتقاد مى گویند که کتابهاى مقدس یک مؤ لف الهى و یک مؤ لف بشرى دارند. به عبارت دیگر، مسیحیان معتقدند که خدا کتاب مقدس را به وسیله الهامات روح القدس پدید آورده و براى این منظور مؤ لفانى از بشر را براى نوشتن آنها بر انگیخته و آنان را در نوشتن به گونه اى یارى کرده که فقط چیزهایى را که او مى خواسته است ، نوشته اند.
مسلمانان توجه مى کنند که اعتقاد مسیحیان در این باب با عقیده اسلامى اختلاف دارد. از نظر مسیحیان خدا مؤ لف نهایى کتاب مقدس است ، جز اینکه این عمل را از طریق مؤ لفان بشرى که کارگزاران وى بوده اند، به انجام رسانده است . مؤ لفان بشرى که کارگزاران وى بوده اند، به انجام رسانده است . مؤ لفان بشرى کتاب مقدس هر یک در عصرى خاص ‍ مى زیسته و به رنگ زمان خود در آمده بوده اند. همچنین این مؤ لفان ، مانند دیگر انسانها با محدودیتهاى زبان و تنگناهاى علمى دست به گریبان بوده اند. اصولا مسیحیان نمى گویند که خدا کتابهاى مقدس را بر مؤ لفان بشرى املا کرده ، بلکه معتقدند که او به ایشان براى بیان پیام الهى به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگى ویژه هر یک توفیق داده است .
یهودیان و مسیحیان تورات را نوشته خود حضرت موسى (ع ) مى دانند همچنین کتب هر یک از پیامبران دیگر عهد را تاءلیف پیامبرى مى دانند که نام وى در عنوان آن کتاب آمده است . مسیحیان درباره چهار انجیل معتقدند که آنها سالها پس از حضرت عیسى (ع ) نگارش یافته اند و به گفته آنان در آغاز مسیحیت تنها کتابهاى عهد عتیق به عنوان کتاب خدا مطرح بودند، ولى کتب عهد جدید اندک اندک در مجامع مسیحى جنبه الهى پیدا کرد.
همه مسیحیان ، همیشه و همه جا معتقد بوده و هستند که اناجیل کنونى زندگینامه و سخنان حضرت عیسى (ع ) است که متى ، مرقس ، لوقا، و یوحنا آنها را نوشته اند. در آغاز انجیل لوقا چنین آمده است :
(۱) از آن جهت که بسیارى دست خود را دراز کردند به سوى تاءلیف حکایت آن امورى که نزد ما به اتمام رسید (۲) چنان که آنانى که از ابتدا نظارگان و خادمان کلام بودند، به ما رسانیدند (۳) من نیز مصلحت چنان دیدم که همه را من البدایه به تدقیق در پى رفته ، به ترتیب به تو بنویسم اى تیوفلس عزیز (لوقا ۱:۱-۳).
این نکته نیز قابل توجه است که اناجیل کنونى تنها سخنان (یا احادیث ) آن حضرت را مى آورند، و هرگز چیزى از معارف و کلمات حکمت آمیز خود را به وحى نسبت نمى دهند (بر خلاف تورات کنونى که علاوه بر سیره و سخنان حضرت موسى ، عباراتى از وحى را نیز مى آورد).
روشن است که طبق نص صریح قرآن مجید، انجیل حقیقى بر حضرت عیسى (ع ) نازل و به او عطا شده است (آل عمران : ۳و۶۵،مائده : ۴۶-۴۷، مریم : ۳۰ و حدید: ۲۷) و آن کتاب هیچ گونه سنخیتى با این اناجیل ندارد.
تا آنجا که تاریخ نشان میدهد مسیحیان هرگز براى حضرت عیسى (ع ) به کتابى قائل نبوده اند و اناجیل را صرفا بیانگر زندگى و سخنان وى مى دانسته اند. (۴۲) همچنین توماس میشل مى نویسد:
پیش از نوشته شدن اناجیل ، یک سنت شفاهى وجود داشت . عیسى به عقیده مسیحیان در حدود سال ۳۰ وفات یافت و کسانى که از او پیروى کرده ، وى را شناخته ، کارهایش را دیده و سخنانش را شنیده بودند، خاطرات خویش از او را در حافظه نگه مى داشتند. هنگامى که مسیحیان نخستین براى عبادت گرد مى آمدند، آن خاطرات نقل مى شد. اندک اندک این منقولات شکل مشخصى یافت و بر حجم آنها افزوده شد.
کتاب نداشتن حضرت عیسى (ع ) معمولا در جایى ذکر نمى شود؛ زیرا این مساءله براى مسیحیان بدیهى است و هرگز وجود کتابى براى او به ذهن یک مسیحى خطور نمى کند.
ولى به ندرت به مناسبت بحث با مسلمانان این مساءله مطرح مى شود و آنان وجود این عقیده را در جامعه خود انکار مى کنند. توماس میشل مى افزاید:
مسیحیان هرگز نمى گویند عیسى کتابى به نام انجیل آورد. آوردن وحى توسط عیسى به گونه اى که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند در مسیحیت جایى ندارد.
مسیحیان عیسى را تجسم وحى الهى مى دانند و به عقیده آنان ، وى نه حامل پیام ، بلکه عین پیام بوده است . بدین سبب ما مسیحیان خواستار انجیلى نیستیم که عیسى آن را نوشته یا به شاگردانش املا کرده باشد.
اکنون که روشن شد مسیحیان عیسى را مجسم شدن کلمه یا پیام خدا مى دانند، باید توجه کنیم که بر اساس عقیده آنان انجیلیها حاصل تلاش ‍ شاگردان اوست که از طریق الهام ، ایمان خود به مسیح و مفهوم این ایمان در جامعه پیروان وى را اعلام کرده اند. هر یک از انجیلهاى چهارگانه شهادتى مشخص و مخصوص از مسیح مى دهد و انجیلها، با آنکه در دیدگاه و جزئیات با یکدیگر متفاوت هستند، همگى در باب هویت عیسى و ماهیت پیام الهى که به واسطه او به پیروان وى رسیده است ، اتفاق نظر دارند. از اینجاست که مسیحیان حاضر نیستند یک انجیل را بگیرند و سایر انجیلها را رها کنند؛ زیرا ایمان آنان بر تعالیم مجموع چهار انجیل استوار و تنظیم شده است . به عقیده آنان ، دست برداشتن از هر یک از انجیلها نقص ایمان ایشان را در پى خواهد داشت .
این مساءله ما را به تفاوت دیگرى در مفهوم وحى بین مسیحیان و مسلمانان رهنمون مى شود. مسیحیان فقط به چهار انجیل ، نه کمتر و نه بیشتر، عقیده دارند و اعتراف مى کنند که تنها این چهار انجیل صحیح هستند، نه غیر آنها؛ زیرا جامعه مسیحیان نخستین آنها را از جانب خدا مى دانست . بدیهى و مسلم است که ایمان مسیحیت بر ایمان رسولان و شاگردان عیسى استوار است و همانطور که قبلا گفتیم ، مسیحیان نخستین عقیده داشتند که روح خدا هدایت را براى جامعه آنان (یعنى کلیسا) فراهم کرده است .
از این مساءله مى فهمیم که خدا در ۳۰ سال سرنوشت سازى (۳۰ – ۶۰ م .) که انجیل مکتوب وجود نداشت ، بلکه سخنان و کارهاى عیسى به طور شفاهى نقل مى شد، آن جامعه را هدایت مى کرد. این روح القدس بود که از طریق الهام ، نویسندگان اناجیل را براى نوشتن این کتب و ثبت برگزیده سخنان و کارهاى بسیار زیاد عیسى در آنها رهنمون شد. یکى از امورى که روح القدس مخصوصا به آن اقدام کرد، این بود که دیدگاه کلامى انجیل نگاران را در مورد آنچه خدا مى خواست از طریق زندگى ، مرگ و رستاخیز عیسى به مردم منتقل شود، هدایت نمود و سرانجام جامعه مسیحیان نخستین با راهنمایى روح القدس از میان نوشته هاى مسیحى بى شمار، به ۲۷ کتاب که اناجیل چهارگانه نیز جزو آنهاست ، اقرار کرد و پذیرفت که آنها با الهام الهى نگارش یافته اند. این نوشته ها عهد جدید نامیده شدند و در طول زمان مرجع اساسى ایمان مسیحى به شمار مى رفته اند.
این درک مسیحیت از رابطه کتابهاى مقدس و وحى با درک اسلام از آن رابطه تفاوت دارد. مسلمانان امتى هستند که به مقتضاى تعالیم قرآن پدید آمده اند. آنان عقیده دارند که خدا پیامبر اسلام را فرستاد و قرآن را به او وحى کرد و امت اسلامى به دنبال آن پدید آمد. ولى مسیحیان مى گویند که جامعه مسیحیت به ارشاد روح القدس ، ایمان ویژه و کتابهاى خویش را که از وحى خدا در عیسى مى گویند، پدید آورد. به همین شیوه ، جامعه مقرر کرد که کتابهاى مقدس مسیحیت مجموع ۴۶ (۴۴) کتاب عهد عتیق یهود و ۲۷ کتاب عهد جدید باشد، نه چیز دیگر.
این توافق پیرامون کتابهاى مقدس از طریق نوعى اجماع حاصل شد. این اجماع بسیار زود به دست آمد و فهرست نخستین کتابهاى مقدس بین سالهاى ۱۵۰-۲۰۰ تهیه شد و پس از چند قرن ، کلیسا به طور رسمى روشن ساخت که چه کتابهایى را باید مقدس شمرد (همان طور که شوراى ترنت در سال ۱۵۴۶ چنین کارى را انجام داد). البته تصمیم گیریهاى متاءخر پیرامون کتابهاى مقدس جز تاءیید عقیده سنتى مسیحیان در این باب ، چیزى دیگر نبود.(۴۵)
اعتقاد اهل کتاب در مورد کتابهاى آسمانى به گونه اى در قرآن کریم آمده است :
و ما قدروا الله حق قدره اذقالوا ما انزل الله على بشر من شى ء قل من انزل الکتاب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطیس ‍ تبدونها و تخفون کثیرا و علمتم مالم تعلموا انتم و لا آباؤ کم قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون ؛ آنها خدا را درست نشناخته اند که گفتند: (خدا هیچ چیز بر هیچ انسانى نفرستاده است .) بگو: (چه کسى کتابى را که موسى آورد، نازل کرد که براى مردم ، نور و هدایت بود؛ اما شما آن را به صورت پراکنده قرار مى دهید؛ قسمتى را آشکار و قسمت زیادى را پنهان مى دارید و مطالبى به شما تعلیم داده شده که شما و پدرانتان از آن با خبر نبودید.) بگو: (خدا!) سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت آمیزشان رها کن ، تا بازى کنند (انعام : ۹۱).
تفسیر نمونه آیه را با در نظر گرفتن دیدگاه اهل کتاب درباره تورات وانجیل توضیح داده است .


۲-۱۰- دیدگاه دانشمندان بى طرف

از آنجا که دانشهاى عصر ما ارتباط خود را با ادیان قطع کرده اند و اعتقاد به ماوراى طبیعت در علوم مختلف همچون تاریخ ، جامعه شناسى و باستان شناسى جایى ندارد، دانشمندان کتاب مقدس را صرفا نوشته اى قدیمى مى دانند که به دست انسانهایى پدید آمده است . این افراد ارتباطگیرى آفریدگار با انسان را از مقوله هاى علمى بیرون مى دانند و مى گویند معجزه را نمى توان با علم ثابت کرد. از این رو، ایشان در مورد مفاهیم دینى تشکیک مى کنند و حتى در مورد وجود خارجى انبیا(ع ) (به دلیل ذکر نشدن آنان در منابع تاریخى مسبقل ) القاى شبهه مى کنند. دانشمندان بى طرف براى عهد عتیق ۲۵۰۰ سال قدمت قائلند و براى عهد جدید تاریخى نزدیک به تاریخ سنتى کلیسا یعنى ۱۹۰۰ سال را معتقدند.


۳-۱۰- دیدگاه مسلمانان

یکى از مسائل مورد نزاع میان کلام اسلامى و کلام مسیحى مساءله تحریف است . قرآن مجید در دهها آیه به نازل شدن تورات و انجیل (و نه اناجیل ) تصریح مى کند: (…و ما انزل التوراه و الانجیل # من قبل للناس و انزل الفرقان …) (آل عمران : ۳-۴).
مسلمانان از دیرباز معتقد بوده اند تورات و انجیل که خدا نازل کرده است ، دستخوش تحریف قرار گرفته و مسائلى مانند بشارت به ظهور حضرت ختمى مرتبت (ص ) از آنها حذف و خرافاتى چون جسمانیت خداى متعال به آن افزوده شده است .
اهل کتاب تحریف کتاب خود را نمى پذیرند و از این ادعا خشمگین مى شوند. آنان با اشاره به نسخه هاى خطى حدودا ۲۰۰۰ ساله عهد عتیق و نسخه هاى خطى حدودا ۱۶۰۰ ساله عهد جدید که در موزه ها و کتابخانه هاى مهمجهان نگاهدارى مى شود، مى پرسند تحریف تورات و انجیل در چه زمان و چه مکان و با چه انگیزه اى انجام گرفته است ؟ علما و محققان اسلامى پاسخهایى مى دهند، ولى پاسخهاى مذکور بر اعتقاد به نزول تورات و انجیل استوار است . این عقیده براى مسیحیان غرابت دارد و نمى خواهند بپذیرند که حضرت عیسى (ع ) کتابى داشته است .
با یک مراجعه به تورات و اناجیل به آسانى مى توان دریافت که آن کتب فعلا به شکل قرآن کریم نیست و به یک کتاب تاریخ شباهت دارد. در تمام چهار انجیل یک سطر عبارت منسوب به وحى وجود ندارد. سخنان حکمت آمیز منقول در اناجیل نیز به شخص عیسى منسوب گشته و در واقع احادیث آن حضرت است . آن کتب به گونه اى نوشته شده است که اگر عنوان (انجیل ) از صفحات آن محو شود و براى مطالعه در اختیار مسلمانى قرار گیرد، ذهن وى ابدا به کتاب انجیل معهود متوجه نخواهد شد.
خود مسیحیان آن کتابها را نوشته انسانها مى دانند، ولى براساس ‍ معیارهاى کلامى خویش به آن ارزش الهى مى دهند و به مسلمانان مى گویند کتاب آسمانى بیش از این نیست . پس قبل از هر چیز باید مواظب باشیم که به اصطلاح معروف (از پاپ کاتولیکتر نشویم !) حقیقت این است که مسیحیان هنگامى که چهار انجیل را به دست ما مى دهند و از ما مى خواهند آن را بپذیریم ، نمى گویند این کتاب از حضرت عیسى (ع ) است ، بلکه همان طور که دیدیم ، مسیحیان به طور عادى معتقدند این کتاب پس از آن حضرت و براى بیان رسالت وى تنظیم شده است . در اسلام پیامبر مبین قرآن مجید است ، ولى در مسیحیت اناجیل مبین حضرت عیسى (ع ) هستند.


۱۱- قرآن مجید و مساءله تحریف

ممکن است گفته شود که مساءله تحریف تورات و انجیل در قرآن مجید آمده است . اما مى توان گفت که قرآن کریم از تحریف تورات و انجیل صریحا سخن نگفته است . آیاتى که براى اثبات تحریف تورات و انجیل مورد استناد واقع مى شود، به قرار زیر است :
آیه اول : افتطمعون ان یومنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون ؛
آیا انتطار دارید شما را باور کنند با اینکه عده اى از آنان سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهمیدن ، آن را تحریف مى کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟ (بقره : ۷۵)
آیه دوم : و ان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و یقولون على الله الکذب و هم یعلمون ؛
در میان آنها (یهود) کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب زبان خود را چنان مى گردانند که گمان کنید از کتاب (خدا) است ؛ در حالى که از کتاب (خدا) نیست و مى گویند: (آن از طرف خداست .) با اینکه از طرف خدا نیست ، و به خدا دروغ مى بندند، در حالى که مى دانند (آل عمران : ۷۸).
آیه سوم : من الذین هادوا یحرفون الکم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا و اسمع غیر مسمع و راعنا لیا بالسنتهم و طعنا فى الدین و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع و انظرنا لکان خیرا لهم و اقوم ولکن لعنهم الله بکفرهم فلا یؤ منون الا قلیلا؛
بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود تحریف مى کنند؛ و هم مى گویند: (شنیدیم و مخالفت کردیم ) و (بشنو که هرگز نشنوى !) و (راعنا) تا با زبان خود حقایق را بگردانند و در آیین خدا طعنه زنند، ولى اگر آنها مى گفتند: (شنیدیم و اطاعت کردیم ) و (سخنان ما را بشنو) و (انظرنا)، به نفع آنها بود و با واقعیت سازگارتر، ولى خداوند آنها را به خاطر کفرشان از رحمت خود دور ساخته و از این رو، جز عده کمى ایمان نمى آورند (نساء:۴۶).
آیه چهارم و پنجم : فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به لا تزال تطلع على خائنه منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین ؛
ولى به خاطر پیمان شکنى ، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم ؛ و دلهاى آنها را سخت و سنگین نمودیم ؛ سخنان را از موردش تحریف مى کنند و بخشى را از آنچه به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان از خیانتى (تازه ) از آنها آگاه مى شوى ، مگر عده کمى از آنان ، ولى از آنها در گذر و صرف نظر کن که خداوند نیکوکاران را دوست دارد (مائده : ۱۳ و مانند آن در ۴۱).
پیش از آنکه به آیات فوق نظرى کلى بیفکنیم ، باید این نکته را یادآور شویم که در این آیات ، عمل تحریف به یهود نسبت داده شده که فقط به تورات مربوط مى شود و البته بسیار دشوار است که به مسیحیان بگوییم یهودیان انجیل شما را تحریف کرده اند!
به نظر مى رسد که قرآن مجید درباره تحریف کتابهاى یهودیان و مسیحیان چیزى نگفته است ؛ زیرا:
اولا هیچ یک از آیات بالا نمى گوید که تورات و انجیل تحریف شده است ، بلکه همان طور که دیدیم در یک مورد تعبیر (کلام الله ) وجود دارد که به گفته عموم مفسران به عمل پیشینیان یهود در عصر حضرت موسى (ع ) اشاره مى کند و با تحریف کردن تورات و انجیل پس از بعثت حضرت رسول اکرم (ص ) ارتباطى ندارد. شاید هم آیه مذکور رفتار ناپسند یهودیان صدر اسلام در مورد کلام الله ، یعنى قرآن مجید را یادآورى مى کند که آیاتى از قرآن را مى شنیدند، ولى آن را به صورتى محرف براى دیگران نقل مى کردند تا از اعتبار قرآن بکاهند.  در سه مورد نیز تعبیر (کلم ) آمده است که به زودى با الهام گیرى از آیه ۴۶ سوره نساء، پیرامون آن توضیح خواهیم داد.
ثانیا: تحریف در آیات یاد شده به صورت گفتارى و شنیدارى است : (یسمعون کلام الله ثم یحرفونه )، (یلؤ ون السنتهم بالکتاب )، (لیا بالسنتهم ).
گفته شد که قرآن کریم در سه آیه از تحریف کلم سخن گفته است . نمونه هایى از واژه هاى تحریف شده همراه شکل صحیح آنها در آیه ۴۶ سوره نساء آمده است :
۱٫ (سمعنا و عصینا) به جاى (سمعنا و اطعنا). برخى یهودیان با سوءاستفاده از لفظ عبرى (عینو) به معناى (انجام مى دهیم )، از روى طنز مى گفتند: (عصینا) به معناى (عصیان مى کنیم ).
۲٫ (اسمع غیر مسمع ) به جاى (اسمع ) تنها.
۳٫ (راعنا) به جاى (انظرنا)(راع ) در زبان عبرى به معناى بدکار است و (راعنا) یعنى (بدکار ما).
بازى با کلمات و درهم ریختن آنها براى اهدافى خاص ، یکى از عادات ناپسند یهود است و نمونه هایى بى شمارى از آن در کتاب تلمود وجود دارد.. همچنین به نقل کتابهاى سیره ، برخى یهودیان هنگام سلام دادن به حضرت رسول اکرم (ص )، مى گفتند: (السام علیک ) یعنى (مرگ بر تو!) آن بزرگوار پاسخ مى داد: (علیک ).
دانستیم که قرآن کریم صریحا نمى گوید تورات و انجیل تحریف شده اند، بلکه از تحریف کلم سخن رفته است و این تحریف در چند کلمه محاوره اى صورت گرفته است و ربطى به تورات و انجیل ندارد. تحریف یاد شده از مرحله گفتن و شنیدن تجاوز نکرده و به قلم نیامده است . آیات تحریف نیز ناظر به تورات و انجیل کنونى نیست و درباره آنها باید با صرف نظر از این آیات داورى کرد.

 

۱۲- اعتقادات

علم لاهوت (یا الهیات ) نزد مسیحیان به تمام مظاهر تلاش آنان براى فهم ایمان مسیحى اطلاق مى شود. علماى الهى بنیادگرا بر این مساءله تاءکید مى کنند که ما نمى توانیم شناختى از خدا داشته باشیم ، مگر آنچه را که خود او بر ما مکشوف سازد، و بر این اساس ، علم الهیات به معناى دقیق آن ، علم وحى است . الهیات نزد مسیحیان ، زمینه هایى از مطالعات دینى را شامل مى شود که از علم کلام در سنت اسلامى گسترده تر است .
از جمله چیزهایى که در محدوده علم الهیات مى گنجد، موضوعات زیر است :
– مطالعه در باب تعالیم کتاب مقدس ؛
– تلاش براى فهم حقایق ، در پرتو تعالیم مسیحى ؛
– تحولات تارخى در عبارات بیان کننده ایمان مسیحى در طى قرون ؛
– توضیح آنچه تنها با عقل مى توان درباره خدا دانست ؛
– بیان معناى قداست مسیحى و راههاى دست یافتن به آن ؛
– بنیادهاى اخلاق و تاءثیر عملى تعالیم مسیحیت در زندگى مسیحیان .
مسیحیت با شرک میانه اى ندارد و مسیحیان هر گاه مشاهده کنند که منابع دینى قدیم ایشان مانند تورات و انجیل ، درباره خدا چیزى گفته که سزاوار ذات مقدس او نیست ، آن موارد را توجیه مى کنند و از ظاهر الفاظ آن دست بر مى دارند.
باید توجه داشته باشیم که هنگام سخن گفتن از خدا و جهان معنا، با کمبود جدى الفاظ روبرو هستیم و از این رو، نمى توان به آن کتابها خرده گرفت . ولى از سوى دیگر، چون آن کتابها ساخته دست بشر است ، ما مسلمانان براى توجیه آن عبارات وظیفه اى نداریم . اما هر مسلمانى باید راه انصاف را بپیماید، بویژه اینکه قرآن مجید فرمان مى دهد در گفتگو با اهل کتاب از بهترین شیوه پیروى کنیم (عنکبوت : ۴۶).
همچنین باید توجه داشت که احیانا تعبیراتى شبیه آنها در قرآن کریم نیز یافت مى شود (مانند نسبت دادن مکر، کید، خدعه و انتقام به خداى متعال ) با این تفاوت که این تعبیرات از خود خداوند صادر شده و توجیه آنها وظیفه عقلى و شرعى هر مسلمانى است . درحالى که اهل کتاب معتقدند کتاب آسمانى آنان از بشرهاى ناتوان و خطاکارى صادر شده و کاستیهاى آن کتاب به همین علت است . البته این اعتقاد هیچ گاه سبب نمى شود که اهل کتاب آن سخنان را به حال خود واگذارند، بلکه برعکس ، همه ایشان پیوسته براى توجیه این عبارات شبهه انگیز تلاش کرده اند.
برخى از مسائل بسیار دقیق و ظریف عرفانى در میراث دینى اهل کتاب یافت مى شود و یکى از زیباترین آنها الهیات سلبى است که مى کوشد هر صفت بشرى را از خداى متعال سلب کند، به گونه اى که سرانجام مى گوید با آنکه خدا قطعا وجود دارد، استفاده از کلمات (وجود) و (موجود) براى او کار شایسته اى نیست . ما مسلمانان باید از این تلاشها براى تنزیه خداى متعال خوشحال باشیم و یکى از شرایط لازم براى همکارى با اهل کتاب همین است .


۱-۱۲- ریشه ها

در قرآن کریم مى خوانیم : ( … و قالت النصارى المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انى یؤ فکون ؛ و نصاراى گفتند: (مسیح پسر خداست ) این سخنى است (باطل ) که به زبان مى آورند، و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده اند شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه (از حق ) بازگردانده مى شود؟)(توبه : ۳۰).
در قرون اخیر عده اى از دانشمندان غربى مشاهده کرده اند که بین عقاید مسیحیان و ادیان هندى تشابه عجیبى وجود دارد. آنان در مطالعات خود متوجه شدند که عقاید تثلیث ، فدا، تصلیب و سایر مسائل اعتقادى مسیحیان عینا در مذاهب بت پرستان وجود داشته و در اعتقادات بنى اسرائیل سابقه اى نداشته است .
دانشمندان محقق ، حتى در برابر جمله هایى از انجیل ، عبارتهاى مشابهى در کتابهاى هند و بودایى یافتند که حیرتشان را برانگیخت . آنان دیدند که حتى لقبهاى گوسفند خدا، فرزند خدا، بردارنده گناهان ، فدا شونده و غیر اینها که به مسیح (ع ) اطلاق مى شود، در آن مذاهب نیز هست و چون سابقه تاریخى آن ادیان بیشتر است ، دانشمندان نظر دادند که اعتقادات و اصطلاحات مسیحیان در این باب باید از آن ادیان گرفته شده باشد.
در سال ۱۹۴۷ در بیابانهاى فلسطین ، در غارهایى بر کرانه بحرالمیت ، طومارهایى کشف شد که یک جنبش فکرى را در باب مسیحیت پدید آورد.ین طومارها که شامل بخشهایى از کتاب مقدس و تفاسیر و ادعیه است ، حدود ۲۰۰۰ سال قدمت دارد یعنى خط آنها در حدود عمر حضرت مسیح (ع ) نوشته شده است .
دانشمندان پس از مطالعه طومارها فهمیدند که آنها به فرقه اى از یهودیان به نام اسنیان مربوط مى شود که در بخش یهودیت به آنان اشاره شد. این فرقه در صحراها زندگى مى کردند و افکارى عرفانى داشتند و انتظار مسیحاى بنى اسرائیل را مى کشیدند. آنان نوشته هاى خود را در کوزه کردند و در غارهایى در کناره بحرالمیت به ودیعت نهادند و پس از آن به سرنوشت نامعلوم گرفتار شدند و خبرى از ایشان باز نیامد.
کشف این طومارها انعکاس عجیبى در محافل علمى جهان داشت . در ابتدا برخى آنها را جعلى مى پنداشتند، ولى پس از آزمایشهاى فنى ، اعتبار آنها ثابت شد.
برخى دانشمندان گفتند: طومارهاى کشف شده دیدگاه علمى ما را نسبت به حضرت مسیح (ع ) و آغاز مسیحیت تغییر خواهد داد.
تاکنون چند هزار کتاب درباره این طومارها نوشته شده است ، از آن جمله کتابى است به نام مفهوم طومارهاى بحرالمیت نوشته یک روحانى آزاد اندیش مسیحى به نام اى . پاول دیویس که بسیار جالب توجه است . در این کتاب پس از تحقیق محتویات طومارهاى مذکور چنین آمده است :
نظریه اى که یک تن مسیحى عامى درباره پدیدآمدن مسیحیت اتخاذ مى کند این است که مسیح بشارت خود را تبلیغ کرد، به عنوان مسیح و منجى مرد، از مردگان برخاست و کلیساى مسیحى را تاءسیس کرد که در سراسر جهان با فعالیت حواریان گسترش یافت …
همچنین یک مسیحى عامى اظهار مى دارد که عیسى یک تن یهودى بود که سنن و فرهنگ یهودى را به ارث برده بود.علاوه بر این اظهار مى کند که رسولان برداشتهایى از بشارت عیسى داشتند و تعالیم او را بسط دادند و مى گویند که رسولان بر اثر تجربیات شخص خویش دریافتند که او منجى و خداوندگار بشر و پسر خدا بوده است .
به هر حال ، یک عامى اعتقاد مسیحى را چنین بیان مى کند و ابدا به ذهنش ‍ خطور نمى کند که مقدار زیادى از آن اعتقادات پیش از مسیحیت وجود داشته است …و نمى داند که پایه و اساس بسیارى از آن اعتقادات در کتاب مقدس یافت نمى شود.
چیزى که عامى نمى داند، اما دانشمند مى داند این است که در عصر مسیح و پس از آن بت پرستان براى خدایان خود باورهایى داشتند و نامهایى مى گفتند که عین آنها در عقیده مسیحى اظهار شده است . میترا منجى بشریت بود، و همین طور تموز، ادونیس و اوزیریس . اعتقاد به فادى بودن مسیح که سرانجام در مسیحیت وارد شد، یک اعتقاد یهودى نبود و مسیحیان نخستین در فلسطین نیز آن را باور نداشتند.
مسیحاى مورد انتظار یهودیان و مسیحیان یهودى الاصل پسر خدا نبود، بلکه پیامبرى از طرف خدا بود. او بنا نبود با خون خویش کفاره گناهان دیگران شود، بلکه قرار بود که از راه ایجاد حکومت مسیحایى بر روى زمین ، مردم را نجات دهد. مسیحیان یهودى الاصل به نجاتى که به ایشان اجازه دخول در آسمان دهد، چشم ندوخته بودند؛ بلکه به نجاتى که نظام جدیدى روى زمین تاءسیس کند، اعتقاد داشتند و این مطلوب آنان بود، گر چه به فناپذیرى روح و جاودانگى جان معتقد بودند.
عقیده مسیحى هنگامى میان بت پرستان رواج یافت که عقیده به عیسى به عنوان خداى نجات بخش پدید آمد. این عقیده کاملا بر آنچه پیش از آن بود، به ویژه میترا، منطبق مى شد. همچنین روز ۲۵ دسامبر (انقلاب شتوى ) سالروز تولد میترا بود که توسط مسیحیان ، سالروز تولد عیسى شد و حتى روز سبت (شنبه ) یعنى هفتمین روز یهودیان که توسط خداوند در شریعت موسى (تورات ) مشخص شده و خداوند آن را تقدیس کرده بود… تحت تاءثیر اندیشه هاى میترایى به روز اول (یکشنبه ) که روز خورشید فاتح است ، تبدیل شد.
در زمان گسترده شدن مسیحیت ، در حوزه مدیترانه منطقه اى نبود که فکر مادر باکره و فرزند او که باید (در راه گناهان ) بمیرد، وجود نداشته باشد. اصولا زمین الهه اى بود که در هر بهار باکره مى شد. فرزند وى میوه زمین بود که براى مردن به دنیا مى آمد، و همین بود که مى مرد در زمین دفن مى شد تا تخم میوه بعدى باشد و دوره تازه اى را به وجود آورد. این افسانه رستنى بود که داستان غم انگیز خداوند رهاننده و مادر غمدیده را به گونه اى ماهرانه پدید آورد.
گردش فصول روى زمین به گردشى مانند آن در آسمانها مربوط مى شد. این عقیده نیز وجود داشت که الهه باکره همان برج سنبله است که درست هنگامى که ستاره شعراى یمانى در مشرق ، تولد تازه خورشید را اعلام مى کند، این برج در قسمت شرقى آسمان طالع مى شود. قرار گرفتن خط افق در میان سنبله رمز پذیرفته شدن مادر باکره بود که توسط خورشید عطا مى شد. افسانه زمین به این گونه با افسانه آسمان در آمیخت و این دو با افکار قهرمانان واقعى و غیر واقعى عهد باستان مخلوط شدند و داستان قهرمان فدا شونده پدید آمد.
غارى که زادگاه عیسى محسوب شد، از پیش زادگاه هوروس بود که پس ‍ از بزرگ شدن ، اوزیریس گردید و مقرر بود براى رهایى قوم خود بمیرد. ایزیس مادر غمدیده بود. تعداد زیادى از این مسلکهاى معتقد به فدا وجود داشت که توسط نویسندگانى چون فریزر در کتاب شاخه زرین و دانشمند متخصص ادبیات یونان و روم استاد ژیلبر مورى شرح داده شده است .
در این مسلکها آیینهایى وجود داشت که پس از این ، آیینهاى مسیحى نامیده شد. شام آخر (عشاى ربانى ) به میترا پرستى تعلق داشت که از آن عاریت گرفته شد و با شام مسیحیت فلسطینى ترکیب شد. به تنها آیینها، بلکه یک مجموعه اعتقادات از قبیل خون بره (یا ثور، گاو نر) نیز از میتراپرستى گرفته شد. نه تنها اعتقادات مذهبى ، بلکه شمارى از تعالیم اخلاقى نیز از مسلک کسانى که به مسیحیت مى گرویدند، جذب شد. به علاوه تعالیمى اخلاقى نیز وجود دارد که از غیر آن مسلکها گرفته شده است ، مانند تعالیم رواقیان .
ارتباط مسیحیت با بت پرستى به اندازه اى زیاد است که اگر اصولا یک هسته مسیحیت یهودى الاصل نیز در کار باشد، مسیحیت کنونى از آن بهره اندکى دارد. باید به خاطر داشت که پس از عیسى به ندرت به او معلم گفته شد. وى مسیح و نجات دهنده و خداوندگار مسیحیان شده بود.
نویسنده کتاب مى افزاید:
یک عامل اصیل براى فاتح ساختن مسیحاى یهود در رقابت مسلکهاى معتقد به فدا، پولس ترسویى است که یونانى مآب و قدیس ملهم یهودى با درکى ژرف از مسلک بت پرستى بود. او براى ترکیب و به هم پیوند دادن ، استادى ماهر بود و هم او نخستین کسى است که اندیشه پیوند دادن اسرائیل را به آتن و معبد اورشلیم را به قربانگاه میترایى و یهوه فرقه اسنى را به خداى ناشناخته تپه اروپاگوس در سر پروراند.
دانشمندان مغرب زمین کتابهایى مستند و بى شمارى در این باب نوشته اند. خلاصه اى از مباحث ایشان در کتاب افسانه هاى بت پرستى در آیین کلیسا نوشته محمد طاهر تنیر آمده است (در این کتاب تصاویرى از قبیل تصویر یکى از بتان آیین هندو که به نشانه تثلیث سه سر دارد، به چاپ رسیده است .)
یکى از القاب حضرت عیسى کلمه (Logos) است که از فلسفه هاى قدیم یونان گرفته شده است . مسیحیان ، به خصوص با استناد به انجیل یوحنا، ایمان دارند که عیسى انسانى است که کلمه خدا در او زیست مى کند؛ یعنى پیام ازلى که خداى حکیم هر چیز را به وسیله آن آفرید، با تجسم یافتن در عیساى انسان ، در میان بشر خیمه خویش را برافراشت . پیام ازلى با قرار گرفتن در عیسى ، به شکل انسانى زیست مى کرد که مانند همه مردم براى تحصیل لقمه اى مى کوشید، مى خورد و مى نوشید، دوستان و خویشاوندانى داشت ، رنج کشید و مرد.


۲-۱۲- خدا، خداوند و پسر خدا

استعمال واژه خدا در دین مبین اسلام اهمیت و محدودیتى دارد که ادیان دیگر از آن بى خبرند. مثلا در تورات کنونى چنین آمده است : (و خداوند به موسى گفت : ببین تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون نبى تو خواهد بود)(خروج ۷:۱).
آنچه گفتیم مخصوص لفظ (خدا) بود، اما لفظ (خداوند) (معادل (رب ) در عربى و (Lord)در انگلیسى ) اعم از خالق و مخلوق است ، و به همین دلیل حضرت یوسف (ع ) آن را در مورد پادشاه مصر به کار برده است : (یا صاحبى السجن اما احدکما فیسقى ربه خمرا…و قال للذى ظن انه ناج منهما اذکرنى عند ربک فانساه الشیطان ذکر ربه …)(یوسف : ۴۲-۴۱ و ۵۰). این کلمه به معناى مولى ، مالک و صاحب است .
لقب تشریفى (پسر خدا) در ادیان گوناگون به انبیا و مؤ منین اطلاق شده است . در مورد حضرت سلیمان (ع ) از قول خدا چنین مى خوانیم : (او را برگزیده ام تا پسر من باشد و من پدر او) (کتاب اول تواریخ ایام ۲۸:۶) و درباره بنى اسرائیل (خداوند چنین مى گوید: اسرائیل پسر من و نخست زاده من است ) (خروج ۴:۲۲) و در اناجیل چهارگانه و سایر کتب عهد جدید این اصطلاح به تکرار، آمده است . مثلا سخن زیر از حضرت عیسى (ع ) نقل شده است :
من به شما مى گویم که دشمنان خود محبت نمایید و براى لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانى که از شما نفرت کنند احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند دعاى خیر کنید تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید؛ زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع مى سازد و باران بر عادلان و ظالمان مى باراند (متى ۵:۴۴-۴۵)
یوحنا، نویسنده انجیل چهارم نیز درباره مؤ منان به حضرت عیسى (ع ) چنین مى گوید: و اما به آن کسانى که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنى به هر که به اسم او ایمان آورد (یوحنا ۱:۱۲).
در قرآن کریم نیز مى خوانیم (و قالت الیهود و النصارى نحن اءبناء الله و اءحبّاؤ ه …) (مائده : ۱۸).
اسلام با وجود پذیرفتن برخى القاب تشریفى مانند (یدالله ) و (بیت اللعه )، استعمال عنوان (پسر خدا) را تحریم کرده است ؛ زیرا این عنوان موجب گمراهى اهل کتاب شده است . این تحریم عنوان ثانوى دارد، مانند تحریم جمله (راعنا) در سوره بقره ، آیه ۱۰۴٫
در کتاب عهد جدید نصى که بر تثلیث دلالت کند وجود ندارد و عباراتى نظیر (پدر و پسر و روح القدس ) (متى ۲۸:۱۹) براى کسى که با ذهن خالى با این عبارت برخورد مى کند، چنین مفهومى را نمى آفریند و نمى تواند هزاران شاهد دیگر عهد عتیق و عهد جدید را در تاءکید بر توحید مخدوش سازد، همان طور که کنار هم قرار گرفتن خدا و رسول و ملائکه در آیات قرآن مجید نشانه تثلیث نیست .
یافت نشدن نصى بر تثلیث در عهد جدید برخى جاهلان را تحریک کرد تا آن کتاب بشر ساخته را تحریف کنند و تثلیث را در آن جا دهند. آنان نتوانستند براى این خیانت ، به اناجیل که محتویات معروفى داشتند، دستبرد بزنند؛ از این رو، به سراغ رساله اول یوحنا (۵:۷-۸) رفتند و متنى را مبنى بر وحدت پدر و کلمه و روح القدس به آنجا افزودند.
علاوه بر این محققان غربى با بررسى نسخه هاى خطى واجد و فاقد این عبارت اثبات کرده اند که عبارت مذکور تنها در نسخه هاى خطى متاءخر یافت مى شود.
فقدان نص بر تثلیث و محدودیت و اجمال عبارات مربوط به الوهیت عیسى ، مسیحیان را بر آن داشت که اصطلاح (پسر خدا) را در مورد آن حضرت توسعه دهند و این اصطلاح را از معناى تشریفى به معناى حقیقى متحول کنند. البته آنان تا سه قرن در باب الوهیت عیسى اختلاف داشتند. هنگامى که اوایل قرن چهارم اسقفى برجسته به نام آریوس بر ضد اعتقاد به الوهیت عیسى قیام کرد و مجادلات بالا گرفت ، قریب ۳۰۰ اسقف به دعوت قسطنطین ، نخستین قیصر مسیحى ، در شهر نیقیه آسیاى صغیر به سال ۳۲۵ م . شورایى تشکیل دادند. در این شورا قول به الوهیت عیسى با اکثریت قاطع پذیرفته شد و نظر آریوس مردود اعلام گردید. در قطعنامه آن شورا که به نام قانون نیقاوى معروف است در مورد عیسى چنین مى خوانیم :
عیسى مسیح پر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است ، نور از نور، خداى حقیقى ، که مولود است نه محلوق ، از یک ذات با پدر،… او به خاطر ما آدمیان و براى نجات ما نزول کرد و مجسم شده ، انسان گردید… لعنت باد بر کسانى که مى گویند زمانى بود که او وجود نداشت و یا اینکه پیش از آنکه وجود یابد نبود، یا آنکه از نیستى به وجود آمد و بر کسانى که اقرار مى کنند وى از ذات یا جنس دیگرى است و یا آنکه پسر خدا خلق شده یا قابل تغییر و تبدیل است .(۵۳)
به ارشاد ائمه طاهرین و علماى اسلام و به گفته محققان غربى ، مسلم شده که اعتقادات کنونى مسیحیان محصول فعالیتهاى پولس است .
درست است که وى در رساله به کولسیان ۱:۱۵ عیسى مسیح (ع ) را نخست زاده تمامى آفریدگان خوانده است ، اما در رساله به فیلپیان ۲:۱-۱۱ مى گوید:
(عیسى ) با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد؛ خویشتن را فروتن ساخت ، و تا به موت ، بلکه تا به موت صلیب مطیع گردید…
شرح احوال و افکار پولس در کتاب اعمال رسولان و نامه هاى او موجود است ؛
همچنین در آغاز و انجام انجیل برنابا از وى به شدت انتقاد شده است .برخى احادیث اسلامى نیز پولس را مسئول گمراهى مسیحیان مى دانند. در گذشت پولس در حدود ۶۴ تا ۶۷ م . بوده است .
به اعتقاد مسیحیان و محققان اناجیل همنوا چند دهه بیش از انجیل یوحنا نوشته شده اند. انجیل یوحنا قریب سال ۱۰۰ م . نوشته شده است ، یعنى ۳۰ سال بعد از مرگ پولس ، زمانى که افکار وى مسلط بوده است . با یک مقایسه اجمالى بین محتویات سه انجیل همنوا از یک سو و انجیل یوحنا از سوى دیگر، بروشنى معلوم مى شود که اناجیل همنوا از یک سو و انجیل یوحنا از سوى دیگر، بروشنى معلوم مى شود که اناجیل همنوا در مورد حضرت عیسى (ع ) چندان غلو نمى کنند، اما در سراسر این انجیل اخیر مطالب غلوآمیزى مانند الوهیت آن حضرت وجود دارد. مثلا مى گوید علت مخالفت یهودیان با عیسى آن بود که وى خود را خدا مى خواند (یوحنا ۱۰:۳۱ – ۳۸).
در سخنانى که از حضرت عیسى مسیح (ع ) در اناجیل چهارگانه ثبت شده ، آن حضرت بارها با تعبیر (خداى من ) از خداى عزوجل یاد کرده است . مثلا در یوحنا ۲۰:۱۷ مى خوانیم : (نزد پدر خود و پدر شما و خداى خود و خداى شما مى روم .) همچنین نماز و عبادت و التجاى وى به درگاه خدا را آورده اند. مخصوصا اینکه وى پیش از دستگیرى ، طى چندین مرحله به درگاه خدا تضرع کرده است و در متى ۲۷:۴۶ و مرقس ‍ ۱۵:۳۴ مى خوانیم که آخرین سخن عیسى بر دار این بود که فریاد زد: (الهى الهى ، چرا مرا واگذاردى ؟.)


