زندگینامه شیخ معین‌الدین‌ حسن‌ سجزی‌ چشتی‌(متوفی۶۳۳ه ق)

 از عرفای‌ قرن‌ ششم‌ و مروّج‌ سلسله چشتیه‌ *در هند. او در ۵۳۷ به‌ دنیا آمد (داراشکوه‌ بابری‌، ص‌ ۹۳). گفته‌اند که‌ نسل‌ وی‌ از سادات‌ سیستان‌ بودند و به‌ احتمال‌ بسیار خود او در قصبه سجز به‌ دنیا آمد؛ از این‌رو، وی‌ را معین‌الدین‌ حسینی‌ سجزی‌ (سیستانی‌) نیز می‌خوانند (رجوع کنید به لعلی‌ بدخشی‌،ص‌ ۱۴۷ و پانویس‌ ۴؛ قس‌ چشتی‌ عثمانی‌، ص‌ ۱۰۰ـ۱۰۱، که‌ سنجری‌ ضبط‌ کرده‌ است‌). همچنین‌ به‌ دلیل‌ سکونت‌ و وفات‌ معین‌الدین‌ در اِجمیری‌ به‌ او اِجمیر نیز گفته‌اند (رجوع کنید به غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۶).

معین‌الدین‌ در نوجوانی‌ پدر خود، غیاث‌الدین‌، را از دست‌ داد و از او باغ‌ و آسیابی‌ به‌ ارث‌ برد (جمالی‌ دهلوی‌، ص‌ ۵). علت‌ ورود او را به‌ سلک‌ صوفیان‌، مواجهه‌اش‌ با مجذوبی‌ به‌ نام‌ ابراهیم‌ قُندوزی‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به جمالی‌ دهلوی‌، همانجا؛ لعلی‌ بدخشی‌، ص‌ ۱۴۷ـ ۱۴۸؛ قس‌ غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۷، که‌ نام‌ او را ابراهیم‌ قلندر ضبط‌ کرده‌ است‌). گفته‌ شده‌ است‌ غارت‌ سیستان‌ به‌ دست‌ ترکان‌ غُز او را به‌ مراقبه‌ و تأمل‌ در خود و سرانجام‌ به‌ عرفان‌ کشاند (رجوع کنید به د. اردو، ذیل‌ مادّه‌).

پس‌ از این‌ تحول‌ روحی‌، معین‌الدین‌ اموال‌ خود را بین‌ مستمندان‌ تقسیم‌ کرد و برای‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ به‌ عراق‌ رفت‌ و در مدت‌ کوتاهی‌ از علمای‌ دین‌ محسوب‌ گردید (لعلی‌ بدخشی‌، ص‌ ۱۴۸). وی‌ در یکی‌ از سفرهایش‌ به‌ هاروَن‌، از توابع‌ نیشابور، با خواجه‌ عثمان‌ هاروَنی‌ (متوفی‌ ۶۱۷)، از خلفای‌ چشتیه‌، دیدار کرد و به‌ حلقه مریدانش‌ پیوست‌ (جمالی‌ دهلوی‌؛ لعلی‌ بدخشی‌؛ داراشکوه‌ بابری‌، همانجاها).

معین‌الدین‌ بیست‌ سال‌، در سفر و حضر، ملازم‌ خواجه‌ عثمان‌ هاروَنی‌ بود (داراشکوه‌ بابری‌، همانجا؛ قس‌ جمالی‌ دهلوی‌، همانجا، که‌ گفته‌ است‌ او دو نیم‌ سال‌ در خدمت‌ خواجه‌ عثمان‌ بود). خواجه‌ عثمان‌ به‌ مریدی‌ او مباهات‌ می‌کرد و به‌ وی‌ لقب‌ محبوب‌اللّه‌ داد و همچنین‌ معین‌الدین‌ را خلیفه خود کرد (داراشکوه‌ بابری‌، همانجا).

دیدارها

معین‌الدین‌ در سفرهای‌ خود با مشایخ‌ بزرگی‌ چون‌

نجم‌الدین‌ کبری‌ *،

عبدالقادر گیلانی‌ *،

ابوالنجیب‌ عبدالقاهر سهروردی‌ *

و ابوسعید تبریزی‌ (مرشد جلال‌الدینِ تبریزی*) دیدار کرد (جمالی‌ دهلوی‌، ص‌ ۵ ـ۶).

او همچنین‌ آرامگاه‌ مشایخی‌ چون‌ ابوالحسن‌ خرقانی‌ در خرقان‌، خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری‌ در هرات‌ و احمد خضْرَویه‌ را در بلخ‌ زیارت‌ کرد (فرشته‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۷۶؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۸ـ۲۵۹). در مسیر خود به‌ هند، مدتی‌ در شهر لاهور و در جوار مقبره هجویری‌ *(متوفی‌ ح ۴۵۶) اقامت‌ گزید و به‌ تفکر و عبادت‌ مشغول‌ شد. پس‌ از آن‌، مدتی‌ در دهلی‌ ساکن‌ شد (جمالی‌ دهلوی‌، ص‌ ۱۲؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۹). از آنجا به‌ اجمیر رفت‌ و بسیاری‌ از هندوها را مسلمان‌ کرد (داراشکوه‌ بابری‌، ص‌ ۹۳؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، همانجا).

خانواده

معین‌الدین‌ در اجمیر ازدواج‌ کرد و حاصل‌ دو ازدواج‌ وی‌، سه‌ پسر (ابوسعید، فخرالدین‌، حسام‌الدین‌) و یک‌ دختر (بی‌بی‌حافظه‌ جمال‌) بود. ابوسعید دو فرزند داشت‌ و پنجاه‌ سال‌ عمر کرد، فخرالدین‌ (متوفی‌ ۶۶۱) از علما و عرفا بود و حسام‌الدین‌ نیز در ۴۵ سالگی‌ به‌ سلک‌ عرفا پیوست‌ و سپس‌ به‌ طرز اسرارآمیزی‌ ناپدید شد. بی‌بی‌حافظه‌ نیز از دست‌ پدر خرقه خلافت‌ گرفت‌ و زنان‌ را ارشاد می‌کرد. مقبره وی‌، در کنار قبر پدرش‌، در اجمیر است‌ (لعلی‌ بدخشی‌، ص‌ ۱۶۵؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۶۳ـ۳۶۴).

رحلت

معین‌الدین‌ در ۶۳۳ وفات‌ یافت‌. سلاطین‌ و امرا در قرون‌ متمادی‌ بر تربت‌ وی‌ که‌ زیارتگاه‌ است‌، گنبد و بارگاه‌ بنا کردند. هر سال‌ مردم‌ در ششم‌ رجب‌، به‌ مناسبت‌ عُرس‌ * وی‌، مراسمی‌ برگزار می‌کنند (داراشکوه‌ بابری‌، ص‌ ۹۳ـ۹۴؛ عبدالحق‌ دهلوی‌، ص‌ ۴۴).

به‌ خواجه‌ معین‌الدین‌ کرامات‌ بسیاری‌ نسبت‌ داده‌اند. وی‌ در گسترش‌ اسلام‌ و ترویج‌ تصوف‌ در شبه‌قاره‌ سهم‌ عمده‌ای‌ داشت‌ (رجوع کنید به داراشکوه‌ بابری‌، ص‌ ۹۳؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۹ـ۲۶۰). معین‌الدین‌ خلفا و شاگردان‌ بسیاری‌ تربیت‌ کرد (غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ ۱،ص۲۶۴)که‌ معروف‌ترین‌ آنها قطب‌الدین‌ بختیار کاکی‌*و حمیدالدین‌ صوفی‌ سعیدی‌ ناگوری‌*، ملقب‌ به‌ سلطان‌التارکین‌، هستند (داراشکوه‌ بابری‌، ص‌ ۹۴؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، همانجا).

آثار

از معین‌الدین‌ آثاری‌ به‌ جامانده‌ است‌، که‌ برخی‌ در صحت‌ انتساب‌ آنها به‌ او تردید دارند (آریا، ص‌ ۹۹ـ۱۰۰).

بعضی‌ از آثار منسوب‌ به‌ او عبارت‌اند از:

۱) انیس‌الارواح‌ یا انیس‌ دولت‌، که‌ ملفوظات‌ خواجه‌ عثمان‌ هاروَنی‌ است‌ (منزوی‌، ۱۳۵۷ـ ۱۳۶۱ ش‌، ج‌ ۲، ص‌ ۵۶۲ ـ ۵۶۳).

۲) گنج‌ اسرار، که‌ مجموعه دیگری‌ از ملفوظات‌ عثمان‌ هارونی‌ است‌؛ بخشی‌ از این‌ ملفوظات‌ راجع‌ به‌ شرح‌ مناجات خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری‌ است‌ (همان‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۷۰).

۳) دلیل‌العارفین، مشهورترین‌ اثر او، که‌ مجموعه‌ ملفوظات‌ وی‌ است‌ و قطب‌الدین‌ بختیار کاکی‌ آنها را گردآورده‌ است‌ (لاهور ۱۳۱۱). این‌ کتاب‌ در باره مسائلی‌ از قبیل‌ طهارت‌، نماز، ذکر، محبت‌، وحدت‌ و آداب‌ سالکان‌ است‌ (همو،۱۳۶۲ـ۱۳۷۰ ش‌، ج‌ ۳، ص‌ ۱۴۵۸).

۴) بحرالحقایق‌، ملفوظات‌ معین‌الدین‌ خطاب‌ به‌ قطب‌الدین‌ بختیار است‌ که‌ در آن‌ سیر و سفر عرفانی‌ خود، از جمله‌ معراجش‌، را برای‌ قطب‌الدین‌ شرح‌ داده‌ و از رسیدن‌ خود به‌ مقام‌ وحدت‌ سخن‌ گفته‌ است‌ (همان‌، ج‌ ۳، ص‌ ۱۳۱۴).

۵) اسرارالواصلین، شامل‌ هشت‌ نامه‌ به‌ قطب‌الدین‌ بختیار (همان‌، ج‌ ۳، ص‌ ۱۲۶۱ـ ۱۲۶۲).

۶) رساله وجودیه‌، در باره نیروهایی‌ که‌ به‌ سبب‌ ریاضت‌ و چله‌نشینی‌ به‌ وجود می‌آید و نیز کیفیت‌ دَم‌ (نَفَس‌). این‌ رساله‌ آداب‌ دَم‌زدن‌ و سرمایه جوگ‌ نیز نامیده‌ شده‌ است‌ (همان‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۱۰۱ـ۲۱۰۲؛ همو، ۱۳۵۷ـ۱۳۶۱ ش‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۰۱).

۷) کلمات‌ معین‌الدین‌ سَجزی‌ ، در باره وحدت‌ وجود، نفی‌ و اثبات‌، ناسوت‌، لاهوت‌ و ملکوت‌ (همو، ۱۳۵۷ـ ۱۳۶۱ ش‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۶۳).

۸) دیوان‌ مُعین‌ ، که‌ شامل‌ غزلیات‌ او به‌ زبان‌ فارسی‌ است‌.در صحت‌ انتساب‌ این‌ اثر به‌ معین‌الدین‌ تردید جدّی‌ وجود دارد. برخی ‌پژوهشگران‌ آن‌ را متعلق‌ به‌ معین‌ فراهی‌ (متوفی‌ قرن‌ دهم‌) دانسته‌اند(رجوع کنید به همو، ۱۳۶۲ـ۱۳۷۰ ش، ج‌ ۷، ص‌ ۶۳۱؛ آریا، ص‌ ۱۰۲ـ۱۰۳).

در اقوال‌ معین‌الدین‌،

آرای‌ وحدت‌ وجودی‌ آشکار است‌ (رجوع کنید به چشتی‌، ص‌ ۴۰؛ میرخورد، ج‌ ۱، ص‌ ۵۵ ـ ۵۶). وی‌ علامت‌ شناخت‌ خدا را خاموشی‌ در معرفت‌ و گریختن‌ از خلق‌ دانسته‌ است‌ (میرخورد، ج‌ ۱، ص‌ ۵۵)، البته‌ خدمت‌ به‌ خلق‌، کمک‌ به‌ درماندگان‌ و روا کردن‌ حاجات‌ بیچارگان‌ و گرسنگان‌ نیز در تعالیم‌ وی‌ جایگاه‌ مهمی‌ دارد (رجوع کنید به چشتی‌، ص‌ ۴۴، ۴۹؛ میرخورد، ج‌ ۱، ص‌ ۵۶).

