قضاوتهای امیرالمومنین علی علیه السلام

فصل سى و سوم : قواعد فقهى

۱- ماهى بدون پولک

امیرالمومنین علیه السلام در کوفه بر استر رسول خدا صلى الله علیه و آله سوار شد و به بازار ماهى فروشان تشریف برد و به آنان فرمود: نخورید و نفروشید از اقسام ماهى ، آن قسمى را که پولک ندارد .

 

 

۲- پرنده حرام گوشت

بپرهیزید از خوردن گوشت پرنده اى که سنگدان و چینه دان و خار پشت پا ندارد .

 

 

۳- حیوان حرام گوشت

بپرهیزید از خوردن گوشت حیوان درنده اى که دندان نیش ‍ دارد و پرنده اى که داراى چنگال است .

 

 

۴- صید

پرنده هرگاه قادر بر پرواز گردد صید است و براى هر کس که او را بگیرد حلال مى باشد.

 

 

۵- آلت ذبح

ذبح روا نمى باشد مگر به وسیله آهن  (وسیله ذبح باید از جنس آهن باشد).

 

 

۶- استصحاب

هر کس نسبت به چیزى یقین داشته باشد، پس در آن شک کند باید طبق تفتیش عمل نماید، زیرا شک یقین را دفع نمى کند و آن را نمى شکند.

 

 

۷- نیت خیر

دو شتر از مردى فرار کرده ، دیگرى آنان را گرفته هر دو را به یک ریسمان ، یکى از آن دو خفته شد و مرد ماجرا نزد امیر المومنین علیه السلام مطرح گردید، آن حضرت گیرنده را ضامن نکرد و فرمود: او جز اصلاح قصدى نداشته است .
و در این باره نیز کلیاتى از عترت طاهرین آن حضرت علیه السلام وارد شده ، چنانچه زراره مى گوید: به خدا سوگند من هرگز کسى مانند ابى جعفر امام محمد باقر ندیده ام ، زیرا از آن حضرت علیه السلام پرسیدم ، پرندگان حلال گوشت چه نشانه اى دارند؟
فرمود: بخور گوشت پرنده اى را که به هنگام پرواز بالهایش را حرکت مى دهد، و نخور گوشت پرنده اى را که در آن حال بالهایش رامى گستراند
پرسیدم ، تخم هایى که در جنگل مى بینم کدام نوعش حلال و کدام نوعش حرام مى باشد؟

فرمود: نخور آن را که دو طرفش مساوى است و بخور آن را که دو طرفش بزرگ و کوچک است
و نیز ابن ابى لیلى نقل شده که مى گوید: دو نفر که با هم نزاع داشتند به نزد من آمده ، یکى از آنان گفت : این مرد این کنیز را به من فروخته و هنگامى که او را برهنه نمودنم دیدم موى زهار ندارد و گمانم که در اصل خلقت چنین بوده است .
ابن ابى لیلى به وى گفت : مردم در این باره چاره جویى مى کنند، تو از چه چیز کراهت دارى ؟!

مرد گت : اگر این عیب است به نفع من حکم کنى .
ابن ابى لیلى پاسخش را ندانست ، به او گفت : صبر کن مى روم بر مى گردم و پاسخ تو را مى گویم ، که الان در شکم خود احساس ناراحتى مى کنم ، سپس داخل خانه شد و از در دیگر خارج گردیده به نزد محمد بن مسلم رفت و مساله را به او در مطرح کرد و پرسید، آیا در این باره از ابى جعفر امام محمد باقر حدیثى در نظر دارى ؟

محمد بن مسلم گفت : در این خصوص چیزى به خاطر ندارم ، ولیکن یک اصل کلى از آن حضرت علیه السلام در نظرم هست که فرمود: هر چه که از اصل خلقت زیاد یا کم باشد عیب است .

ابن ابى لیلى گفت : کافى است و آنگاه نزد آنان بازگشته ، و حکم به عیب بودن آن نمود  و نیز در کافى درباره آیه شریفه ان تبدوا الصدقات فنعما هى ، اگر به مستحقان انفاق صدقات آشکارا کنید کارى نیکوست .از آن حضرت نقل شده است که فرمود: مقصود از آن زکات واجب است.

راوى مى گوید: گفتم پس مقصود از: وان تخفوها و توتوها الفقراء و اگر در پنهانى به فقیران آبرومند رسانید.چیست ؟
فرمود صدقات مستتحب و ائمه علیهم السلام در فرائض ‍ اظهار نمودن را و در نوافل کتمان کردن و پوشیده نگهداشتن را مستحب مى دانسته اند.

و از جمله قواعد فقهى که از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده : لاضرر و الاضرار است ، که آن بابى است از علم که هزار باب از آن گشوده مى شود، و داستان آن چنین است که : سمره بن جندب درخت خرمایى در باغستانى متعلق به براى رفتن به سوى درخت خرماى خود از منزل انصارى مى گذشت و از او اجازه نمى گرفت انصارى نخست با زبانخوش به او تذکر داد و از او خواست تا موقع عبور از خانه اذن بگیرد سمره براى رفتن به سوى درخت خرماى خود از منزل انصارى مى گذشت و از او اجازه نمى گرفت .

انصارى نخست با زبان خوش به او تذکر داد و از او خواست تا موقع عبور از خانه اذن بگیرد سمره سربرتافت ، و چون انصارى این بدید به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله شکایت برد و جریان را عرضه داشت رسول خدا موضوع شکایت داشتن انصارى را از این کار خلاف سمره به او پیغام داد و از او خواست تا به هنگام ورود استیذان نماید، سمره ابا کرد، تا این که رسول خدا در مقام قیمت گذارى درخت بر آمده ولى او همچنان امتناع مى ورزید تا این که حاضر شدند چند برابر قیمتش را به او بدهند ولى با هم قبول نکرد، سرانجام رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را با نخلى در بهشت مورد معاوضه قرار داد، سمره نپذیرفت ، در این موقع رسول خدا صلى الله علیه و آله به انصارى رو کرده و فرمود: برو درخت را بکن و آن را به نزد او بینداز فانه لاضرر ولاضرار، حقا که ضرر رساندن و زیر با ضرر رفتن روا نیست .

مؤ لّف :

جاى شگفت نیست این که کسى داراى نفسى خبیث و سرشتى ناپاک باشد، آن همه پیشنهادات پیغمبر صلى الله علیه و آله را نپذیرد.
و در تاریخ طبرى در ضمن وقایع سال ۵۰ آمده ، زیاد حکم ولایت بصره را به سمره داد و او به کوفه آمد و هشت هزار نفر را کشت .
زیاد به او گفت : هیچ نترسیدى یک تن از آنان بى گناه باشد؟!
سمره پاسخ داد: از کشتن افرادى مانند آنان هیچ ترسى ندارم .

 

قضاوتهای امیرالمومنین علی علیه السلام//آیه الله علامه  محمد تقی تستری

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=