۳-۱۲- تثلیث

کلمه (تثلیث ) هرگز در کتاب مقدس مسیحیان وارد نشده است و نخستین کاربرد شناخته شده آن در تاریخ مسیحیت به سال ۱۸۰ م . باز مى گردد. البته به تصور مسیحیان ، ریشه هاى مفهوم سه گانگى در عهد جدید احساس مى شود و عبارت اعطاى حق تعمید در پایان انجیل متى ، آن را صریحا بیان کرده است : (ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس ‍ تعمید دهید.)
نویسندگان عهد جدید عادت دارند خدا را پدر بنامند. این اصطلاح از یهودیت آمده است . به گزارش انجیلها، عیسى به شاگردان خود تعلیم داد که در دعاهاى خویش ، خدا را پدر آسمانى بخوانند (متى ۶:۹). همچنین عیسى گفت : (نزد پدر خود و پدر شما و خداى خود و خداى شما مى روم ) (یوحنا ۲۰:۱۷).
نویسندگان مسیحى عرب براى فهمیدن رابطه عیسى و خدا و بیان این رابطه از مفهوم حلول و اتحاد در آثار صوفیان بهره مى گیرند. به علت وجود همین رابطه ویژه ، عیسى پسر خدا خوانده شده است که البته مسیحیان از آن تولد جسمانى نمى فهمند؛ زیرا اندیشه فرزند داشتن خدا در اسلام و مسیحیت به یک اندازه ممنوع است .
غالبا، عهد جدید روح القدس را روح خدا مى نامد. مفهوم روح القدس در مسیحیت با مفهوم آن در اسلام تفاوت دارد. از دیدگاه سنت مسیحى و کتابهاى مقدس ، روح القدس جبرئیل فرشته خدا یا آفریده اى از آفریدگان و جداى از خدا نیست . به عقیده مسیحیان وى خود خداست که در قلوب مردم و در جهان زیست مى کند و به عمل اشتغال دارد. او وجود توانا و فعال خدا در جهان است و عیسى به وسیله همین روح القدس در شکم مادر قرار گرفت و توسط او، کمى قبل از آغاز بشارت ، براى تجربه شدن به بیابان برده شد. همچنین انجیلها روح القدس را به شکل کبوترى ترسیم کرده اند که پس از غسل تعمید در رود اردن بر عیسى فرود آمد و در او استقرار یافت . روح القدس جامعه مسیحیت را ارشاد مى کند، تعلیم میدهد، رازهاى خدا را مى گشاید و به نویسندگان کتابهاى مقدس الهام مى بخشد. وى در عهد جدید به این نامها خوانده شده است : تسلى دهنده ، روح حکمت و ایمان ، روح شجاعت ، محبت و شادى .
با گذشت زمان و در طول تاریخ کلیسا مسیحیان مدعى شدند که طبیعت سه گانه خدا یک راز است و نمى توان آن را با تعابیر بشرى بیان کرد. با آنکه نویسندگان ، عارفان و متکلمان مسیحى به کمک کتاب عهد جدید، براى دست یافتن به برخى از آنچه به ذات خدا مربوط مى شود، کوشیده اند، ولى همگى به نافرجامى کوششهاى خود براى توجیه تثلیث اعتراف دارند.
اندیشمندان مسیحى در طول نسلها، براى بیان راز خداى سه گانه ، به مفاهیم و مکاتب فلسفى زمان خود متوسل شده اند. پاپها و شوراهاى کلیسایى برخى از این بیانها را درست و برخى دیگر را نادرست اعلام کرده اند.
از آنجا که مسیحیان معتقدند روح القدس پیوسته کلیسا را ارشاد مى کند، آنان از روى ایمان خود مى گویند که فهمیدن راز تثلیث پیوسته به کمک پاپها، شوراها، اندیشمندان و عارفان ، به رشد و پیشرفت خود ادامه خواهد داد. نخستین شوراهاى کلیسایى اعلام کردند که خدا یکتا، ولى داراى سه اقنوم است . کلمه اقنوم از ریشه یونانى و به معناى راه وجود است . بر این اساس ، اقانیم سه گانه سه راه یا سه حالت براى وجود خدا و عمل اوست .
نویسندگان مسیحى عرب زبان براى رساندن مفهوم تثلیث ، از واژه یونانى الاصل (اقنوم ) و از کلمه (صفت ) (به معناى مظهر) استفاده کرده اند. معادل لاتینى کلمه (اقنوم ) persona (به معناى نقاب ) است .


۴-۱۲- فدا

به عقیده مسیحیان ، عواقب گناه در بیرون طبیعت آدمى باقى نمى ماند. در زبور داوود بارها این دعا آمده است : (مرا از عصیانم به کلى شستشو ده و از گناهم طاهر گردان ) (مزامیر ۵۱:۲). مردم به خاطر فرو رفتن در حالات جامعه گناهکار بشرى خود را آلوده و ناپاک مى یابند و در بیشتر ادیان ، شستن بدن نشانه اعتراف به آلودگى گناه و سرایت آن و نشان دهنده نیاز انسان به تطهیر روح از طریق توبه است .
آنان معتقدند که اثر وضعى تجاوز به ساحت الهى ، جهان آفرینش و نظام اخلاقى پس از توبه نیز همچنان باقى است . این قضیه شخص گناهکار را پشت سر مى گذارد و همه نژاد بشر را آلوده مى سازد و موجب مى شود که احساس آلودگى کنیم و خود را نیازمند پاک شدن مجدد بدانیم . در مسیحیت ، نادیده گرفتن زیانى که گناه بر نظام اخلاقى وارد مى کند و تاءکید بر جنبه شخصى و فردى گناه ، کوچک شمردن آمرزشى است که خدا عطا مى کند و مى تواند به منزله سبک شمردن کارهاى بد تلقى گردد.
همان طور که همه مردم در آسیب وضعى گناه شرکت دارند، یک نماینده از بشریت مى تواند کفاره این گناه باشد. به عقیده مسیحیان ، عیسى کفاره آن آسیب را یک بار و براى همیشه محقق ساخت و معتقدند که وى با تسلیم شدن کامل و اطاعت مطلق ، دیوارى را که گناه بین خداى بى نهایت شایسته و انسان متمرد قرار داده بود، منهدم کرد. این انهدام و کفاره شدن را کسى نمى تواند انجام دهد، مگر آن کس که خود کاملا بى گناه و متحد با حکمت الهى باشد.
برخى اوقات ، شمارى از واعظان مسیحى عمل کفاره شدن عیسى را به تسکین خاطر خداى خشمناکى تفسیر کرده اند که خواستار مرگ فرد برگزیده خود بود. بیشتر علماى مسیحى این اندیشه را رد کرده اند.
برخى اوقات مسیحیان مى گویند: عیسى قربانى شد. این اندیشه از قربانیهاى فراوان یهودیت گرفته شده است . مسیحیان عمل قربانى را لازم نمى دانند و عیسى را قربانى همیشگى مى شمارند. کاتولیکها نان و شراب عشاى ربانى را (قربانى ) مى نامند.
کاهنان یهود هنگام انجام مراسم قربانى مقدارى از خون آن را به مذبح – به نشانه خدا – و به قوم مى پاشیدند. این عمل به معناى آن بود که قربانى میان خداى متعال و قوم بنى اسرائیل اتحاد پدید مى آورد. قربانى با پیمان برابر بود؛ زیرا با قربانى و پیمان ، خداى متعال خداى آنان مى شد و آنان قوم او!
از نظر مسیحیان ، مرگ عیسى عهد جدیدى را میان خدا و تمام بشریت ، و نه فقط قوم یهود، منعقد کرد. به ادعاى انجیلهاى موجود، عیسى هنگام شام آخر، نان و شراب به جدید که در راه شما و بسیارى به جهت آمرزش ‍ گناهان ریخته مى شود.) به عقیده مسیحیان ، زندگى تازه اى که از فدا شدن عیسى پدید آمد، به گونه اى است که اثر عینى و اجتماعى گناه نمى تواند در آن مانعى ایجاد کند و نوع بشر، از طریق نماینده خویش ‍ یعنى عیساى مصلوب ، با خداى عزوجل از در مصالحه وارد مى شود.


۱۳- هفت آیین مقدس

به عقیده مسیحیان ، مسیح که از مردگان برخاست ، در جامعه مسیحى زیست مى کند و همراه آن است . همچنین وى پیوسته همان کارهایى را انجام مى دهد که در طول حیات خود در فلسطین انجام میداد؛ مانند: تعلیم ، دعا، خدمت ، شفا دادن بیماران ، غذا دادن به گرسنگان ، عفو بدکاران و تحمل رنج و مرگ . کارهاى غیر آشکار مسیح در زندگى کلیسایى به وسیله آیینها آشکار مى شود؛ به دیگر سخن ، هنگامى که یک مسیحى در مراسم مربوط به یکى از آیینها شرکت مى کند، ایمان دارد که با این عمل به ملاقات مسیح که از مرگ برخاسته و فیض خداى نجات بخش ‍ را به وى بخشیده است ، میرود.
تقریبا همه مسیحیان اتفاق نظر دارند که دو آیین اصلى عبارتند از تعمید و عشاى ربانى . مسیحیان کاتولیک و ارتدوکس پنج آیین دیگر بر اینها مى افزایند و مجموع آیینها را به هفت مى رسانند. فرقه هاى پروتستان در تعداد آیینها اختلاف دارند، ولى اکثریت قاطع آنان دو آیین اول یعنى تعمید و عشاى ربانى را قبول دارند. برخى کلیساهاى پروتستان ، مانند کویکرها و سپاه نجات هیچ یک از آیینها را نمى پذیرند.


۱-۱۳- تعمید

نخستین و اصلى ترین آیین که براى همه ضرورت دارد، تعمید است . انسان با تعمید به جامعه مسیحیت وارد مى شود و رسالت دائمى کلیسا را بر عهده مى گیرد. این رسالت عبارت است از گواهى دادن به کارهاى نجات بخش خدا به وسیله عیسى . به عقیده هر مسیحى ، تعمید وسیله اى است که خدا با آن همه آثار زندگى و مرگ عیسى را عطا مى کند. هر مسیحى فقط یک بار، هنگام ورود به جامعه مسیحیت ، تعمید مى پذیرد.
تعمید اصولا با گونه اى از شستشو انجام مى گیرد. در برخى کلیساها رسم است که با ریختن آب بر سر شخص ، وى را تعمید مى دهند. در بعضى کلیساهاى دیگر رسم است که شخص براى تعمید به زیر آب مى رود و بیرون مى آید. کلیساهایى نیز تعمید شونده را به آبهاى طبیعت ، مانند نهرها و دریاچه ها، مى برند. هنگام تعمید، کشیش این عبارت را که از آخر انجیل متى اقتباس شده است ، مى خواند: (تو را به نام پدر، پسر و روح القدس تعمید مى دهم .) برخى کلیساهاى پروتستان تنها به نام عیسى تعمید مى دهند.
عید پاک مهمترین جشن دینى مسیحیان است که به مناسبت پیروزى حضرت عیسى مسیح (ع ) بر مرگ و برخاستن وى از مردگان ، در سومین روز تصلیب وى نزد مسیحیان برگزار مى شود.
واژه فرانسوى (پاک ) Paques همان کلمه عبرى (پسح ) است که از طریق یونانى و لاتینى به فرانسوى رفته و به مرور زمان به این شکل در آمده است . به گفته انجیلها، به صلیب رفتن و رستاخیز حضرت عیسى (ع ) در ایام عید فصح یهود بوده است .
عید پاک نخستین یکشنبه پس از نخستین بدر شدن ماه پس از اعتدال ربیعى است و روى این حساب ، وقوع آن از ۲ فروردین تا ۵ اردیبهشت (۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل ) امکان دارد. عید فصح یهود (یاد بود نجات بنى اسرائیل از دست فرعونیان ) که در طى یک هفته از ۱۶ تا ۲۱ (و در خارج فلسطین تا ۲۲) نیسان عبرى برگزار مى شود، در برخى از سالها با عید پاک مسیحیان مصادف مى شود.
برخى از مراسم مسیحیان در عید پاک عبارت است از: شب زنده دارى ، تلاوت کتب مقدسه ، مناجات و دعا، برگزارى مراسم عشاى ربانى ، جستجوى نمایشى جسد عیسى (ع ) و اعلام رستاخیز وى ، جشن و چراغانى ، اهداى تخم مرغ رنگین و…
قبل و بعد از عید پاک نیز مراسم عبادى مفصلى دارند که براى آشنایى با گوشه اى از آنها باید در زمان مناسب به برخى کشورهاى مسیحى مانند ایتالیا مسافرت کرد و از نزدیک آنها را دید؛ و گرنه که از این مراسم در کتابها داده مى شود و حتى فیلمهاى آن به شدت غلط انداز است .
به هر حال مراسم عید پاک به مراتب از جشنهاى کریسمس و اول ژانویه دینى تر است و جنبه عبادى بیشترى دارد و به ترتیب زیر انجام مى شود:
۱٫ هنگام غروب پنجشنبه ، یاد بود شام آخر عیسى برگزار مى شود؛
۲٫ حدود ظهر جمعه ، مسیحیان خاطره مرگ عیسى بر صلیب را گرامى مى دارند؛
۳٫ بین غرب شنبه و صبح یکشنبه ، به مناسب رستاخیز عیسى و بازگشت به زندگى تازه جشن عید پاک بر پا مى شود.
مهمترین این یادبودها جشن عید پاک است که قبلا در غروب شنبه آغاز مى شد و در شب ادامه مى یافت و خاتمه آن هنگام سپیده دم یکشنبه بود که به گفته اناجیل ، زمان برخاستن مسیح از مردگان بوده است .این در عصر ما مختصر شده و فقط دو تا چهار ساعت طول مى کشد. در این مراسم ، تازه مسیحیان پیوستن خود به جامعه مسیحیت را اعلام مى کنند و تعمید مى گیرند. اعضاى قدیمى نیز ایمان خود را، با تعهد به زندگى مسیحى راستین ، تجدید مى کنند.


۲-۱۳- تایید (یا تثبیت ایمان )

نیمه دوم از سلوک و پیشرفت در زندگى مسیحى تایید نامیده مى شود، که آیین دوم از آیینهاى هفتگانه است .در نیمه اول (یعنى تعمید) بر نجات از گناه تاکید مى شود و طى آن ، خدا با فرد گناهکار آشتى مى کند و وى را به زندگى بر اساس ایمان و اطاعت فرا مى خواند. ولى در نیمه دوم (یعنى تایید) بر جنبه مثبت اداى شهادت به آنچه خدا به وسیله اى عیسى براى بشریت محقق ساخته است و نیز بر کمک خواستن از روح القدوس براى انجام این وظیفه تاکید مى شود؛ زیرا نجات در بخشیدن گناهان منحصر نیست ، بلکه شامل پیگیرى رسالت عیسى براى تغییر جهان طبق اراده نیز مى شود. تایید به انسان براى تحمل و انجام مسوولیت در جامعه به گونه اى که شایسته یک مسیحى حقیقى است ، نیرو مى بخشد.
تایید را اسقف یا جانشین او عطا مى کند و اساس آن مسح کردن داوطلب تایید با روغن است ، همراه این عبارت : (روح القدوس را بپذیر، تا بتوانى به مسیح شهادت دهى .) در کلیساهاى مختلف ممکن است این عبارت اندکى تفاوت لفظى پیدا کند، ولى اصل معنا باقى مى ماند.
اگر کسى که به کلیسا مى پیوند بالغ باشد، تعمید و تایید را همزمان و به عنوان دو نیمه یک آیین مى پذیرد. هرگاه وى در کودکى تعمید یافته باشد، تایید تا زمان بلوغ ، یعنى یک بین ۱۳ تا ۱۶ سالگى ، به تاخیر مى افتد. تبرخى کلیساهاى پروتستان کودکان را تعمید نمى دهند و مى گویند قبل از تعمید، شخص باید از روى آگاهى به پیروى از عیسى متعهد شده باشد.


۳-۱۳- ازدواج مسیحى

مسیحیان ازدواج عبارت را یک امر نمى دانند؛ زیرا ازدواج نشانه محبت خدا به بشریت است . ازدواج عبارت از یکى شدن محبت دو شخص که با یکدیگر براى زندگى مشترک ، همراه با امانت دارى متقابل و همکارى ، متعهد مى شوند و براى تولید مثل و تربیت فرزندان و رشد آنان در فضاى ایمان و محبت به خدا مى کوشند. از این رو، مسیحیان ازدواج را همچون رمز و نشانه اى بشرى براى شیوه رفتار خدا با انسان به شمار مى آورند، همان خداى پاک که انسانها را دوست دارد، به امور آنان اهتمام مى ورزد و به وعده هاى خود به آنان پایبند است . مسیحیان هنگام ازدواج متعهد مى شوند که یکى شدن مرد و زن را نشانه آشکارى براى محبت خدا به بشر و محبت مسیح با شاگردانش قرار دهند. به همین علت ، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگى مى شمارند و با طلاق و تجدید فراش در زمان حیات همسر مخالفند.


۴-۱۳- دستگذارى ، یا درجات مقدس روحانیت

با آیین دستگذارى ، انسان خود را وقف خدمت به جامعه مسیحیت و در نتیجه ، وقف خدمت به همه بشریت مى کند. درجات اصلى روحانیت سه است :
۱٫ اسقف : وى نماینده مسیح در قلمرو معینى است که قلمرو اسقف خوانده مى شود و به نیابت از او تعلیم مى دهد، رهبرى مراسم عبادى را به عهده مى گیرد و خدمت مى کند.
۲٫ کشیش : وى معاون اسقف است و به او در سه وظیفه یاد شده ، در محدوده یک گروه ، کمک مى کند.
۳٫ شماس : وى کلام خدا را تبلیغ مى کند و به مساعدت بینوایان ، سالخوردگان ، بیماران و افراد در حال احتضار مى پردازد.
سایر القاب کلیسایى ، مانند پاپ ، پاتریک ، سراسقف ، کاردینال ، ارشمندریت ، موسیو و غیره نشان دهنده وظائف معینى است و ربطى به آیینهاى هفتگانه ندارد.


۵-۱۳- اعتراف

مسیحیان در آیین اعتراف از طریق توبه یا آشتى بخشایش الهى را دریافت مى کنند؛ زیرا ایشان نیز، مانند مسلمانان و یهودیان ، معتقدند که توبه موجب بخشایش الهى مى شود.
مسیحیان خداوند این مغفرت را که همواره در دسترس بشر است ، از طریق کارهاى نجات بخش عیسى در طول زندگى وى ، براى همگان فراهم کرده است . از آنجا که گناه تنها بى حرمتى به خدا نیست ، بلکه نتایج و پیامدهایى وضعى نیز در سطح جامعه دارد، مسیحیان نشانه بخشایش ‍ را در سطح جامعه کلیسایى دریافت مى کنند.
آیین توبه در طول تاریخ مسیحیت اشکال مختلفى به خود دیده است . در قرون نخست تاریخ کلیسا، توبه به صورت علنى انجام مى گرفت . در قرون بعدى ، اعتراف فردى به گناه پا گرفت و مرسوم شد.


۶-۱۳- تدهین (مالیدن روغن مقدس به بیماران )

اگر گناه بیمارى روح است و موجب سست شدن ارتباط انسان با خدا مى شود، بیمارى جسمى نیز مشکلى بشرى است که حیات زمینى را تهدید مى کند. در هر دو حال ، مسیحیان براى شنیدن پیام رهایى بخش ‍ خدا آماده مى شوند؛ زیرا معتقدند که خدا مسیح را براى عیادت بیماران ، شفا دادن ایشان و آماده کردن آنان در لحظات جان دادن فرستاده است . آیین تدهین بیماران نشان دهنده وجود خدا و محبت اوست و به یاد مى آورد که خدا انسانهایى را که به وسیله بیمارى مورد امتحان قرار گرفته اند، فراموش نمى کند. به دیگر سخن ، هدف از این آیین آن است که با احساس جانکاه تنهایى و بى کسى بیماران مقابله نماید، مخصوصا در مواردى که جسم فرسوده شده و جان اندک اندک از تن مى رود و مرگ فرا مى رسد. مسح کردن بیماران با روغن مقدس مسلم مى سازد که آنان تنها نیستند، بلکه مسیح با ایشان است و آنان را به سوى خدا رهنمون مى شود. همچنین گروهى از برادران ایمانى با او هستند و براى او دعا مى کنند.


۷-۱۳- عشاى ربانى

عشاى ربانى در دید فرد مسیحى ، تنها یکى از آیینهاى هفتگانه نیست ، بلکه این عمل یکى از مسائل اساسى ایمان و شعائر عبادى مسیحیت است و در عین حال یادبود و بازسازى شام آخر عیسى با شاگردان در شب قبل از مرگ اوست . عیسى در آن عمل ، نان و شراب را به عنوان گوشت و خون خود به شاگردان داد تا آنها را بخورند و بنوشند.
مسیحیان هنگامى که در این مراسم شرکت مى کنند، باور دارند که مسیح با جسم خود نزد آنان حاضر مى شود. همچنین باور دارند همان طور که عهد خدا با قوم یهود توسط خون قربانیها بر کوه سینا استوار گردید، به همان ترتیب ، عهد جدیدى بین خدا و بشریت به وسیله خون عیسى مسیح محکم و استوار شد.
هر یک از کلیساهاى مسیحى در شعائر و آیینهاى برگزارى عشاى ربانى ابتکاراتى پدید آورده است ؛ ولى دو عنصر اساسى در همه مراسم ثابت است :
۱٫ خواندن دو یا سه مقطع از کتاب مقدس ؛
۲٫ خوردن قربانى مقدس .
هنگام تبرک نان و شراب ، پیشواى مراسم سخنان عیسى در شام آخر را تلاوت مى کند. در کلیساهاى کاتولیک و ارتدوکس جز اسقف یا جانشین او یعنى کشیش ، کسى نمى تواند پیشواى مراسم باشد و علاوه بر خواندن کتاب مقدس و خوردن قربانى ،
همخوانى و دعاى توسل و شکر، همراه با موعظه (که معمولا بر محور مقاطع تلاوت شده و تطبیق دادن آن با زندگى روزمره مسیحیان دور مى زند) و مصافحه نیز انجام مى شود. بسیارى از پروتستانها عشاى ربانى را بسیار مهم مى شمارند، به طورى که مى گویند براى اجراى درست و کامل آن مراسم ، باید کاملا آماده شد و به همین دلیل ، آن را تنها در برخى از مناسبتها برگزار مى کنند و بسیارى از ایشان سالى چهار بار یا ماهى یک بار مراسم عشاى ربانى را برپا مى کنند. ارتدوکس مراسم عشاى ربانى را در روزهاى یکشنبه و اعیاد برگزار مى کنند، ولى کاتولیکا مى گویند عشاى ربانى قلب عبادات روزانه است و به همین دلیل ، آن مراسم را هر روز برپا مى دارند.


۱۴- علل انتشار مسیحیت

دو عامل در رشد و گسترش دین مؤ ثر است : یکى تحمل فشار و آزار و دیگرى تبلیغ . دین هنگامى مى میرد که وانهاده شود.
مسیحیان حدود ۳۰۰ سال رنج کشیدند، آزار دیدند و شهیدان فراوانى تقدیم کردند. شالوده این دین در همین ۳۰۰ سال نهاده شد و دعوت اقوام مختلف در این مدت ، کامیابیهاى را همراه داشت . افزایش شمار مسیحیان در امپراطورى روم موجب شد که این دین در نیمه اول قرن چهارم در آن سرزمین رسمیت پیدا کند و بر اثر عامل دیگر یعنى تبلیغ ، به بخش ‍ وسیعى از جهان آن روز گسترش یابد.
برخى ادیان مانند تبلیغ ندارند و افزایش پیروان را کمال نمى شمارند. ادیانى مانند اسلام و مسیحیت براى مساءله تبلیغ اهمیت زیادى قائلند. هیاءتهاى تبلیغى مسیحیت از روزگار قدیم به سراسر جهان رفته و پدیدآمدن استعمار و تهاجم فرهنگى ، مسیحیت در مشرق زمین گسترش ‍ یافته است .


۱۵- بروز اختلافات کلامى

مسیحیت در سراسر امپرطورى روم گسترده شد و متفکران ، براى بیان چگونگى ارتباط بین عیسى و خدا از اصطلاحات فلسفى و مفاهیم رایج آن عصر بهره گرفتند و بدین شیوه ، الهیات مسیحى شکل گرفت .
برخى مسیحیان نخستین تحت تاءثیر اندیشه هاى غنوصى (ناستیک )، انسان بودن عیسى را انکار کردند. غنوصیان وى را فرشته اى مى دانستند که معرفت اسرارآمیزى از خدا براى بشر آورده است . همچنین گروهى به نام دوکتیسها (ظاهر گرایان ) مى گفتند عیسى جسم بشرى ندشت و بر صلیب نمرد، بلکه وى فقط از نظر ظاهر به شکل آدمى درآمده بود. کلیساهاى مسیحى در قرن دوم ، تعالیم غنوصیان و ظاهر گرایان را باطل و محکوم اعلام کردند و بر حقیقت انسانیت موجود در عیسى اصرار ورزیدند.

 

– مسیحیت در روم

سرانجام کلیسا برپا و استوار شد، اسقفان هر یک از کلیساهاى محلى را بر عهده گرفتند، به معاونت آنان اقدام کردند و شماسان علاوه بر تکفل امور سالخوردگان و بینوایان ، به انواع گوناگون نیکوکارى پیدا شدند که براى خدمت به کلیسا و استوارى آن از نعمتهاى الهى برخوردار شده بودند: ایشان مبشران ، شبانان ، معلمان و رسولانى بودند که با الهام روح خدا سخن مى گفتند. افرادى نیز قدرت معجزه کردن ، شفا دادن بیماران و سخن گفتن به زبانهاى مختلف را در خود داشتند.
موضع دولت روم در برابر کلیساگاهى مسالمت آمیز بود، ولى غالبا حاکمان رومى به آزار مؤ منان مى پرداختند و در نتیجه افراد بسیارى مانند پطرس و پولس کشته شدند.
اندک اندک با گذشت زمان برخى مراکز اهمیتى ویژه و قدرتى مخصوص ‍ پیدا کردند: رم ، اورشلیم ، اسکندریه و انطاکیه . امور مذهبى این چهار شهر به عهده پاتریکها گذاشته شده بود. همچنین در مناطق یاد شده قلمروهایى فرعى به نام قلمرو اسقف ایجاد شدند که زیر فرمان اسقفان قرار داشتند (کلمه یونانى (اسقف ) به معناى ناظر است ). در قرن چهارم هنگامى که قسطنطین (استانبول ) را بنا کرد، این شهر نیز در زمره اماکن مهمى قرار گرفت که رهبرى کلیساى آن در دست یک پاتریک بود.
در روزگار قسطنطین (م .۳۳۷ میلادى ) جامعه مسیحیت از یک گروه مورد آزار قدرتهاى امپراطورى روم به کلیساى دولتى تحول یافت و حکومت آن را به رسمیت شناخت . بر اثر این تحول ، تغییر و دگرگونى بزرگى کلیسا پدید آمد و بیشتر مردم در امپراطورى بیزانس و امپراطورى روم ، به استثناى یهود، دست کم در ظاهر به مسیحیت در آمدند .هنگامى که جدایى بین کلیساهاى شرق و غرب کامل شد هر یک از آن دو منطقه مستقلا مراسم عبادى ، فلسفه ، الهیات و سنت خود را شکل داد. همچنین کلیساى قبطى در مصر، کلیساى سریانى در سوریه و کلیساى نسطورى در عراق و ایران سنتهاى قدیمى خود را شکل دادند.
هنگامى که در اوایل قرن هفتم میلادى دین اسلام در جزیره العرب ظهور کرد و حاکمان مسلمانان اداره امور مناطق مسیحى نشین در مصر، شام ، بین النهرین و شمال آفریقا را در دست گرفتند، مسیحیان لازم دانستند به دین اسلام با دیده احترام بنگرند و مسلمانان را یاراى ایمان و هموطن ، بلکه غالبا حاکم خود قبول کنند. از سوى دیگر، یوحناى دمشقى که در عصر امویان مى زیست ، نخستین کتاب مسیحى را که به بررسى اعتقادات اسلامى مى پرداخت ، به رشته تحریر درآورد.
در قرنهاى یازدهم تا سیزدهم ، دولتهاى اروپایى جنگهاى صلیبى را به راه انداختند و بر اثر آن ، دشمنى و نفرت نه تنها بین مسلمانان و مسیحیان ، بلکه بین مسیحیان غرب اروپا و مسیحیان بیزانسى تا به امروز بر جاى مانده است . ویرانگریها، شکنجه ها و کشتارهایى که مسیحیان در هجوم به قدس (۱۰۹۹ م .) و قسطنطنیه (۱۲۰۴ م .) از خود بروز دادند، بدترین تاءثیر را هم نزد مسلمانان و هم نزد مسیحیان شرق باقى گذاشت .


۱۷- جدایى در کلیسا

کلمه جدایى بر انفصال بین دو بخش یا گروه از مسیحیان دلالت مى کند و ربطى به اعتقاد ندارد. مهمترین جدایى در تاریخ مسیحیت بین کلیساى قسطنطنیه و کلیساى رم پدید آمد و آن را گاهى جدایى شرق و غرب مى خوانند. کلیساى روم مى گفت کسانى که کلیساها را رهبرى و سرپرستى مى کنند، اسقفان جهان هستند که با هم در جسم واحدى تحت اشراف اسقف رم عمل مى کنند. به نظر کلیساى قسطنطنیه پنج مرکز براى مسیحیت وجود دارد که از نظر اعتبار و اقتدار برابرند: اورشلیم ، انطاکیه ، رم ، اسکندریه و قسطنطنیه .
با وجود این اختلاف نظر پیرامون قدرت ، مسیحیان تابع رم و قسطنطنیه تا قرن نهم همگى متحد بودند. در قرنهاى بعدى نیز آن دو کلیسا گاهى از هم جدا مى شدند ودوباره با هم آشتى مى کردند، تا اینکه سرانجام آخرین جدایى بین رم و قسطنطنیه در سال ۱۰۵۴ م . پدید آمد.
شکى نیست که بیشتر جداییهاى مذهبى بر اثر اسباب و علل سیاسى پیش ‍ مى آمد، ولى یک عنصر اعتقادى در جدایى اخیر وجود داشت . کاتولیکها (همچنین پروتستانها) براى اظهار ایمان خود به صدور روح القدس از خداى پدر و عیساى پسر که با هم عمل کرده اند، عبارت (و از پسر) (و به لاتینى : Filoiouge) را به کار مى برند؛ در صورتى که ارتدوکسها به عبارت اصلى قانون ایمان بسنده مى کنند و عبارت مذکور را به آن نمى افزاید. به عقیده ارتدوکسها روح القدس فقط از خداى پدر صادر شده است . این مساءله در واقع براى علماى الهیات اهمیت دارد و توده مسیحیان این نزاع را چیزى در حاشیه تاریخ مسیحیت تلقى مى کنند.
در دهه هاى اخیر تلاش براى وحدت کلیساهاى رم و قسطنطنیه شتاب بیشترى یافته است . هر یک از پاپ ژان بیست و سوم ، پل ششم و ژان پل دوم به دیدار دو پاتریک جهانى ارتدوکس ، اتیناگوراس و دیمتریوس در استانبول مبادرت کرده اند و متقابلا این دو پاتریک براى بازدید پاپهاى مذکور به رم (واتیکان ) رفته اند. همچنین این دو کلیسا گروههایى را براى برانداختن موانع وحدت ایجاد کرده اند.


۱۸- امپراطورى مقدس

با مسیحى شدن قسطنطنى قیصر روم در آغاز قرن چهارم میلادى ، اندک اندک کلیسا نیرو گرفت و دخالت در سیاست را آغاز کرد و این دخالت رو به افزایش نهاد. در سال ۸۰۰ م . پاپ رهبر مسیحیان تاج شارلمانى پادشاه فرانسه را بر سر او گذاشت و با این کار امپراطورى مقدس روم را بنیاد نهاد. از این زمان ، دخالت صریح روحانیون مسیحى در سیاست شروع شد. جنگهاى صلیبى و محکمه تفتیش در این دوره بود و این دخالتها سال ۱۸۰۶ رسما ادامه یافت .
یکى از ناگوارترین حوادث چند قرن اخیر این است که هرگاه دانشمندان و اندیشمندان مغرب زمین قدمى به سوى ترقى و پیشرفت برداشتند، فریاد اعتراض ارباب کلیسا بلند شد. این رفتار ناپسند چهره تابناک دین را تیره کرد و مردم را وادار ساخت که بر کلیسا بشورند.
بر اثر دخالتهاى نارواى کلیسا در امور سیاسى و اجتماعى مردم ، دانشمندان و اندیشمندان مغرب زمین به این نتیجه رسیدند که دخالت دین در سیاست تنها به نفع پدران روحانى است و عامه مردم از آن زیان مى بینند. مردم نیز که از فشارهاى کلیسا ناراضى بودند، این اندیشه را پسندیدند و پس از سالها مبارزه فکرى و مسلحانه توانستند خود را از قید کلیسا برهانند.
نوشته هاى علوم سیاسى در اروپاى قرون وسطى درباره اینکه کدام یک از کلیساى کاتولیک رومى و پادشاهى مقدس روم برتر است ، بحث مى کرد. در قرن سیزدهم توماس آکویناس در کتاب خلاصه الاهیات از نقش کلیسا دفاع کرد و در قرن چهاردهم دانته الیگیرى در کتاب پیرامون سلطنت از مسیحیت متحد زیر فرمان امپراتور و پاپ سخن گفت .
براثر فشار امپراتور فیلیپ چهارم ، مقر پاپ در سال ۱۳۰۹ م .از رم ایتالیا
به شهرآوینیون در فرانسه منتقل شد و این وضع تا سال ۱۳۷۷ م . یعنى قریب هفتاد سال ادامه یافت و از باب تشبیه به تبعید یهودیان به بابل در قرن ششم قبل از میلاد، آن را تبعید بابلى پاپها نامیدند.
هنگامى که مقر پاپى به رم برگردانده شد، باز هم پاپهایى در آوینیون برخاستند که بعدا ناپاپ نامیده شدند. این مساءله که انشقاق بزرگ نامیده مى شود، از سال ۱۳۷۷ م . تا ۱۴۱۷ م . یعنى چهل سال ادامه یافت .
در اوایل قرن پانزدهم بر اثر شدت گرفتن اختلافات ، سه پاپ در کلیساى کاتولیکها به رقابت برخاستند، زیرا علاوه بر پاپ رم به نام گرگورى دوازدهم و ناپاپ آوینیون به نام بندیکت سوم ، امپراطور فرد سومى را به پاپى برگزید که جان بیست و سوم نامیده شد. بدین شیوه ، مسیحیت در برابر سه مدعى قرار گرفت که هر یک خود را بر حق مى دانست و دو حریف دیگر را بر باطل . شوراى کنستانس (۱۴۱۴-۱۴۱۸) که براى بررسى این مساءله و برخى مسائل دیگر تشکیل شد، در سال ۱۴۱۷ هر سه مدعى را برکنار کرد و پاپ رهنمود داد که براى کسب قدرت اصول اخلاقى را در نظر نگیرند.
در قرن شانزدهم نیکولو ماکیاولى در کتاب لویاتان گفت که قدرت حاکم نباید محدود شود؛ زیرا قدرت وى از قرارداد اجتماعى نشاءت مى گیرد و براساس آن حکومت موظف به تاءمین امنیت اجتماعى و فراهم کردن خواسته هاى مردم است . در همان قرن جان لاک بر این موضوع پافشارى کرد و گفت هرگاه حکومتى از انجام تعهدات خود در قبال مردم سرباز زند، باید آن را سرنگون کرد.
قدرت سیاسى پاپ پس از سالها آرامش ، در اواخر قرن هجدهم رو به کاستى نهاد. رهبران فرانسه و ایتالیا از طریق نظامى و مراجعه به آراى عمومى ، کاخها و املاک پاپ را گرفتند و به فرمانروایى سیاسى وى پایان دادند.
تسلیم کردن پاپها کار آسانى نبود. از این رو، دولت ایتالیا در قانون تضمینات (۱۸ اکتبر ۱۸۷۰) شمارى از کاخها را به پاپ برگرداند و ملزم شد گونه اى حق سیاسى براى وى قائل شود.
پاپ قانون تضمینات را نپذیرفت و این امر موجب قطع روابط واتیکان با دولت ایتالیا به مدت شصت سال شد. سرانجام پس از سه سال مذاکره ، معاهده لاتران (۱۱ فوریه ۱۹۲۹) بین واتیکان و ایتالیا به امضا رسید و مساءله رم حل شد.
معاهده جدیدى در آوریل ۱۹۸۴ بین واتیکان و ایتالیا به امضا رسید و جایگزین معاهده لاتران شد.


۱۹- رهبانیت

از زمان حواریون تاکنون ، برخى مسیحیان به تقلید از مسیح تجرد و زهد را شیوه زندگى خود قرار داده اند. عیسى هرگز ازدواج نکرد و تعلیم داد که افرادى به خاطر ملکوت خدا مجرد به سر خواهند برد (متى ۱۲:۱۹). البته بیشتر رسولان ، از جمله پطرس ، ازدواج کرده بودند، ولى پولس مجرد مى زیست و وضع او نادر بود. تجرد در آغاز با عقیده به بازگشت قریب الوقوع عیسى و فرارسیدن روز پایانى ارتباط داشت . با گذشت زمان و روشن شدن اینکه بازگشت اینکه بازگشت عیسى نزدیک نیست ، برخى مسیحیان ، به نشانه حیات جدیدى که باید در مسیح ایجاد کرد و به نشانه روابط جدید در جامعه مسیحیت – روابطى که نه بر قرابت جسمانى ، بلکه بر ایمان به خدا استوار بود – تجرد را برگزیدند.
باید یادآور شد که از همان روزگار حواریون ، زندگى زناشویى از دیدگاه مسیحیان راه طبیعى پیروى از مسیح و اداى شهادت به تعالیم او بود. پیوسته در طول تاریخ مسیحیت ، تجرد یک شیوه استثنایى براى افرادى محدود از مسیحیان تلقى شده است که احساس مى کنند به طور خاص ‍ دعوت شده اند تا حیات ایمانى خود را به آن شیوه ادامه دهند.
هنگامى که در قرون نخستین ، طوفان آزارهاى سخت بر مسیحیان وزیدن گرفت ، آنان براى پیروى از انجیل در میان آن خطرهاى بزرگ گروه کوچکى با روابط تنگاتنگ پدید آورند. هنگامى که در زمان قسطنطین مسیحیت دین فرمانروایان شد و بیشتر شهروندان مسیحیت را پذیرفتند، سطح دیندارى مردم به طور طبیعى پایین آمد و بسیارى از مسیحیان به گونه اى زیست مى کردند که با تعالیم مسیح و شیوه زندگى او شباهتى نداشت . این دگرگونى وضع اجتماعى حرکت به سوى رهبانیت در صحرا را در پى داشت . البته روشن است که یهودیان پیش از مسیحیان به این کار اقدام کرده بودند و همان طور که در بخش یهودیت گذشت ، گروههایى به نام اسنى قبل از میلاد، دیرهایى را نزدیک قمران در کرانه بحرالمیت تاءسیس کرده بودند. این گروهها عقیده داشتند که جامعه دنیوى به گونه اى با شر آلوده شده است که دست یافتن به نجات در آن ممکن نیست و در تلاش براى دور نگه داشتن اعضاى خود از ابتلاى به گناه و فساد جامعه به زندگى در صحرا، پناه بردند.
در قرنهاى سوم و چهارم ، برخى مسیحیان همان مسلک را پیمودند و شهرهایى ، مانند اسکندریه و انطاکیه را رها کردند و زندگى زاهدانه در بیابان را برگزیده اند تا در گوشه تنهایى به دعا راز و نیاز بپردازند. به محض آنکه شهرت یکى از راهبان مقدس مقیم در صحرا بالا مى گرفت ، مردم گروه گروه براى دریافت ارشاد و نصیحت و گذراندن اوقاتى در عبادت و در کنار او، به زیارت وى مى رفتند. برخى از این زائران نزد وى مى ماندند و شیوه زندگى او را برمى گزیدند. بدین گونه ، نخستین دسته هاى رهبانى که داراى زندگى مشترک بودند، در اطراف صومعه هاى ناسکان و گوشه گیران گرد آمدند.
این پدیده نخست در بیابان مصر مشاهده شد و به زودى مناطق صحرایى سوریه و جزیره العرب را فرا گرفت . از پیشگامان تنسک و گوشه گیرى در مصر، آنتونى (م . ۳۵۶ میلادى ) و مکاریوس (م . ۳۹۰ میلادى ) بودند که سخت ترین گونه زهد را انتخاب کردند. پاکومیوس (م . ۳۴۶ میلادى ) یاران و شاگردانى گرد آورند و نه صومعه بنا کرد که در هر یک از آنها صد راهب به عبادت مشغول بودند. وى نخستین کسى بود که براى سازماندهى زندگى رهبانى گروهى ، آیین نامه اى تنظیم کرد.
در مقابل آنچه گذشت ، برخى از پدران کلیسایى معنا و مفهوم دیگرى براى رهبانیت مطرح کردند. آنان به فساد جامعه بشرى معتقد نبودند و ترک آن را لازم نمى دیدند. این افراد مشغله زیادى داشتند و فعالانه در بحث و جدلهاى الهیات و مسائل سیاسى عصر خود شرکت مى کردند. با این وصف ، همه آنان هر چندى یک بار براى دعا و تفکر به صحرا مى رفتند، همراه این احساس که با چنین عملى مى توان اشتغالات را مهار کرد و به یادآورد که هدف زندگى پیروى کامل از تعالیم انجیل است .
باسیل قانونى را براى راهبان وضع کرد که هنوز هم کلیساهاى شرقى از آن پیروى مى کنند. سپس دیرهاى باسیلى در همه مناطق بیابانى سوریه ، جزیره العرب و مناطق کم جمعیت آناتولى و یونان تاءسیس شد و راهبان به پند دادن و ارشاد شهروندانى که به زیارت ایشان مى آمدند مى پرداختند و از مسافرانى که در بیابان راه گم کرده یا براى فرار از ظلم و ستم و مشکلات به آنجا آمده بودند، پناهگاه و امکانات استراحت و آرامش آنان را فراهم مى کردند.


۲۰- اصلاح مذهبى

آفتابهایى نیز زندگى کلیساى کاتولیک را در قرون میانه به پرتگاه نابودى کشاند که شاید زشت ترین و ناهنجارترین آنها سایمونى (Simony) باشد که عبارت بود از فروش منصبهاى روحانى و امتیازات کلیسایى . علاوه بر این ، پاپها، اسقفان و کشیشان تقریبا تمام نقشهاى مهم کلیسایى را در انحصار خود داشتند و نقش قابل توجهى براى عامه مردم قائل نمى شدند و آنان را در امور دین و ایمان در نادانى باقى مى گذاشتند.
البته اقداماتى اصلاحى نیز در کلیساى را که چهره کلیسا قرون میانه پدید آمد. برخى از این اقدامات در عین پذیرفتن اقتدار پاپها، اصلاح مفاسدى را که چهره کلیسا را زشت کرده بود، در نظر داشت . برخى دیگر کلیساى کاتولیک را نمى پذیرفت و براى پیگیرى یک زندگى مسیحى بهتر و همراه پرهیزکارى بیشتر تلاش مى کرد. از این رو، در میان این گروه برخى اوقات افکار و عقایدى پدید مى آمد که با ایمان سنتى کلیساها هماهنگ نبود و موجب تکفیر آنان مى شد. کلیسا و دولت دست به دست هم دادند و براى زدودن آن بدعتها، شیوه هاى غالبا بسیار قساوت آمیزى با آنها جنگیدند.


۱-۲۰- شورشهاى قدیمتر

مشهورترین شورشها بر ضد فساد کلیسا عبارت بود از: نهضت بوگومیلها (در بالکان از قرن دهم تا دوازدهم میلادى )، البیجیها (در جنوب فرانسه در قرنهاى دوازدهم و سیزدهم میلادى )، ولدیها (در شمال ایتالیا از قرن دوازدهم تا عصر ما)، وایکلیف (در انگلستان ، در قرن چهاردهم میلادى ) و هوس (در بوهیمیا، در قرن پانزدهم میلادى ). در سال ۱۲۳۲، دادگاههاى تفتیش عقاید براى رسیدگى به بدعتها تاءسیس ‍ شد و کسانى که به نظر گردانندگان آن گمراه بودند، اگر حاضر به توبه نبودند، به اعدام محکوم مى شدند.


۲-۲۰- مارتین لوتر

در حالى که بسیارى از کارگزاران کلیسا مردم را به اصلاح دین فرا مى خواندند، جریان بخشش نامه ها غوغایى برانگیخت و شکاف در کلیساى غربى را قطعى کرد. قضیه از این قرار بود که تنى چند از واعظان پرشور، مناطق مختلف اروپا را زبر پاگذاشتند و در همه جا اعلام کردند که هر مؤ منى مى تواند با پرداخت مقدارى پول به کلیسا خود را از مجازات بازخرید کند و نجات دهد. در این هنگام مارتین لوتر (م . ۱۵۴۶) قیام کرد و در سال ۱۵۱۷ اعلامیه اى مشتمل بر ۹۵ ماده انتشار داد که در آنها با کاتولیکها مخالفت کرده بود. برخى از این موارد عبارتند از:
– نجات فقط از راه ایمان به دست مى آید؛
– کتاب مقدس تنها منبع ایمان مسیحى است ؛
– نباید معتقد بود عشاى ربانى قربانى است ؛
– رهبانیت ونذر کردن براى آن باطل است ؛
– افراد غیر روحانى باید نقش مهمترى در مراسم عبادى و رهبرى دینى داشته باشند؛
– کلیساهاى محلى باید از کلیساى رم مستقل شوند؛
– برخى اعمال کاتولیکى ، مانند حج ، روزه و اعتراف به گناه باید ترک شود؛
– باید با کارهاى غیر قانونى ، مانند فروش بخشش نامه ها و مناصب روحانى برخورد شود.
لوتر درصدد بود کلیسا را طبق تعالیم اصلى کتاب مقدس اصلاح کند (و به همین دلیل ، نهضت وى اصلاح انجیلى نامیده شد). وى همچنین مى گفت باید به ایمان جامعه مسیحیان نخستین بازگردیم . لوتر فرمانروایان آلمان را تشویق مى کرد که سلطه پاپ را مردود شمارند و مردم را به پذیرش اصلاح شده در کشورهاى اروپاى شمالى (آلمان ، نروژ، سوئد، دانمارک و فنلاند) گسترش یافته است .


۳-۲۰- مصلحان دیگر

دیرى نپاید که با پدید آمدن اختلاف میان پیروان لوتر در برخى مربوط به ایمان و چنددستگى آنان ، حرکت اصلاح از هم پاشید و برخى از ایشان کلیساهاى ویژه اى تاءسیس کردند. زوینگلى (Zwingili) (م .۱۵۳۱) رهبرى اصلاح دین در سویس را بر عهده گرفت و در مساءله حضور مسیح در عشاى ربانى از لوتر جدا شد. همچنین ژان کالون (Calvin) (م .۱۵۶۴) که یکى از برجسته ترین مصلحان بود، مفهوم روحانیت را مردود دانست واندیشه انتخاب پیشین در رستگارى را به مسیحیت وارد کرد. بیشترین تاءثیر وى در سویس ، هلند، فرانسه و اسکاتلند بود.
آناباتیستها یعنى طرفداران تجدید تعمید، نهضت واحدى ایجاد نکرده بودند، بلکه چند گرایش پروتستان که تعمید کودکان را نمى پذیرند و تاءکید بر آن داشتند که فرد باید از روى بینش عیسى را به عنوان منجى بپذیرد، به این نام خوانده شدند. این گروهها بر پرهیزکارى باطنى ، عمل روح القدس در فرد مسیحى ، ساده زیستن ، مسالمت جویى ، نفى خشونت و ابطال سلطه کلیسایى و کشورى اهتمام داشتند. کلیساهایى که از این موج فکرى وعقیدتى پدید آمده اند، عبارتند از: کویکرها، موراویها، منونیها و تعمیدیها. کویکرها را دوستان (Friends) یا انجمن دینى دوستان نیز مى نامند.


۴-۲۰- اصلاح در انگلستان

اصلاح پروتستان در انگلستان ، با یک جدایى که در روزگار هنرى هشتم پدید آمده بود، آغاز شد. در حالى که اعتقادات کاتولیکها را قبول داشت ، اقتدار پاپ را رد مى کرد و هنوز کلیساى انگلستان با این ویژگى مشخص مى شود و با چند کلیساى دیگر در کشورهاى مختلف ، کلیساهاى آنگلیکان را تشکیل مى دهند. در دوران الیزابت اول ، دختر هنرى هشتم بسیارى از عناصر عقیده پروتستان به کلیساى انگلستان راه یافت و به طور مشخص نمودهاى انگلیسى اصلاح نیز پدیدار شدند: پیوریتنها () که مى خواستند کلیساى انگلستان را به شیوه کالون و پیروانش پاکسازى کنند؛ نهضت متدیستها () که با تلاش جان وزلى () تشکیل یافت و در مقابله با ایمان مبتنى بر الفاظ الهیات ، بر پرهیزکارى باطنى اصرار ورزید.
لازم به یاد آورى است که همه این امواج پروتستانى به ایالات متحده آمریکا سرایت کرد و آن کشور اکنون بزرگترین سرزمینى است که اکثر مردم آن پروتستان هستند؛ همچنین امواج مذکور به استرالیا، زلاندنو و آفریقاى جنوبى راه یافت و میسیونرها آن را به آسیا، خاورمیانه و آفریقا بردند.


۵-۲۰- اصلاح متقابل

کلیساى کاتولیک از روى ناچارى به وارد بودن تعدادى از اتهامات مطرح شده مصلحان اعتراف کرد و بسیارى از پیروان آن کلیسا گفتند که تخلفات مورد اعتراض مصلحان واقعیت دارد و باید بى درنگ آنها را از میان برداشت . از سوى دیگر، کاتولیکها مشاهده کردند که مصلحان ، به دلیل انگیزه اصلاحى خود، عناصر مهمى از ایمان مسیحى را به فراموشى سپرده اند. بر اثر این اندیشه ، نهضتى پدید آمد که براى اصلاح کلیساى کاتولیک از درون مى کوشید. این نهضت اصلاح متقابل نامیده شد و دعوت پاپ براى برگذارى یک شروع اصلاحى بین سالهاى ۱۵۴۵ تا ۱۵۶۳ نخستین گام براى تحقق آن بود. این شورا به مناسبت شهرى که میزبانى آن را برعهده داشت ، شوراى ترنت نامیده شد و ارتدوکسها و پروتستانها در آن شرکت نکردند.
شوراى مذکور به اکثر تخلفات مورد نکوهش مصلحان پایان بخشید و مجددا به منظور اندیشه هاى مصلحان ، بر تعالیم کاتولیکى سنتى تاءکید ورزید. از جمله کسانى که براى تثبیت اصلاح متقابل مى کوشیدند، اعضاى راهبانیتهاى نوبنیاد، مانند کاپوچیها و ژزوئیتها بودند و همه سعى مى کردند کلیساى کاتولیک را از درون ، با اتکا بر قدرت پاپ و نه قیام بر ضد آن ، اصلاح کنند. کشورهایى که فعالیت اصلاحى متقابل در آنها ادامه یافت ، سرزمینهایى با اکثریت کاتولیک بودند؛ مانند اسپانیا، ایتالیا، لهستان و ایرلند.


۶-۲۰- واکنش کلیساى ارتدوکس

بحث و بررسى الهیات در دوران امپراطورى بیزانس در کلیساى ارتدوکس شکوفا شد و این شکوفایى که ریشه در سنتهاى قدیمى داشت ، تا سقوط قسطنطنیه ادامه یافت . در قرن شانزدهم ، ارتدوکسها لازم دیدند موضع خود را نسبت به مسائل مورد نزاع کاتولیکها و پروتستانها بیان کنند. با آنکه یکى از پاتریکهاى قسطنطنیه به نام لوکاریس (م . ۱۶۳۸) به مواضع کالون گرایش بسیار داشت ، کلیساهاى ارتدوکس اعلام کردند که در بیشتر مسائل مورد بحث به سنتها وفادار هستند و مواضعى مانند مواضع کلیساى کاتولیک دارند.


۷-۲۰- شوراى واتیکانى دوم

آخرین شوراى جهانى کلیسا شوراى واتیکانى دوم بود که به دعوت پاپ ژان بیست و سوم تشکیل شد. این شورا از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ ادامه داشت و هدف آن نوسازى کلیساى کاتولیک به مقتضاى نیازهاى عصر جدید بود. در این شورا اسقفانى از تمام مناطق جهان شرکت کردند. همچنین ناظرانى از کلیساهاى ارتدوکس و پروتستان و مهمانانى از اسلام ، یهودیت و ادیان دیگر حضور داشتند.
شوراى واتیکانى مذکور شانزده سند منتشر کرد که هدف آنها نوسازى همه مذاهب ایمان و رفتارهاى دینى بود. مهمترین تعالیم شورا به قرار زیر است :
۱٫ منزلت ممتاز کتاب مقدس در ایمان کلیسا؛
۲٫ روحانى قلمداد شدن همه مسیحیان ؛
۳٫ تعهد به پیگیرى تلاش براى وحدت مسیحیت ؛
۴٫ تعهد جدى به مبارزه براى برقرارى عدالت ، صلح و حقوق بشر؛
۵٫ برگزارى مراسم عبادت به زبان محلى ؛
۶٫ وجود نجات الهى براى پیروان ادیان دیگر.
عنوان یکى از سندهایى که شورا منتشر کرد، چنین است : (اظهار نظر پیرامون رابطه کلیسا با ادیان غیر مسیحى .) بخش مخصوص به اسلام در سند یاد شده ، نخستین منبع کلیسایى است که در آن موضوع مسلمانان به طور رسمى بررسى مى شود. اینک خلاصه اى از آن بخش : – مسیحیان باید به مسلمانان به دیده احترام بنگرند و آنان را ارج نهند؛
– مسلمانان و مسیحیان خداى واحدى را مى پرستند که آفریدگار آسمان و زمین ، توانا و مهربان است و با بشر سخن گفته است ؛
– مسلمانان و مسیحیان به طور یکسان مى کوشند که تسلیم فرمانهاى او باشند؛
– هر دو گروه ایمان خود را به ایمان ابراهیم استناد مى دهند؛
– مسلمانان به عیسى به عنوان یک پیامبر تعظیم مى کنند و مریم باکره را گرامى مى دارند؛
– مسلمانان و مسیحیان در انتظار روز داورى و رستاخیز مردگان هستند؛ – مسلمانان زندگى مبتنى بر اخلاق را ارج مى نهند؛
– مسلمانان خدا را مى پرستند، بویژه از طریق نماز، روزه و انفاق .
اظهار نظر شوراى واتیکانى دوم پیرامون اسلام چنین خاتمه مى یابد:
از آنجا که در طول قرنهاى گذشته درگیریها و دشمنى هاى زیادى بین مسیحیان و مسلمانان پدید آمده است ، شورا مؤ کدا از همگان مى خواهد که گذشته را به فراموشى بسپارند و صمیمانه به تفاهم گرایش پیدا کنند و با یکدیگر براى حفظ و تقویت صلح ، آزادى ، عدالت اجتماعى و ارزشهاى اخلاقى به سود همه افراد بشر بکوشند.
در سال ۱۹۶۵ پاپ پل ششم در واتیکان دبیر خانه گفتگوى ادیان را تاءسیس کرد و پس از آن کمیته اى را براى گفتگو با مسلمانان به آن افزود که از اهداف آن ، تقویت احترام متقابل و ایجاد تفاهم میان مسیحیان و مسلمانان از طریق سخنرانى هاى علمى ، مطالعات طرحهاى مشترک در زمینه امور اجتماعى و جریانات مربوط به توسعه و اخلاق است .


۲۱- فرقه مسیحى

مسیحیت مانند هر دین دیگر، فرقه هاى متعددى دارد که برخى از آنها باستانى و برخى نسبتا تازه هستند، همچنین برخى از آنها پیروان بسیار و برخى دیگر پیروان اندک دارند.
مسیحیان فرقه را کلیسا مى نامند. در مسیحیت سه فرقه بزرگ و تعدادى فرقه کوچک وجود دارد. تفاوت بعضى از فرقه ها (مانند کاتولیک و ارتدوکس ) با یکدیگر بسیار کم است ، ولى برخى از آنها(مانند کاتولیک و پروتستان ) با هم بسیار تفاوت دارند. هنگام بررسى اصلاح دین با برخى از فرقه هاى مسیحیت آشنا شدیم . اینک به سه فرقه یا کلیساى بزرگ مسیحیت اشاره مى کنیم :


۱-۲۱- کلیساى کاتولیک

این فرقه بسیار قدیم است و تاریخ آن به عصر حواریون ، یعنى حدود ۲۰۰۰ سال پیش مى رسد. کاتولیک یک رهبر دارند که پاپ (POPE یعنى پدر) نامیده مى شود.
از آغاز نشر دعوت رسولان حضرت عیسى (ع )، تدریجا پنج کانون بزرگ مسیحیت در اورشلیم ، اسکندریه ، انطاکیه ، قسطنطنیه و رم به وجود آمد. از آنجا که شالوده کلیساى روم به دست پطرس نهاده شد و پولس ‍ براى مدتى معلم و رهبر آن بود، آن کلیسا خود را از سایر کلیساها برتر مى دید، و تفوق آن بر سایر کلیساهاى مسیحى تدریجا مسلم شد. اسقف اعظم آن کلیساها از روى تعظیم پاپ (پا پاس ) خوانده مى شد و در مرافعات و اختلافات بین کلیساها از راءى و فتواى وى پیروى مى شد. قبل از انتقال قطعى تختگاه امپراطورى به بیزانس ، هنگامى که اسقفهاى پنج مرکز فوق پاتریک (پاتریارک ) خوانده مى شدند، اسقف رم این لقب را نپذیرفت و همان عنوان پاپ را براى خود کافى دانست و آن را مایه امتیاز شمرد. (واژه (کاتولیک ) (Catholic) در زبان یونانى به معناى جامع است .)


۲-۲۱- کلیساى ارتدوکس

این فرقه قریب هزار سال پیش پدید آمد و از نظر عقیدتى با فرقه کاتولیک اختلاف چندانى ندارد. ارتدوکسها رهبرى واحد را قبول ندارند و مى گویند اسقف رم (پاپ ) مى تواند یکى از چند رهبر دینى باشد. کلیساى ارتدوکس علاوه بر پاتریک نشین قدیمى (قسطنطنیه ، اسکندریه ، انطاکیه و اورشلیم )، چهار پاتریک نشین هاى جدید روسیه ، صربستان ، رومانى ، بلغارستان و گرجستان را نیز در بر مى گیرد؛ همچنین کلیساهاى قبرس ، یونان ، جمهورى چک ، جمهورى اسلواکى ، لهستان و آلبانى ارتدوکس هستند.
مسیحیان ارمنى نیز از نظر عقیدتى ارتدوکس به شمار مى روند. ارمنستان نخستین سرزمینى است که مسیحیت را به عنوان دین رسمى خود پذیرفت و آن هنگامى بود که پادشاه این سرزمین ، به نام تیرداد دوم در سال ۳۰۱، به دعوت گریگورى نوربخش ، مسیحى شد. البته کلیساى ارمنى با کلیساهاى کاتولیک و ارتدوکس متحد نیست و رهبر آن کلیسا کاتولیکوس (جاثلیق ) شهر اچمیازین است .
ارتدوکسها در برخى مسائل کلامى نیز با کاتولیکها اختلاف دارند؛ همان طور که قبلا گفته شد، ارتدوکسها معتقدند روح القدس تنها از خداى پدر صادر شده است ، در حالى که کاتولیکها و پروتستانها صدور او را هم از خداى پدر و هم از خداى پسر مى دانند و این تفاوت مهم است . همچنین وجود مطهر (یعنى پالایشگاه گناهان در عالم پس از مرگ ) را نمى پذیرند. (واژه (ارتدوکس ) (Orthodox) در زبان یونانى به معناى راست کیش ‍ است .)


۳-۲۱- کلیساهاى پروتستان

از حدود پانصد سال پیش تا کنون فرقه هاى پروتستان بى شمارى در مسیحیت پدید آمده اند. پروتستانها به رهبرى متمرکز عقیده ندارند و براى روحانیت مسیحى ارزش چندانى قائل نیستند. پروتستانها بسیارى از اعتقادات فرقه هاى دیگر را رد مى کنند و نوعى مسیحیت پیراسته را مى پذیرند. البته پروتستانها نیز بسیارى اعتقادات غیر عقلانى ، مانند تثلیث و فدا را همچنان حفظ کرده اند. (پروتستان ) (Protestant) واژه اى فرانسوى است که از زبان لاتینى آمده و معناى آن معترض ‍ است .)


۲۲- دین مسیح در عصر حاضر

جامعه مسیحیت در آغاز باور داشت که عیسى به زودى با شکوه تمام باز مى گردد و به این دلیل آن جامعه بى صبرانه منتظر روز پایانى بود. انتظار مذکور و شوق بازگشت مسیح در بخشهاى قدیمتر عهد جدید مانند رساله اول و دوم به تسالونیکیان منعکس شده است ؛ ولى رساله هاى متاءخرتر مانند رساله اول و دوم به تیموتاؤ س ، رساله به تیطس و رساله هاى پطرس به تشکیل جامعه و زندگى مسیحى در این جهان اهتمام ورزیده اند.
با آنکه اکثریت مسیحیان با گذشت زمان دانستند که بازگشت مسیح نزدیک نیست ، اقلیتى از آنان بر این عقیده باقى ماندند که وى به زودى مى آید. ایشان مطالب کتاب مکاشفه یوحنا پیرامون جنگ بین خیر و شر را تفسیر لفظى مى کردند و به این علت در انتظار بازگشت نزدیک عیسى به سر مى بردند تا وى بیاید و حکومتى هزار ساله ایجاد کند، حکومتى که به روز داورى پایان خواهد یافت . از دیرباز گروههاى کوچکى به نام ادونتیست و هزاره گرا در مسیحیت پیدا شدند که تمام کوشش خود را در راه آمادگى براى آمدن عیسى در آخرالزمان مصروف مى دارند.
بارى ، مسیحیت بر اساس اندیشه انتظار موعود پدید آمد و پس از رفتن حضرت عیسى مسیح (ع )، پیوسته مسیحیان در سوز و گداز بازگشت دوباره وى روزگار گذرانده اند. شور و هیجان امید به ظهور آن حضرت هنگام نزدیک شدن سال ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ میلادى میان مسیحیان اوج گرفت .
مسیحیت از آغاز تاکنون دینى شدیدا تبلیغى بوده است . مبلغان این آیین به سراسر جهان رفته و کامیابیهایى به دست آورده اند. آنان در آموختن زبانهاى مختلف و ترجمه کتاب مقدس و تهیه جزوات تبلیغى رنگارنگ بسیار کوشا هستند. دولتهاى غربى نیز از این فعالیتهاى تبلیغى حمایت کرده اند.


کتابنامه

۱٫ آریان ، قمر، چهره مسیح در ادبیات فارسى ، تهران : انتشارات معین ، ۱۳۶۹٫
۲٫ الدر، جان ، تاریخ اصلاحات کلیسا، تهران : انتشارات نور جهان ، ۱۳۲۶٫
۳٫ امرسون ، هرى ، مارتین لوتر، ترجمه فریدون بدره اى ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، ۱۳۶۸٫
۴٫ ترجمه تفسیرى کتاب مقدس ، انگلستان ، ۱۹۹۵٫
۵٫ تنیر، محمد طاهر، افسانه هاى بت پرستى در آیین کلیسا، ترجمه عبدالرحیم خلخالى ؛ تهران : دارالکتب الاسلامیه ، ۱۳۶۳٫
۶٫ تیسن ، هنرى ، الهیات مسیحى ، ترجمه ط. میکائلیان ، انتشارات حیات ابدى .
۷٫ حکمت ، على اصغر، تاریخ ادیان ، تهران : انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۵٫
۸٫ رامیار، محمود، بخشى از نبوت اسرائیلى و مسیحى ، تهران .
۹٫ رابرتسون ، آرچیبالد، عیسى ، اسطوره یا تاریخ ؟، ترجمه حسین توفیقى ، قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب ۱۳۷۸٫
۱۰٫ روستن ، لئو، فرهنگ تحلیلى مذاهب آمریکائى ، ترجمه محمد بقایى (ماکان )، تهران : انتشارات حکمت ، ۱۳۷۶٫
۱۱٫ زرین کوب ، عبدالحسین ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، ۱۳۷۵٫
۱۲٫ سلیمانى اردستانى ، عبدالرحیم ، پسر خدا در عهدین و قرآن ، قم : انتشارات مؤ سسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره )، ۱۳۷۸٫
۱۳٫ فیلسون ، فلوید، کلید عهد جدید، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات نور جهان ، تهران : ۱۳۳۳٫
۱۴٫ کتاب مقدس ، لندن ، ۱۹۰۴٫
۱۵٫ گریدى ، جوان ا.، مسیحیت و بدعتها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانى اردستانى ، قم : مؤ سسه فرهنگى طه ، ۱۳۷۷٫
۱۶٫ مصطفوى ، على اصغر، اسطوره قربانى ، تهران : انتشارات بامداد، ۱۳۶۹٫
۱۷٫ مولند، اینار، جهان مسیحیت ، ترجمه مسیح مهاجرى و محمد باقر انصارى ، تهران : انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۸٫
۱۸٫ میشل ، توماس ، کلام مسیحى ، ترجمه حسین توفیقى ، قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب ، ۱۳۷۷٫
۱۹٫ میلر، ویلیام ، تاریخ کلیساى قدیم ، ترجمه على نخستین ، تهران : انتشارات حیات ابدى ، ۱۹۸۱٫
۲۰٫ ناس ، جان بى .، تاریخ جامع ادیان ، ترجمه على اصغر حکمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، ۱۳۷۰٫
۲۱٫ ولف ، کرى ، مفهوم انجیلها، ترجمه محمد قاضى ، تهران : ۱۳۴۸٫
۲۲٫ هاکس آمریکایى ، قاموس کتاب مقدس ، تهران : انتشارات اساطیر، ۱۳۷۷٫
۲۳٫هوردرن ، ویلیام ، الهیات پروتستان ، تهران : شرکت انتشارات علمى و فرهنگى ، ۱۳۶۸٫
۲۴٫ هیوم ، رابرت اى .، ادیان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحیم گواهى ،
تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، ۱۳۷۳٫
,East Middle the in Religion ,(ed).j.A ,Arberry .25 .1969 ,Press CambridgeUniversity:Cambridge
:London,Church Christian the of Dictionery Oxford The,(ed).l.F ,Cross .26 .1974 .Press University Oxford
Publishing Continuum The :york New ,Christianity ,Hans,Kung .27 .1995,Company
:Oxford ,Christianity of History Illustrated Oxford The ,(ed) John ,Mcmanners .28 .1992 ,Press University Oxford
,Canada and States United the in Christianity of History A ,.A Mark ,noll .29 .1992 ,Company Eerdmans .B William :Michigan ,Rapids Grand
,Todd Longman ,Patron :London ,Investigations Theological ,Karl ,Rahner .30 .1974
Wadsworth :CA ,Belmont ,Christianity in Readings ,.E ,Robert ,Voorst Van .31 .1997 .Company Publishing

آشنایی با ادیان بزرگ//حسین توفیقی

خطا: فرم تماس پیدا نشد.


 

 

 

 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=