زندگینامه ابونصر مقدسى (نیمه قرن چهام )

مطهر بن مطهر (یا طاهر) مقدسى از مورخان و مولفان قرن چهارم هجرى است . وى مولف کتاب البدء والتاریخ است که اثرى تاریخى و از جهاتى شبیه به مروج الذهب مسعودى است .زمان تاءلیف کتاب در سال ۳۵۵ هجرى است و خود وى این مطلب را در مقدمه کتاب خویش آورده است .

جزء اول این کتاب در سال ۱۸۹۹ توسط کلمان هوار در پاریس ‍ به نام ابوزید احمد بن سهل بلخى (۳۲۲) چاپ شد. اما روى صفحه نخست جزء سوم که به سال ۱۹۰۳ چاپ شد آمد که کتاب از مطهر بن طاهر مقدسى (المنسوب تاءلیفه لابى زید احمد بن سهل بلخى ) است . وى این مطلب را از آنچه در غرر السیر ثعالبى آمده بود دریافته است .سزگین نوشته است که وى این کتاب را در بست سجستان تاءلیف کرده جایى که به احتمال محل تولد یا زیست او نیز بوده است .

آقاى شفیعى فهرستى از مشایخ او را بر اساس آنچه در کتابش آمده است ، اورده است . وى همچنین مسافرتهاى مؤ لف را به سیستان ، مرو، سیرجان ، ماسبذان ، خوزستان ، فراس ، جندى شاپور و مکه و عراق و شام و مصر که در مطاوى کتاب به آنهااشاره کرده یادآور شده است .

از مقدمه وى بر کتاب بر مى آید که مقدسى در ارزیابى نقلهاى تاریخى و آنچه که در باره جهان گذشته و افکار و آراء موجود در آن گفته شده وفادار به عقل است . وى از غرائب العجائب هایى یاد مى کند که قصه خوانان نقل کرده و ازدید عقلانى مردود است .ترهات و اباطیل واسمارى که همگى باطل بوده و بهره اى از حق در آنها نیست .

پس از آن از شخصى بدون یاد نام او که شاید نامش در متن اصلى بوده با تعبیر فلان یاد کرده که از وى خواسته تا کتابى خالى از این ترهات و بدور از افراط و تفریط براى وى تدوین نماید… منحطا عن درجه العلو، خارجا عن حد التقصیر، مهذبا من شوائب التزیّد، مصفى عن سقاط الغسالات وخرافات العجائز و تزواویر القصاص و موضوعات المتهمین من المحدثین . وى هدف خود را در عین حال یک هدف کاملا دینى مى داند و کتابش را به قصد دفاع از اسلام زبّا عن بیضه الاسلام و ردا لکید مناوى مى نگارد.

وى درمقدمه فهرست اجمالى مباحث مطروحه در کتابش را به دست مى دهد. بحث با آفرینش یا همان المبتداء آغاز مى شود. پس ازآن اخبار انبیا وامم و نسلها و سلسله هاى شاهان عرب و عجم راآورده و آنگاه اخبار خلفا را تا زمان نگارش این کتاب که سال ۳۵۵ هجرى است نقل مى کند. در نهایت نظرى هم به آیند دارد و آن نقل روایات ملاحم و رفتن است ، آن هم براساس آنچه که در کتب متقدمه آمده است . در این بین به مسائلى چون عمران و آبادى زمین ، چگونگى اقالیم و ممالک ، فتوحات و جنگها نیز خواهد پرداخت . با همه آنچه گذشت وى بحثى اعتقادى را در نخستین فصول کتابش لازم مى شمرد.

فصل نخست در مباحث شناخت شناسى وارزیابى عقل و نظر. فصل دوم در اثبات وجود خداوند و توحید ورد تشبیه . فصل سوم درباره صفات بارى . فصل چهارم درباره نبوت و اثبات آن و کیفیت وحى ،فصل پنجم در آفرینش و ابتداى خلق . فصل ششم در یاد از لوح و قلم و عرش و کرسى و… فصل هستم در خلقت آسمان و زمین . فصل هشتم در ظهور آدم و فرزندانش . فصل نهم دریاد از فتنه هاو رخدادهاتا قیام قیامت . فصل دهم در تاریخح انبیاء فصل یازده درباره شاهان عجم . فصل دوازدهم تاریخ ادیان ، فصل سیزدهم در جغرافیاى زمین . فصل چهاردهم د رانساب عرب . فصل پانزدهم در از تولد پیامبر (ص ) تا بعثت .و… تافصل بیست دوم در یاد از خلفاى عباسى .

بنابراین ما با کتابى تاریخى سر و کار داریم که از دو جهت بر سایر نوشته ها ممتاز است . نخست داشتن مبحثى اعتقادى در بتداى کار و دیگر نگاهى به آینده جهان از دید روایات ملاحم و فتن . این شیوه در کتابهاى مشابه آن روزگار وجود ندارد. گرچه بعدها ابن کثیر ضمیمه اى در این باب بر کتاب البدایه والنهایه خود تاءلیف مى کند.

در کتاب کمتر از اسناد یااد شده است . در مواردى ، در بحثهاى عقلى ، از برخى از آثار معتزله استفاده شده است . به عنوان مثال بحث مفصلى از کتاب اوائل الادله ابولقاسم کعبى بلخى آورده است . در مباحث فلسفى از بسیارى از آثار منسوب به دانشمندان یونانى نقل کرده است . از آثار دیگرى که یاد شده مى توان به النقض على الباطنیه ابن رزام ورساله فى وصف مذاهب الصابئین احمد بن طیب سرخسى اشاره کرد.در یک مورد آمده است : حدثنى احمد بن محمد الججاج المعروف بالسجزى بالشیرجان سنه ۳۲۵٫ این همان سیرجان است .

ر این کتاب از میان مورخان نام واقدى بیش از هر کس دیگر آمده است . در موردى درباره پیامبر (ص ): فلما بلغ عشرین سنه ، هاجت حرب الفجار فى روایه بن اسحاق والواقدى و روى ابوعبیده …

نام ابن اسحاق نیز در صفحات فراوانى از مجلد دوم و سوم وچهارم آمده است . مقدسى بیش از همه از کتاب المبتداء ابن اسحاق که ابن هشام آن را حذف کرده استفاده کرده است . وى در موردى مى نویسد:اما محمد بن اسحاق یقول فى کتابه و هواول کتاب عمل فى بدء الخلق …

در مجلد نخست ص ۱۶۹ مطالبى هب نقل از ابن اسحاق از اهل کتاب آورد است .در مقدمه فصل هفتم کتاب که درباره خلقت آسمان وزمین است مى نویسد که مطالب این بخش را از ابن عباس ، مجاهد، ابن اسحاق ، ضحاک ، کعب الاحبار، وهب بن منبه ، السندى ، کلبى ، مقاتل و دیگران که در این علم دستى دارند آورده است . او ادامه مى دهد: فلنذکر الاصح من روایاتهم والاقسط للحق والاشبه باصواب پس ازآن مى گوید: ما مطالب اهل کتاب را مى اوریم و جز درآنچه خلاف آن را از قرآن یا اخبار صحیحه مى یابیم تکذیب نمى کنیم .

تمامى موارى که در آنها از کلبى نقل شده مربوط به مجلد دوم است .که به کتب المبتداء مربوط مى شود. نامى هم از مسعودى برده مى شود که با توجه به مورد نقل شده بعید است که از مسعودى مورخ باشد. وى پس از عبارت قال المسعودى فى قصیدته الممحبره بالفارسیه دو بیت شعر فارسى نقل مى کند:

نخستین کیومرث آمذ بشاهى

گرفتش بگیتى درون بیش گاهى

چو سى سالى بهگیتى پادشا بود

کى فرمانش به جایى روا بود

وى به دنبال آن مى نویسد: این اشعار را آوردم ، زیرا که مى دیدم که فارسیان این اشعار را بزرگ مى شمرن و آن را بمانند تاریخ خود مى دانند.پس از آن در ص ۱۳۷ مى نویسد:

مسعودى در پایان قصیده فارسى خود مى گوید:

سپرى شذ نشا خسروانا

چو کام خویش راندند در جهانا

مقدسى باید سنى معتزلى غیر متعصب یا چیزى نزدیک به آن باشد، زیرا از مکتب اعتزال انتقادهایى نیز دارد. در عین حال گرایشهاى ضد باطنى از خود نشان مى دهد، آنجا که زندقه را درزمان خودش بانام علم الباطن و الباطنیه مى خواند. درجاى دیگرى هم از هذه الشرذمه الخسیسه الموسومه بالباطنیه یاد مى کند.

وى فصلى را به مقالات اهل الاسلام اختصاص داده است . وى از صفحه ۱۲۴ مجلد پنجم تا صفحه ۱۳۴ درباره فرقه هاى شعیى بحث مى کند، اما ضمن آن موضع گیرى خاصى ندارد. در این بخش اگاهیهاى فرقه شناسى کوتاه اما بالنسبه مهم درج شده است . وى نخستین فرقه شیعى را عمار وسلمان و مقداد و جابر وابوذر و عبدالله بن عباس دانسته که در حیات امام على (ع ) اظهار موالات نسبت به آن حضرت مى کردند.پایان جزء چهارم کتاب با تعبیروصلواته على سیدنا محمد النبى واله الطاهرین الطیبین خاتمه یافته است .

کتاب البدء والتاریخ در شش مجلد به صورت افست توسط دار صادر بیروت چاپ شده است . عبدالله جبورى مجلدى مستقل با عنوان فهارس ‍ کتاب البدء والتاریخ در سال ۱۹۶۵ در بغدا چاپ کرده است .
کتاب البدء والتاریخ به نام آفرینش و تاریخ به فارسى توسط استاد شفیعى کدکنى به فارسى ترجمه شده و در شش جزء و دومجلد انتشار یافته است .

منابع تاریخ اسلام//رسول جعفریان

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *