حکایت علمای متاخرشیطان وجن

 مجادله شیطان با امام فخر رازی

مى ‏گویند وقتى نجم الدین کبرى در خوارزم آفتابه گلى به دستش بوده مى خواست وضو بسازد به حیرت رفت و همان‏طور آفتابه به دستش بود. بعد از لحظه یک‏باره آفتابه به زمین‏ رسید.

گفت الحمد للّه، مریدان از موضوع پرسیدند که سبب مکث و تفکر شیخ چه بود؟
شیخ نجم الدین کبرى گفت: من مى ‏دیدم که فخر رازى هنگام وفات مى ‏خواهد جان به جان آفرین تسلیم کند. با شیطان در مجادله فکرى گرفتار است و شیطان مى ‏خواست او را در بحث و استدلال مجاب کند. و ایمان او را به غارت برد ولى دیدم که شیطان مغلوب شد و فخر الدین رازى ایمان به سلامت برد.

وقتى که مریدان او همان روز و ساعت را معلوم نمودند که با همان ساعت و روز امام فخر الدین رازى فوت شده است‏ .

فوائح الجمال و فواتح الجلال(ترجمه)، ۱جلد//ساعد باقری

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=