برخی‌ از سخنان‌ معین‌الدین‌ در باره خوف‌ و رجا شبیه‌ به‌ سخنان‌ واعظان‌ و زاهدان‌ است‌ (رجوع کنید به میرخورد، ج‌ ۱، ص‌ ۵۵). با این‌ حال‌، عشق‌ و محبت‌ نیز در تعالیم‌ عرفانی‌ وی‌ جایگاه‌ بلندی‌ دارد (رجوع کنید به چشتی‌، ص‌ ۴۱ـ۴۴، ۴۸)؛ بنابراین‌، از نظر او دوستان‌ حق‌ تعالی‌، متصف‌ به‌ خوف‌ و رجا و محبت‌اند (رجوع کنید به لعلی‌ بدخشی‌، ص‌ ۱۶۲).

معین‌الدین‌ در ملفوظات‌ خود بر شریعت‌ و رعایت‌ جزئیات‌ و دقایق‌ آن‌ تأکید کرده‌ است‌ (رجوع کنید به چشتی‌، ص‌ ۲ـ۱۳). به‌ نظر او (همان‌، ص‌ ۷ـ ۸) عارف‌ باید در وهله اول‌ در شریعت‌ ثابت‌ قدم‌ باشد، آنگاه‌ به‌ پایه‌های‌ طریقت‌، معرفت‌ و حقیقت‌ نایل‌ شود.



منابع‌:

(۱) غلامعلی‌ آریا، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان‌، تهران‌ ۱۳۶۵ ش‌؛
(۲) اردو دائره معارف‌ اسلامیه‌، لاهور ۱۳۸۴ـ۱۴۱۰/ ۱۹۶۴ـ۱۹۸۹، ذیل‌ «چشتی‌» (از خلیق‌ احمد نظامی‌)؛
(۳) حامدبن‌ فضل‌اللّه‌ جمالی‌ دهلوی‌، سیرالعارفین‌، چاپ‌ سنگی‌ دهلی‌ ۱۳۱۱؛
(۴) معین‌الدین‌ چشتی‌، دلیل‌العارفین، ترتیب‌ و تبویب‌ خواجه‌ قطب‌الدین‌ بختیار کاکی‌ اوشی‌، چاپ‌ حافظ‌ محمد عبدالاحد، چاپ‌ سنگی‌ دهلی‌ ۱۳۱۱؛
(۵) هدیه‌بن‌ عبدالرحیم‌ چشتی‌ عثمانی‌، سیرالاقطاب‌، لکهنو ۱۳۳۱/۱۹۱۳؛
(۶) داراشکوه‌ بابری‌، سفینه الاولیا،کانپور ۱۳۱۸؛
(۷) عبدالحق‌ دهلوی‌، اخبار الاخیار فی‌ اسرارالابرار، چاپ‌ علیم‌ اشرف‌خان‌، تهران‌ ۱۳۸۳ ش‌؛
(۸) غلام‌ سرور لاهوری‌، خزینه الاصفیا، کانپور ۱۳۳۲/ ۱۹۱۴؛
(۹) محمدقاسم‌بن‌ غلامعلی‌ فرشته‌، تاریخ‌ فرشته‌( گلشن‌ ابراهیمی‌ )، [لکهنو(، مطبع‌ منشی‌ نولکشور، )بی‌تا.]؛
(۱۰) لعل‌ بیگ‌بن‌ شاه‌ قلی‌ سلطان‌ لعلی‌ بدخشی‌، ثمرات‌القدس‌ من‌ شجرات‌ الانس‌، چاپ‌ کمال‌ حاج‌ سیدجوادی‌، تهران‌ ۱۳۷۶ ش‌؛
(۱۱) احمدمنزوی‌، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، اسلام‌آباد ۱۳۶۲ـ۱۳۷۰ ش‌؛
(۱۲) همو، فهرست‌ نسخه‌های‌ خطی‌ کتابخانه گنج‌بخش‌، اسلام‌آباد ۱۳۵۷ـ ۱۳۶۱ ش‌؛
(۱۳) محمدبن‌ مبارک‌ میرخورد، سیرالاولیاء در احوال‌ و ملفوظات‌ مشایخ‌ چشت‌، لاهور ۱۳۵۷ ش‌.

دانشنامه جهان اسلام  جلد ۱۱ 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *