حکایات حضرت رسول(ص)

دعوت حضرت رسول اکرم(ص) به پادشاه رم

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از نخستین روز بعثت ، آیین خود را آیینى جهانى معرّفى مى کرد. چنانکه در بسیارى از آیات قرآن به جهانى بودن اسلام تصریح شده است . از آن جمله مى فرماید:
(قُلْ یا اءَیُّهَا النّاسُ إِنّى رَسولُ اللهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعا) : اى مردم ! من فرستاده خدا به سوى همگى شما هستم . (۳۰)
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از سالهاى نخست بعثت ، پیوسته در پى فرصتى بود که به نشر آیین خود در میان ملل جهان بپردازد، امّا توطئه هاى مختلف دشمنان اسلام به وى فرصت انجام این کار را نمى داد.

پس از آنکه در سال ششم هجرى پیمان صلح حُدیبیّه میان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و قریش بسته شد و فکر رسول خدا از خطر حمله قریش آسوده گردید، پیامبر تصمیم گرفت زمامداران وقت و رؤ ساى کشورهاى مختلف آن روز را طى نامه هایى به اسلام دعوت کند و آیین خود را که از دایره یک عقیده ساده گام فراتر نهاده به صورت یک آیین جهانى درآمده بود به ملل جهان آن روز عرضه نماید.

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله شش نفر از ورزیده ترین افراد را طى نامه هایى که رسالت جهانى آن حضرت در آنها منعکس بود به نقاط مختلف روانه کرد. سفیران هدایت دریک روز رهسپار سرزمینهاى ایران ، روم ، حبشه ، مصر، یمامه ، بحرین و حیره شدند. قیصر، پادشاه روم شرقى ، با خدا پیمان بسته بود که هرگاه در نبرد با ایران پیروز گردد به شکرانه این پیروزى ، از مقر حکومت خود قُسطنطنیه پیاده به زیارت (بیت المقدس ) رود. او پس ‍ از پیروزى به نذر خود جامه عمل پوشانید و پیاده رهسپار بیت المقدس ‍ گردید.
(دحیه کلبى ) ماءمور شد نامه رسول خدا صلى الله علیه و آله را به قیصر برساند. او قبلا سفرهاى متعددى به شام داشت و به نقاط مختلف شام کاملا آشنا بود. قیافه گیرا، صورت زیبا و سیرت نیکوى وى شایستگى همه جانبه او را براى انجام این وظیفه خطیر ایجاب مى کرد. وى پیش از آنکه شام را به قصد قُسطنطنیه ترک کند در یکى از شهرهاى شام یعنى (بُصْرى ) (۳۱) اطلاع یافت که قیصر عازم بیت المقدس است .

لذا فورا با استاندار بُصْرى ، به نام حارث بن ابى شمر، تماس گرفت و ماءموریّت خطیر و پر اهمیّت خود را به او ابلاغ کرد. واقدى (۳۲) مى نویسد: (پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داده بود که نامه را به حاکم بُصْرى بدهد و او نامه را به قیصر برساند). شاید این دستور از این نظر صادر شده بود که پیامبر شخصا از مسافرت (قیصر) آگاهى داشت ، و یا اینکه شرایط و امکانات دحیه محدود بوده و مسافرت تا قسطنطنیه خالى از اشکال و مشقّت نبوده است . در هر صورت ، سفیر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با حاکم بُصرى تماس گرفت . استاندار، (عدى بن حاتم ) را خواست و او را ماءمور کرد تا همراه سفیر پیامبر صلى الله علیه و آله به سوى بیت المقدس بروند و پیام و نامه پیامبر را به دست قیصر برسانند.

ملاقات سفیر با قیصر در شهر حمص صورت گرفت . وقتى مى خواست به ملاقات قیصر برود، کارگزاران سلطان به او گفتند که باید در برابر قیصر سر به سجده بگذارى و در غیر این صورت به تو اعتنا نخواهد کرد و نامه تو را نخواهدگرفت . دحیه ، سفیر خردمند پیامبر اسلام ، گفت : (من ، براى کوبیدن این سنّتهاى غلط، رنج این همه راه را بر خود هموار کرده ام . من از طرف صاحب رسالت محمّد صلى الله علیه و آله ماءمورم به قیصر ابلاغ کنم که بشر پرستى باید از میان برود، و جز خداى یگانه کسى مورد پرستش واقع نگردد. با این ماءموریّت و با این عقیده و اعتقاد، چگونه مى توانم تسلیم نظریّه شما شوم و در برابر غیر خدا سجده کنم ؟).

منطق نیرومند و نیز صلابت و استقامت سفیر، مورد اعجاب کارکنان دربار قرار گرفت . یک نفر از درباریان خیر اندیش به دحیه گفت مى توانى نامه را روى میز مخصوص قیصر بگذارى و برگردى . کسى جز او دست به نامه هاى روى میز نمى زند و هر موقع نیز نامه را بخواند، شما را به حضور خواهد طلبید. دحیه از راهنمایى آن مرد تشکّر کرد و نامه را روى میز قیصر گذارد و بازگشت . قیصر نامه را گشود.

بسم الله الرحمن الرحیم

من محمّد بن عبدالله الى هر قل عظیم الروم ، سلام على من اتّبع الهدى اءمّا بعد فإ نّى اءدعوک بدعایه الا سلام اءسلم تسلم یؤ تک الله اءجرک مرّتین فإ ن تولّیت فإ نّما علیک اثم (الاریسین ) و یا اءهل الکتاب تعالوا إ لیکلمه سواء بیننا و بینکم الّا نعبد إ لّا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتّخذ بعضنا بعضا اءربابا من دون الله فإ ن تولّوا فقولوا باءنّا مسلمون (محمّد رسول الله ).
ابتداى نامه ، که با (بسم الله ) شروع شده بود، توجّه قیصر را به خود جلب کرد و گفت : من از غیر سلیمان تاکنون چنین نامه اى ندیده ام .

سپس مترجم ویژه عربى خود را خواست تا نامه را بخواند و ترجمه کند. او نامه پیامبر را چنین ترجمه کرد:
(نامه اى است ) از محمّد فرزند عبدالله به هرقل بزرگ روم . درود بر پیروان هدایت ! من تو را به آیین اسلام دعوت مى کنم ، اسلام آور تا در امان باشى ، خداوند به تو پاداش مى دهد (پاداش ایمان خود و پاداش ایمان کسانى که زیردست تو هستند) . اگر از آیین اسلام روى گردانى گناه (اریسان ) نیز بر توست . اى اهل کتاب ، ما شما را به یک اصل مشترک دعوت مى کنیم : به اینکه غیر خدا را نپرستیم ، و کسى را انباز او قرار ندهیم ، و بعضى از ما بعضى دیگر را به خدایى نپذیرد. هرگاه (اى محمّد) صلى الله علیه و آله آنان از آیین حق سر برتافتند بگو گواه باشید که ما مسلمانیم .



۳۰- سوره اعراف ، آیه ۱۵۸
۳۱- بصرى مرکز استاندارى حوران بود که از مستعمرات قیصر به شمار میرفت و حارث بن ابى شمر و به طور کلى ملوک غسان به صورت دست نشاندگى از قیصر در آنجا حکومت میکردند.
۳۲- طبقات الکبرى ، ج ۱، ص ۲۵۹

ستاره درخشان شام //على ربانى خلخالى

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=