زندگینامه پیرجمال اردستانی«عاشق اصفهانی»

پیرجمال اردستانی ، عارف و شاعر و نویسنده مشهور ایرانی در قرن نهم . وی متخلص به جمالی ، ملقَّب به جمال الدّین و معروف به عاشق اصفهانی بود و لقب طریقتی وی محمدشاه است (رفیعی مهرآبادی ، بخش ۲، ص ۳۵۱؛ چیمه ، ص ۲۶۹). در نام وی اختلاف هست ؛ بعضی او را محمد و برخی احمد خوانده اند (هدایت ، تذکره ریاض العارفین ، ص ۷۲؛ مدرس تبریزی ، ج ۱، ص ۳۱۲). سعید نفیسی (ج ۱، ص ۲۴۴) از او با عنوان «فضل الله احمد» یاد کرده است . از تاریخ ولادت ، نام پدر و شرح حال او اطلاع دقیقی در دست نیست . در بعضی آثارش ، با اشاره ای به نیاکان خود، می گوید که از شیراز و اهل ادب و هنر بوده اند. گفته اند که در ده کچویه سنگ ، در نزدیکی شهر اردستان ، متولد شده است . ظاهراً بخش عمده ای از زندگی خود را در محله فهره اردستان گذرانده است . از آثار او برمی آید که در آغاز به تحصیل علوم رسمی پرداخته بود، اما مدتی بعد آن را رها کرد و به سیر و سیاحت روی آورد (هدایت ، تذکره ریاض العارفین ، همانجا؛ رفیعی مهرآبادی ، بخش ۲، ص ۳۵۰، ۳۵۲؛ پیرجمال اردستانی ، مرآه الاءفراد ، مقدمه انیسی پور، ص ۱۸) و، از جمله ، به خراسان ، تبریز، شیراز، لیلاز، هند، مصر، حلب ، دمشق ، مکه ، روم ، چین و ترکستان سفر کرد (پیرجمال اردستانی ، شرح الکنوز ، گ ۸۶ر؛ همو، نورٌعلی نور ، ص ۴۳۵).

پیرجمال ، طی زیارتهایش ، در مکه با راهنمایی پیرمردی ناشناس به جستجوی پیر و مرشدی برخاست و عاقبت دست ارادت به سوی پیر مرتضی اردستانی (ولادت ۷۸۴)، فرزند امیرشمس الدین محمد اردستانی ندیم شاه منصور (مقتول ۷۹۵)، دراز کرد و از او خرقه گرفت (پیرجمال اردستانی ، دیوان ، مقدمه میرعابدینی ، ص ده ؛ آذربیگدلی ، ص ۱۶۰). پیرجمال در بسیاری از آثار خود، بارها پیرمرتضی را ستوده و او را از بزرگان عرفا دانسته و حکایاتی از او نقل کرده است ( مرآه الاءفراد ، ص ۲۰۷).

سلسله ارادت و اتصال طریقت پیرجمال ، از طریق پیر مرتضی ، به چند واسطه ، به شیخ ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی * می رسد (قس شیروانی ، ص ۳۴۸؛ معصوم علیشاه ، ج ۲، ص ۳۵۵). سلسله ای به پیرجمال نسبت داده اند که به «پیرجمالیه » یا «جمالیه » شهرت یافته است و آن را یکی از سلسله های منشعب از سهروردیه * دانسته اند (زرین کوب ، ۱۳۶۹ ش ، ص ۸۲؛ مدرس تبریزی ، همانجا؛ عزالدین کاشانی ، مقدمه همایی ، ص ۳۱). به قولی (چیمه ، ص ۲۶۷، ۲۷۱) این سلسله در ایران از شعب دیگری که به سهروردی منتهی می شده معروفتر بوده ، و تعلیمات شیخ فخرالدین عراقی را نیز همین سلسله در ایران منتشر کرده است . رؤسای سلسله پیرجمالیه عبارت اند از: پیراسحاق ، پیرعلی ، پیرحسین ، پیربابا صابر، سلطان سیدلطیف ، شیخ محمدعلی ، سیدعلاءالدین و شیخ عارف (باباعارف )، که یکی بعد از دیگری ، ریاست این سلسله را برعهده داشته اند (هاشمی ، ص ۱۸۹).

پیرجمال در عهد شاهرخ پسر امیرتیمور و اخلاف او می زیسته است . وی در آثارش به اوضاع سیاسی زمان خود و به بعضی از سلاطین عصرش اشاره کرده و گاه آنان را ستوده و گاه نکوهیده است (معصوم علیشاه ، همانجا؛ پیرجمال اردستانی ، شرح الکنوز ، گ ۸۳ پ ، ۸۶ ر؛ همو، دیوان ، ص ۳۶ـ۳۷، مقدمه میرعابدینی ، ص شانزده ). در رساله محبوب الصدیقین (ص ۲۶۶) پیرجمال از ملاقات خود با الغ بیگ بن شاهرخ (حک : ۸۵۰ـ۸۵۳) در سمرقند سخن می گوید. به گزارش بیشتر منابع ، پیرجمال در ۸۷۹ وفات یافته (هدایت ، تذکره ریاض العارفین ، ص ۵۵؛معصوم علیشاه ، همانجا)، اما حسن روملو (ج ۱۱، ص ۶۰۳) سال وفات وی را در ۸۸۶ و بلوشه آن را ۹۰۱ نوشته است (به نقل صفا، ج ۴، ص ۴۵۵). برخی گفته اند که او شهید شده است (هدایت ، اصول الفصول ، ص ۴۸۷). او در کنار قبر پیر خود، در بقعه پیرمرتضی ، واقع در محله فهره اردستان و مجاور مسجد سفید سردشت ، به خاک سپرده شد (قس سخاوی ، ج ۶، ص ۱۷۱ که محل وفات پیرجمال را بیت المقدس دانسته است ). ملامحمدصادق اردستانی * ، از حکمای معروف قرن یازدهم و دوازدهم ، و ملارمضانعلی نیستانی متخلص به کوچکعلی از نوادگان او بوده اند (رفیعی مهرآبادی ، بخش ۱، ص ۴۶، بخش ۲، ص ۳۵۰، ۳۸۴؛آقابزرگ طهرانی ، ج ۹، قسم ۳، ص ۹۲۴).از جمله مریدان او فضل الله بن روزبهان خنجی * ، از شعرا و خوشنویسان و عرفا و مؤلفان قرن نهم و اوایل قرن دهم ، بوده است . به گفته سخاوی (همانجا) او درباره مناقب پیر و مرشدش جمال اردستانی ، کتابی تألیف کرده بود.

پیرجمال از ائمه علیهم السلام و خلفای راشدین با احترام یاد کرده ، اما گرایش شیعی وی بیشتر بوده و این نکته از نوشته ها و تألیفات او بخوبی روشن می شود؛وی در تمجید ائمه شیعه ، بویژه حضرت علی و امام حسین علیهماالسلام ، القاب بسیاری به کار برده است (پیرجمال اردستانی ، مرآه الاءفراد ، ص ۱۰۴، ۱۴۳، ۲۰۱، ۲۰۴ و جاهای دیگر) و در دیوان او (ص ۷ـ ۸، ۳۶، ۳۸، ۴۸ـ۴۹، ۵۱ ـ۵۴ و جاهای دیگر) نیز اشعاری در منقبت چهارده معصوم علیهم السلام وجود دارد و شاید همین تمایلات شیعی پیرجمال بوده که جامی (پیرو طریقه نقشبندیه ) را به تشنیع و تحقیر وی واداشته است . عبدالواسع نظامی باخرزی (ص ۱۸۰)، همراه با ذم بسیار پیرجمال و آثارش ، و نیز فخرالدین صفی (ص ۲۳۲)، از دیدار جامی و پیرجمال ، حکایتهایی نقل کرده و نوشته اند که جامی او را قدح می کرده است .

پیرجمال ، همانطور که از آثارش پیداست ، عارفی متشرع بوده ، و بارها بر متابعت از شریعت تأکید کرده است (پیرجمال اردستانی ، مرآه الاءفراد ، ص ۸۶، ۹۰، ۱۶۰، ۲۳۲). به رأی او، سالک باید بعد از شریعت گام در طریقت نهد تا به حقیقت واصل شود (همان ، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸، ۲۰۰). او این سه جنبه حیات معنوی را، آنجا که درباره کتاب شرح الکنوز خود سخن گفته (گ ۲۳۹ ر ـ پ )، چنین بیان می کند:

«قسم اول از کتاب شرح الکنوز در بیان صورت روش انبیاء است که شریعتش گویند؛قسم دوم در بیان اهل طریقت ، و قسم سیوم در شرح اهل حقیقت که ارباب عشق و محبت اند. و این قسم نیز اولاً مشتمل است بر احوال شیخ الاسلام شهاب الدین عمر سهروردی ، قدس سره ، که شیخ شریعت است ،

و ثانیاً مشتمل است بر احوال شیخ زین المله و الدین عبدالسلام کاموئی ، قدس سره ، که پیر طریقت است ، و آخرین مشتمل است بر بیان ظهور حضرت پیر مرتضی علی اردستانی ، قدس الله روحه العزیز، که از ارباب تصوف و محبت و عشق و حقائق معرفت است .» از این نوشته ، همچنین طریقه وی و ارتباطش با مشایخ سهروردیه آشکار می شود (زرین کوب ، ۱۳۵۷ ش ، همانجا). او معتقد است که اهل شرع در طبیعت و دنیا، و اهل طریقت در هشت باغ بندگی ، یعنی عُقبی ‘، و اهل حقیقت در عالم بی حد، که عالم محبت است ، سیر می کنند. اهل دنیا و آخرت از عالم بی حد بی خبرند، و اهل این سه عالم سنخیت و جنسیتی با هم ندارند (پیرجمال اردستانی ، نورٌعلی نور ، ص ۴۳۱ـ۴۳۲). پیرجمال ، برای طی مدارج سلوک (شریعت ، طریقت ، حقیقت )، بر پیروی سالک از پیری دانا تأکید بسیار کرده است ( مرآه الاءفراد ، ص ۸۶، ۱۰۷، ۱۳۷، ۱۶۳، ۲۲۱). به عقیده او، نورمرید در باطن پیر سیر می کند و از نور باطن پیر پرورده می شود و بار دیگر از باطن پیر به باطن مرید مراجعت می کند ( نورٌعلی نور ، ص ۴۳۳). او ذکر و خلوت و تلاوت را بدون تبعیت از پیر بیهوده می داند ( مرآه الاءفراد ، ص ۱۶۱).

تعالیم صوفیانه پیرجمال ، تعالیمی محتاطانه از تصوف اهل صحو است که به مشرب قلندریه * و اهل سکر نیز گرایش دارد. او در آثار خود به اصطلاحات و آداب قلندران و به احوال عارفان قلندر توجه کرده است . برخی تمایل وی به قلندری را، که در بعضی اشعارش آشکار است ، ناشی از تأثیر فخرالدین عراقی بر او دانسته اند (زرین کوب ، ۱۳۵۷ ش ، ص ۳۳۳؛پیرجمال اردستانی ، میزان الحقایق ، ص ۴۲۲ـ۴۲۳). نیز گفته اند که پیرجمال از نقطویان ، بویژه محمود پسیخانی و آثار او، متأثر بوده است . پاره ای از سخنان و اصطلاحاتی نیز که در آثار او دیده می شود، آشکارا گرایش وی را به نقطویه نشان می دهد (ذکاوتی قراگزلو، ص ۱۸۵ـ۱۸۶).

آثار .

پیرجمال آثار بسیاری تألیف کرده ، چنانکه به قولی (هدایت ، تذکره ریاض العارفین ، همانجا) می توان او را از این حیث با عطار نیشابوری قیاس کرد که آثار فراوانی ، به درست یا نادرست ، به او منسوب است . البته در آثار او نکات بدیع و نو، نسبت به متقدمان ، کمتر است . نیکلسون (ص ۳۶۶ـ۳۶۷) او را نویسنده ای مبتکر ندانسته ، اما آثارش را از آن جهت که حاوی مطالب بسیاری درباره تصوف در قرن نهم هجری است ، در خور توجه خوانده است . آنچه در آثار وی در آن ایام تا حدی تازگی داشته آمیختن نظم و نثر بوده ، که در برخی نظم و در پاره ای نثر فزونی داشته است . پیرجمال در زبان فارسی و عربی کاملاً تبحر داشته و با فقه و فلسفه و عرفان و تفسیرهای عرفانی آیات قرآن آشنا بوده است . او در کتابهای خود، بیشتر به شرح و تفسیر سُوَر و آیات کریمه قرآن و احادیث پیامبر و ائمه و شرح بیانات عرفانی و اشعار شاعران و عارفان بزرگ پرداخته است . در شعر، به شیوه اوحدی ، کاتبی ، نظامی ، سعدی و عطار توجه داشته و بارها به اشعار حافظ تمثل جسته است ، اما به مولوی و مثنوی او دلبستگی خاصی دارد (زرین کوب ، ۱۳۵۷ ش ، همانجا؛حدایق شیرازی ، ج ۳، ص ۵۴۵؛پیرجمال اردستانی ، دیوان ، مقدمه میرعابدینی ، ص بیست و چهار). به عقیده او، بعد از قرآن و احادیث پیامبر کتابی بهتر از مثنوی یافت نمی شود. پیرجمال از مراد خود، پیر مرتضی ، نقل می کند که حدیقه سنائی و فصوص ابن عربی در یک ورق مثنوی مولوی می گنجد ( مرآه الاءفراد ، ص ۱۵۱).

برای پیرجمال ، بیان مفاهیم و مبانی عرفانی و توجه به محتوا و مضمون ، بر زیباییهای ادبی رجحان دارد ( میزان الحقایق ، مقدمه مدبری ، ص ۳۹۳). شیوه نوشته های پیرجمال آمیخته ای است از ویژگیهای ادبی دوره پیش از مغول و دوره مغول و عصر تیموریان ( مرآه الاءفراد ، مقدمه انیسی پور، ص ۳۶).

تألیفات پیرجمال ، با توجه به فهرستهای نسخ خطی ، حدود سی اثرست که به زبان فارسی نگاشته شده و برخی از آنها منتشر شده است ؛
از آن جمله است :

دیوان ،مشتمل بر قصاید، مستزادات ، ترکیب بند، ترجیع بند، غزلیات ، قطعات ، رباعیات و فهلویات ؛

میزان الحقایق ، شامل ۲۵۳ رباعی عرفانی به زبان ساده و گاه عامیانه که خود مؤلف آنها را تدوین و مرتب کرده است . وی در این رباعیات ، به بیان اندرزهای اخلاقی و بعضی حقایق عرفانی ، از قبیل فقر و فنا و پرهیز از دنیاطلبی و توصیه به عشق و محبت و علم و عمل و پیروی از شریعت و صیانت نفس ، پرداخته و گاه بدون هیچ واهمه ای ، از وضع روزگار و صوفیه و حتی پادشاه زمان انتقاد کرده است (ص ۳۹۸، ۴۰۰، ۴۰۲، ۴۱۳ـ۴۱۷)؛

مرآه الاءفراد ،در تصوف مشتمل بر ۱۶۵ رساله به نظم و نثر است که در آنها به تأویل و توضیح بسیاری از آیات و احادیث و اقوال و اشعار بزرگان صوفیه ، نقل برخی حکایات و وقایع زمان و بیان مفاهیم و تعلیمات عرفانی و تذکرات اخلاقی پرداخته است . او در وجه تسمیه کتاب می نویسد: فرد کسی است که چیزی نداشته باشد اما در عین حال غنی باشد، یعنی متّقی باشد، و اسرار تقوی را عاشقان می دانند که بجز دوست در عالم هیچ نمی بینند (ص ۷۴)؛

شرح الکنوز و کشف الرموز ، شامل سه بخش : بخش اول به نظم که در آن به مسائل متفرقه عرفانی ، از قبیل شرایط و آداب مرید اشاره کرده و سالک را بر التزام به ملامت عشق و صحبت ارباب دل و اصحاب فقر و خدمت پیر علیم و بریدن از ماسوای محبوب و مشغول شدن به حقیقت معشوق و تطهیر نیت و التزام به اخلاص توصیه کرده است (گ ۷۳ ر، ۷۴ پ ، ۷۵ پ ، ۸۱ پ ، ۸۶ پ ، ۸۷ ر ـ پ ). بخش دوم ، به نظم و نثر، در بیان طریقه اهل عشق و محبت و بی اعتنایی سالک به هر مقام و مرتبه ای است ، خواه سلطنت و خواه قطبیت . بخش سوم ، با نام «روح القدس » به نظم و نثر، در بیان احوال اهل حقیقت ؛نورٌ علی نور ، به نظم و نثر، در فضیلت عقل و عاقل و تأویل حدیث «اطلبوا العلم ولو بالصّین » و در باب محبت و عشق و نیز درباره تربیت مریدان و… (ص ۴۱۷، ۴۲۰ـ۴۲۱، ۴۲۸، ۴۴۳ و جاهای دیگر)؛

مفتاح الفقر ، به نظم و نثر، در حقیقت و فضیلت فقر و صفات اهل فقر؛

تنبیه العارفین . به نظم و نثر، در ضرورت تنبیه عارف و غیر عارف ؛

کشف الارواح ، مثنوی عرفانی در تفسیر سوره یوسف و تفصیل داستان یوسف و زلیخا، به نثر شیوا و مشتمل بر پند و اندرز؛

بیان حقایق احوال مصطفی ، درباره سیره حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله شامل هفت منظومه آمیخته با نثر، که از بهترین منظومه های حماسی ، دینی و تعلیمی قرن نهم به شمار می آید (برای اطلاع از سایر آثار او رجوع کنید به منزوی ، ۱۳۴۸ـ۱۳۵۳ ش ، ج ۲، بخش ۱، ص ۱۲۸۷، ۱۳۰۸، ۱۳۷۱؛حدایق شیرازی ، ج ۳، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۸؛دولت آبادی ، ص ۱۹۸ـ۲۱۲؛آقابزرگ طهرانی ، ج ۲۴، ص ۱۷، ۳۹۳، ج ۱۶، ص ۱۰۴؛نیکلسون ، ص ۳۶۴ـ۳۷۰؛منزوی ، ۱۳۴۵ ش ، ج ۱۱، ص ۲۹۱).



منابع :
(۱) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی ، آتشکده ، چاپ سنگی بمبئی ۱۲۷۷؛
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعه الی تصانیف الشیعه ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۳) پیرجمال اردستانی ، دیوان ، چاپ ابوطالب میرعابدینی ، تهران ۱۳۷۶ ش ؛
(۴) همو، کلیات پیرجمال اردستانی ، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی ، ش ۴۲۷۶: شرح الکنوز و کشف الرموز ؛
(۵) همو، کلیات جمالی اردستانی ، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی ، ش ۱۱۳۲: محبوب الصدیقین ، نورٌعلی نور ؛
(۶) همو، مرآه الاءفراد ، چاپ حسین انیسی پور، تهران ۱۳۷۱ ش ؛
(۷) همو، میزان الحقایق ، چاپ محمود مدبری ، در فرهنگ ایران زمین ، ج ۲۹ (۱۳۷۵ ش )؛
(۸) محمد اخترچیمه ، مقام شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی در تصوف اسلامی ، اسلام آباد ۱۳۷۲ش ؛
(۹) ضیاءالدین حدایق شیرازی ، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی ، ج ۳، تهران ۱۳۱۸ـ۱۳۲۱ ش ؛
(۱۰) عزیز دولت آبادی ، « ( درباره ) کلیات جمالی اردستانی »، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز ، سال ۲۱، ش ۲ و ۳ (تابستان و پاییز ۱۳۴۸)؛
(۱۱) علیرضا ذکاوتی قراگزلو، «تأویل و تناسخ و بقایای آیین نقطوی »، معارف ، دوره ۱۵، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ آبان ۱۳۷۷)؛
(۱۲) ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی ، آتشکده اردستان ، بخش ۱، تهران ۱۳۳۶ش ، بخش ۲، تهران ۱۳۴۲ ش ؛
(۱۳) حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی ، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش ؛
(۱۴) عبدالحسین زرین کوب ، ارزش میراث صوفیه ، تهران ۱۳۶۹ ش ؛
(۱۵) همو، جستجو در تصوف ایران ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
(۱۶) محمدبن عبدالرحمان سخاوی ، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، قاهره ( بی تا. ) ؛
(۱۷) زین العابدین بن اسکندر شیروانی ، بستان السیاحه ، یا، سیاحت نامه ، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۵ش ؛
(۱۸) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، ج ۴، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
(۱۹) محمودبن علی عزالدین کاشانی ، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، چاپ جلال الدین همایی ، تهران ۱۳۶۷ ش ؛
(۲۰) علی بن حسین فخرالدین صفی ، لطائف الطوائف ، چاپ احمد گلچین معانی ، تهران ۱۳۳۶ ش ؛
(۲۱) محمدعلی مدرس تبریزی ، ریحانه الادب ، تهران ۱۳۶۹ ش ؛
(۲۲) محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه ، طرائق الحقائق ، چاپ محمدجعفر محجوب ، تهران ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۵ ش ؛
(۲۳) احمد منزوی ، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی ، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۵ ش ؛
(۲۴) همو، فهرست نسخه های خطی فارسی ، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۳ ش ؛
(۲۵) عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی ، مقامات جامی : گوشه هایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان ، چاپ نجیب مایل هروی ، تهران ۱۳۷۱ ش ؛
(۲۶) سعید نفیسی ، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری ، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
(۲۷) احسان الله هاشمی ، «شهر تاریخی اردستان »، سالنامه نوردانش ، سال ۱۰ (۱۳۳۴ ش )؛
(۲۸) رضاقلی بن محمد هادی هدایت ، اصول الفصول فی حصول الوصول ، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی ، ش ۲۱۰۳؛
(۲۹) همو، تذکره ریاض العارفین ، چاپ مهرعلی گرکانی ، تهران ( ۱۳۴۴ ش ) ؛

(۳۰) Reynold A. Nicholson, “Pir Jamؤl”, in A Volume of oriental studies presented to Edward G. Browne, on his 60th birthday , ed. T.W. Arnold and Reynold A. Nicholson, Amsterdam 1973.

دانشنامه جهان اسلام جلد ۵ 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *