زندگینامه محمدغوث گوالیاری(متوفی۹۷۰ه ق)(نوادگان عطار نیشابوری)

 محمدغوث بن خطیرالدین، از مشایخ برجستۀ سلسلۀ شطاریه در هند. نسب وی با چهار واسطه به عطار نیشابوری می‌رسد (رجوع کنید به غوثی شطاری، ص۲۶۷؛ قس بداؤنی، ج۳، ص۵، که نسب او را به بایزید بسطامی رسانده است). جد وی، لطیف الدین، از اهالی نیشابور بود که به هند مهاجرت کرد (لاهوری، ج۲، ص۳۳۳). گوالیاری در گوالیارزاده شد. براساس سخنی که غوثی شطاری از گوالیاری در گلزار ابرار نقل کرده (رجوع کنید به ص۲۶۸)، وی در ۹۰۷ به دنیا آمده است، اما رضوی (ج۱، ص۳۳۵) و لوث (ص۱۸۵؛ نیز اته، ج۱، ستون۱۰۴۲) سال تولد او را ۹۰۶ دانسته‌اند.

گوالیاری، با هشت برادرش، مرید حمید حاجی حصور گوالیاری بود. حاجی حصور که با یک واسطه شاگرد عبدالله شطاری به شمار می رفت بالغ بر سیزده سال به تعلیم و تربیت گوالیاری مشغول بود و به او لقب «غوث» داد (گوالیاری، گ ۴؛ محدّث دهلوی، ص۵۰۶). سپس به وی خرقۀ خلافت پوشاند و او را به تربیت سالکان گماشت (غوثی¬شطاری، ص۲۶۸).

رابطۀ گوالیاری با حاکمان عصر نیکو بود و همایون پادشاه (ﺣﮑ :۹۳۷ـ۹۶۳) به او و برادرش، بهلول، ارادت داشت (بداؤنی، همانجا؛ لاهوری، ج۲، ص۳۳۴). پس از یورش شیرشاه افغان در ۹۴۷ به دهلی و فرار همایون به ایران، گوالیاری به سبب ادعاهایی که دربارۀ احوال معنوی خود نوشته بود، مغضوب علمای دهلی شد.

از این رو، به گجرات رفت و در آنجا خانقاهی بنا کرد و به تربیت مریدان پرداخت (غوثی¬شطاری، همانجا؛ لاهوری، ج۲، ص۳۳۳). اقامت وی در گجرات دیری نپایید و علمای آنجا همان نوشته‌های او را مستمسک قرار دادند و به قتل وی فتوا دادند. اما وجیه¬الدین گجراتی – که از ارادتمندان گوالیاری بود و در دربار گجرات نفوذ بسیارداشت – او را از مهلکه نجات داد (بداؤنی، ج۳، ص۳۱؛ لاهوری، ج۲، ص ۳۳۳ـ۳۳۴).

با قدرت گرفتن اکبرشاه در۹۶۳، گوالیاری به دهلی رفت و مورد توجه وی قرار گرفت (غوثی شطاری، ص۲۷۳؛ رحمان علی، ص۲۰۶). در آنجا نیز او، بر اثر فتنۀ برخی رقیبان از جمله شیخ گدایی، مورد سوء ظن صدراعظم بیرام¬خان قرار گرفت و به گوالیار رفت (علامی، ج۲، ص۸۹ ؛ رضوی، ج۲، ص۱۵۹). در آنجا خانقاهی بنا کرد و به وجد و سماع مشغول شد (بداؤنی، ج۳، ص۶).

مریدان

گوالیاری مریدان بسیاری داشت. از جمله آنان

ودودالله شطاری،

سراج‌الدین محمد بنیانی،

احمد اُجینی،

شمس‌الدین زنده دل و

محمد صدرالدین ذاکر بودند(غوثی شطاری، ص۳۲۱، ۳۲۶، ۳۴۹، ۳۵۴ـ۳۵۵،۴۲۰) .

رحلت

او در ۹۷۰ درگذشت و در گوالیار دفن شد (علامی، همانجا؛ بداوئنی، ص ۶؛ قس محدث دهلوی، ص۵۰۷، که وفات او در۹۶۷ نوشته است). پس از وی فرزندش، عبدالله بُده، جانشین پدر شد و با حمایت اکبرشاه، برای پدرش مقبره‌ای بزرگ¬تر و آبادتر در گوالیار ساخت (غوثی شطاری، ص۴۴۵ـ۴۴۶؛ رضوی، ج۲، ص۱۶۱).

از گوالیاری چند اثر برجا مانده است:

۱) جواهر خمسه، به فارسی، در پنج فصل، در تصوف خصوصاً دربارۀ سلسلۀ شطاریه و آداب و اوراد آنان (برای آگاهی از نسخه‌های خطی آن رجوع کنید به منزوی، ج۳، ص۱۳۹۲ـ۱۳۹۳؛ اته، ج۱، ستون ۱۰۴۲، ج۲، ستون ۳۷). این کتاب در قرن یازدهم به عربی ترجمه شد (رجوع کنید به لوث، ص۱۸۵ـ۱۸۶) .۲

) معراج‌نامه یا معراجیه، دربارۀ احوال معنوی او (رحمان¬علی، همانجا؛ لاهوری، ج۲، ص۳۳۳) .

۳) بحرالحیات، در آداب و اعمال و انواع ریاضات یوگیان (غوثی¬شطاری، ص۲۷۴؛ رحمان¬علی، همانجا). اصل این کتاب به سنسکریت است و به امریته کونده (Amrita-Kunda) یا انبرت کهند شهرت دارد. به گزارش غوثی¬شطاری (ص۲۷۵)، گوالیاری آن را از سنسکریت به فارسی ترجمه کرده است، اما منزوی (ج۴، ص۲۱۴۵ـ۲۱۴۶) و رضوی (ج۱، ص۳۳۵) بر آن¬اند که او از روی ترجمۀ عربی بحرالحیات، به قلم رکن‌الدین سمرقندی، آن را به فارسی برگردانده است .

۴) کلید مخازن، دربارۀ مبدأ و معاد، در یک مقدمه و سه دقیقه .

۵) اوراد غوث الاولیاء یا اوراد غوثیه .

۶) ضمائر و بصائر، در مبادی و مسائل و مقاصد تصوف (غوثی¬شطاری، ص۲۷۳ـ۲۷۴؛ رحمان¬علی، همانجا؛ منزوی، ج۳، ص۱۸۱۲).

کتابی هم با عنوان ارشاد البصائر در کتابخانۀ پیرمحمدشاه در گجرات موجود است (فهرست میکروفیلم…، ج۴، ص۱۳۴)، که احتمالاً همین ضمائر و بصائر است.آخرین نوشتۀ گوالیاری کنز الوحده است ، به عربی، دربارۀ توحید و ایمان حقیقی (غوثی-شطاری، ص۲۷۵).



منابع :

(۱)عبدالقادر بن ملوک شاه بداؤنی، منتخب التواریخ، چاپ احمد علی صاحب، با مقدمۀ توفیق سبحانی، تهران ۱۳۷۹ش؛
(۲) رحمان¬علی، تذکره علمای هند، لکهنو ۱۸۹۴/۱۳۱۲؛
(۳) ابوالفضل علامی، اکبرنامه، چاپ احمد علی و عبدالرحیم، کلکته ۱۸۷۷-۱۸۸۷؛
(۴) محمد غوثی شطاری، گلزار ابرار، چاپ محمد ذکی، پتنه ۲۰۰۱؛
(۵) فهرست میکروفیلم نسخه¬های خطی فارسی و عربی کتابخانه¬های گجرات، مرکز میکروفیلم نور، دهلی ۱۳۸۰ش/۲۰۰۱؛
(۶) محمد غوث گوالیاری، جواهر خمسه، نسخۀ شمارۀ ۲۳۹۲ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران؛
(۷) غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیا، کانپور ۱۳۳۲/۱۹۱۴؛
(۸) عبدالحق محدّث دهلوی، اخبار الاخیار فی اسرار الابرار، چاپ علیم ارف خان، تهران ۱۳۸۳ش؛
(۹) احمد منزوی، فهرست مشترک نسخه های خطی فارسی پاکستان، اسلام آباد ۱۳۶۲-۱۳۷۰ش؛
(۱۰) Hermann Ethe, Catalogue of Persian manuscripts in the Library of the India Office, Oxford 1903.
(۱۱) Otto Loth, A Catalogue of the Arabic Manuscripts in the Library of the India Office, London 1877.
(۱۲) Saiyid Athar Abbas Rizvi, A History of Sufism in India, New Delhi 1978-1983.

دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *