آیین یهودیت

download


۱- عبرانیان

یهودیان مانند اعراب و آشوریان ، از نژاد سامى هستند. زبان ، ادبیات ، فرهنگ ، آداب ، رسوم و اعتقادات این اقوام چنان به یکدیگر نزدیک است که دانشمندان معتقد شده اند اصل آنها به یک جا مى رسد و براى بررسى و تحقیق در زمینه فرهنگ سایر اقوام سامى انداخت . مثلا اگر به بررسى ادبیات عرب مشغول باشیم ، با مطالعه و تحقیق در زبانهاى عبرى ، سریانى و حبشى در کار خود موفقیت بیشترى کسب خواهیم کرد.
از سابقه تاریخى قوم عبرانى اطلاع دقیقى در دست نیست . برخى دانشمندان معتقدند که نام (عبرانى ) را که کنعانیان پس از ورود حضرت ابراهیم (ع ) به سرزمین کنعان به او داده اند و وى را عبرانى خوانده اند که بعدها جزو القاب او شد و لقب مذکور در خاندان وى باقى ماند؛ زیرا عبرانى از ماده (ع ب ر) به معنا گذر کردن از نهر مى آید، به اعتبار این که حضرت ابراهیم (ع ) از ورود فرات عبور کرد و وارد کنعان شد.
برخى نیز معتقدند که عبرانى منسوب به عابر نیاى حضرت ابراهیم (ع ) است . همچنین کسانى با توجه به نام آزر پدر (یا عموى ) آن حضرت ، گفته اند اصل خاندان وى آریایى است . اما دانشمندان این نظریه را تاءیید نمى کنند؛ زیرا از معناى لغوى واژه آزر در قرآن کریم و متون اسلامى اطلاع درستى نداریم . نام پدر ابراهیم (ع ) در تورات تارح است .


۲- حضرت ابراهیم (ع )

عظمت حضرت ابراهیم خلیل (ع ) به حدى است که وى همواره موجب نزاع یهودى و مسیحیت و اسلام بوده است و هر یک ، آن حضرت را از خود مى داند. از این رو، خداى متعال فرموده است : (ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین ) (آل عمران : ۶۷). وى حتى میان مشرکان مکانى بلند داشت و آثار وى در مکه مکرمه مورد زیارت و تقدیس آنان قرار مى گرفت .
نسب حضرت ابراهیم (ع ) تا حضرت آدم (ع ) در تورات آمده است . نسب نامه هاى تورات به کتب اسلامى نیز راه یافته و بدون دقت در اصل و منشاء آن پذیرفته شده است .
به عقیده اهل کتاب (در نتیجه جمع بندى حوادث کتاب مقدس ) حضرت ابراهیم (ع ) حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد، یعنى حدود ۴۰۰۰ سال پیش ‍ در شهر اور به دنیا آمد و به گفته تورات در آغاز ابرام (یعنى پدر بلند مرتبه ) نامیده مى شد. خداى متعال نام وى را در سن نود و نه سالگى به ابراهیم (یعنى پدر اقوام ) تبدیل کرد. شهر اور نزدیک یک قرن پیش در عراق در ساحل فرات از زیر خاک بیرون آمد و آثار باستانى بسیارى در آنجا یافت شد.
به گفته تورات پدر حضرت ابراهیم (ع ) که تارح نامیده مى شد، پسر خود ابراهیم (ع ) و همسر وى ساره و نوه خویش حضرت لوط (ع ) را برداشت و به سرزمین کنعان در غرب فلسطین عزیمت کرد. آنان در بین راه از ادامه سفر منصرف شدند و در شهر حران سکونت گزیدند. این شهر در جنوب ترکیه فعلى و در مرز سوریه قرار دارد.
پدر حضرت ابراهیم (ع ) در تورات تارح خوانده مى شود، ولى قرآن مجید وى را آزر بت پرستى معرفى کرده است (انعام : ۷۴). پدر حضرت ابراهیم (ع ) در سلسله اجداد حضرت رسول اکرم (ص ) قرار مى گیرد. علماى شیعه معتقدند همه پدران آن حضرت تا حضرت آدم (ع ) یکتا پرست بوده اند، و به همین دلیل گفته اند آزر عموى آن حضرت بوده و استعمال (اب ) به جاى (عم ) در زبان عربى صحیح است ، از آن جمله در قرآن کریم (بقره : ۱۳۳) چنین چیزى دیده مى شود.
تورات مى گوید حضرت ابراهیم (ع ) در ۷۵ سالگى به امر خدا از شهر حران عازم کنعان شد. وى همسر خود ساره و برادر زاده اش حضرت لوط (ع ) و چند نفر از مردم حران را برداشت و همگى به کنعان رفتند و در آنجا روى کوهى در شرق بیت ایل خیمه زدند. حضرت ابراهیم (ع ) پس ‍ از چندى در حبرون (الخلیل ) ساکن شد و تا آخر عمر در آنجا بود و اکنون مقبره خانوادگى وى در آن مکان است . حضرت لوط (ع ) به شهر سدوم و شهرهاى مجاور آن رفت . مردم آن شهرها به سبب نافرمانى و بى اعتنایى به پیام وى به امر خداوند نابود شدند. این حادثه در قرآن مجید نیز آمده است .
دو موضوع بسیار مهم در تاریخ حضرت ابراهیم (ع ) وجود دارد که در تورات کنونى اشاره اى به آنها نشده است : یکى جریان بت شکنى و به آتش افکندن وى و دیگرى داستان بناى کعبه .
قرآن مجید (در سوره هاى انبیا و صافات ) داستان بت شکنى و به آتش ‍ افکندن او را آورده است .
همچنین قرآن کریم از بناى کعبه به دست آن حضرت و به کمک حضرت اسماعیل (ع ) سخن مى گوید (بقره : ۱۲۷). از آنجا که این فرزند در پیرى به او عطا شد (ابراهیم : ۳۹)، بناى کعبه در اواخر عمر شریف وى صورت گرفته باشد.
تورات داستان ذبح فرزند را مى آورد و مى گوید حضرت ابراهیم (ع ) ماءموریت یافت حضرت اسحاق (ع ) را قربانى کند، ولى این مساءله را با وى در میان نگذاشت و به او گفت : (مى خواهم گوسفندى قربانى کنم و آن گوسفند را خداوند برایم خواهد فرستاد.)… اما در قرآن مجید آمده است : (فلما بلغ معه السعى قال یا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ماذا ترى قال یا ابت افعل ما تؤ مر ستجدنى ان شاء الله من الصابرین ) (صافات : ۱۰۲). همان طور که مى دانیم فرزند از مرگ نجات یافت و خداوند قوچى را فدیه او قرار داد…


۳-اسماعیل (ع ) و اسحاق (ع )

درباره حضرت ابراهیم (ع ) در تورات مى خوانیم :
(۱) بعد از این وقایع ، کلام خداوند در رؤ یا به ابرام رسیده ، گفت : (اى ابرام مترس من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو.) (۲) ابرام گفت : (اى خداوند یهوه مرا چه خواهى داد و من بى اولاد مى روم و مختار خانه ام این العاذار دمشقى است .) (۳) و ابرام گفت : (اینک مرا نسلى ندادى و خانه زاده ام وارث من است .) (۴) در ساعت کلام خداوند به وى رسیده ، گفت : (این وارث تو نخواهم بود بلکه کسى که از صلب تو درآید وارث تو خواهد بود.) (۵) و او را بیرون آورده ، گفت : (اکنون به سوى آسمان بنگر و ستارگان را بشمار هر گاه آنها را توانى شمرد.) پس ‍ به وى گفت : (ذریت تو چنین خواهد بود.)… (۱۸) در آن روز خداوند به ابرام عمهد بست و گفت : (این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم یعنى نهر فرات به نسل تو بخشیده ام .) (پیدایش ۱۵: ۱ – ۱۸).
سپس تورات عهد یاد شده را به حضرت اسحاق (ع )، نیاى بنى اسرائیل اختصاص مى دهد و در همان سفر پیدایش مى گوید:
(۱۸) و ابراهیم به خدا گفت : (کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند.) (۱۹) خدا گفت : (به تحقیق زوجه ات ساره براى تو پسرى خواهد زایید و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وى استوار خواهم داشت تا با ذریت او بعد از عهد ابدى باشد (۲۰) و اما در خصوص ‍ اسماعیل تو را اجابت فرمودم اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم . دوازده رییس از وى پدید آیند و امتى عظیم از وى به وجود آورم (۲۱) لیکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت که ساره او را بدین وقت در سال آینده براى تو خواهد زایید.) (پیدایش ‍ ۱۷: ۱۸-۲۱).
به گفته تورات ، خداوند بارها به حضرت ابراهیم (ع ) وعده نسل فراوان داده بود. کنیز آن حضرت به نام هاجر پسرى را به دنیا آورد که اسماعیل (یعنى خدا مى شنود) نامیده شد. پس از چهارده سال ساره فرزندى به دنیا آورد که او را اسحاق (یعنى مى خندد) نامیدند.
کتاب تورات در این قسمت به کوتاهى سخن مى گوید و فقط اشاره اى مى کند که حضرت اسماعیل (ع ) در فاران ساکن شد و مادرش براى او زنى از مصر گرفت . سایر مسائل مربوط به وى در تورات به فراموشى سپرده شده است و حتى یک جمله درباره بناى کعبه در این کتاب دیده نمى شود. پیدا شدن آب براى اسماعیل (ع ) نیز که طبق احادیث اسلامى در مکه بوده و اکنون هم به نام زمزم باقى است ، به گفته تورات در مکانى به نام بئرشبع بوده است !
از نظر تورات ، حضرت اسحاق (ع ) جانشین حضرت ابراهیم خلیل (ع ) گردید و دو فرزند تواءم براى او به دنیا آمد. آنکه نخست دیده به جهان گشود، عیسو نامیده شد. این کلمه در لغت به معناى پرمو است . به گفته تورات این کودک در هنگام تولد موهاى بسیارى بر تن داشت . تواءم دیگر یعقوب (یعنى تعقیب مى کند) خوانده شد؛ زیرا هنگام تولد، کودک قبلى را تعقیب کرد و پس از او به دنیا آمد.


۴- اسرائیل

حضرت یعقوب (ع ) دوازده پسر داشت و به اسرائیل ملقب بود. اهل کتاب این اسم مرکب را چنین معنا مى کنند: کسى که بر خدا مظفر شد، ولى اصل معناى آن در عبرى چنین است : کسى که بر قهرمان پیروز شد. به گفته تورات ، کشتى گرفتن حضرت یعقوب (ع ) با خدا که به پیروزى او بر خدا انجامید، علت ملقب شدن وى به اسرائیل است (پیدایش ۳۲: ۲۴-۳۲). اهل کتاب از زمانهاى قدیم گفته اند که مقصود از خدا در این داستان ، یکى از فرشتگان خداست (رک .: هوشع ۱۲:۳-۴).
پس از چندى حادثه مفقود شدن حضرت یوسف (ع ) پیش آمد و سرانجام این موضوع موجب شده که بنى اسرائیل در مصر اقامت کنند. مطالب سفر پیدایش تورات به اینجا خاتمه مى یابد.
در آغاز سفر خروج تورات مى خوانیم که دوازده پسر حضرت یعقوب (ع ) در مصر زندگانى خوبى داشتند و نسل ایشان در آن سرزمین منتشر شد. مدت توقف آنان در مصر چهارصد و سى سال بود (خروج ۱۲: ۴۰). دوازده قبیله بنى اسرائیل که در اصطلاح بسیط نامیده مى شوند، در علوم و فنون پیشرفت کردند و همین امر موجب حسادت مصریان شد. علاوه بر این ، مصریان مى ترسیدند بنى اسرائیل با نیروى خود زمام امور را به دست گیرند؛ از این رو، به استضعاف آنان اقدام کردند و کارهایى دشوار و جانکاه به عهده ایشان گذاشتند. همچنین مقرر شد که قابله هاى مصرى نوزادان پسر بنى اسرائیل را براى کشتن معرفى کنند و فقط داشتن دختر براى آنان مجاز باشد.


۵- دین مردم صحرانشین

عبرانیان در آغاز قومى صحرانشین بودند و نخستین اقامت آنان در شهرها در زمان حضرت یوسف (ع ) بود.(۱۶) صحرانشینى در اعتقادات و مراسم دینى آن تاثیر فراوانى داشت . هنگامى که حضرت موسى (ع ) آنان را از دست فرعون نجات داد، مجبور شدند مدت چهل سال در صحراى سینا بمانند، ولى پس از آن پیوسته در شهرها به سر مى بردند و تمدنى را پایه گذارى کردند که میراث گرانبهاى قوم یهود شد. مسیحیت نیز زاییده همین تمدن است .


۶- تحول افکار در اقوام بنى اسرائیل

تحت افکار ملتها امرى عادى و طبیعى است و عبرانیان در خلال کوچ و جابه جایى تحت تاءثیر اندیشه هاى ملل گوناگون قرار مى گرفتند. در سوره اعراف ، آیه ۱۳۸ آمده است که بنى اسرائیل هنگام خروج از دریا و نجات از دست فرعون ، به گروهى بت پرست برخوردند. آنان از حضرت موسى (ع ) تقاضا کردند براى ایشان نیز بتى قرار دهد و این خواسته به شدت رد شد. همچنین هنگامى که در مصر مستقر بودند، باورهاى مصریان در آنان تاءثیر گذاشته بود، به گونه اى که پس از ترک آن سرزمین ، به تقلید مصریان که گاو را مقدس مى دانستند، آنان نیز گوساله اى ساختند و به عبادت آن مشغول شدند.


۷- حضرت موسى (ع )

در باب دوم سفر خروج تورات مى خوانیم که یک تن از بنى اسرائیل (۱۷) با یکى از دختران قبیله خود ازدواج کرد و داراى پسرى شد. مادر نوزاد به منظور نجات وى از چنگال ماءموران فرعون او را مدت سه ماه پنهان کرد. از آنجا که مخفى نگه داشتن کودک براى همیشه ممکن نبود، مادرش صندوقى تهیه کرد و منافذ آن را با قیر اندود و کودک زا در آن نهاد و در میان نیزارهاى رود نیل رها کرد. خواهر وى در آن حوالى ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد.
اندکى پس از آن ، دختر فرعون که براى شستشو به سوى نیل آمده بود، صندوق را مشاهده کرد و یک تن از کنیزان خود را به دنبال صندوق فرستاد. هنگامى که صندوق را براى وى آوردند، آن را گشود و دید کودکى در آن گریه مى کند. دل او بر آن کودک سوخت و گفت معلوم مى شود این کودک از بنى اسرائیل است . در آن حال خواهر کودک جلو آمد و پیشنهاد کرد زنى را براى شیر دادن وى بیاورد. دختر فرعون پذیرفت و خواهر کودک مادر خود را نزد آنان آورد. دختر فرعون به او گفت این کودک را با خود ببر و شیر بده ، من نیز مزد تو را خواهم داد. پس از چند سال وقتى کودک بزرگ شد مادرش او را نزد دختر فرعون برد. دختر فرعون او را به پسرى پذیرفت و نام موسى (موشه در عبرى یعنى : از آب کشیده شده ) را بر او نهاد. این داستان با آنچه خداوند متعال در سوره قصص فرموده است ، بسیار نزدیک است . بر اساس برخى محاسبات تاریخى ، این حادثه در حدود ۱۲۵۰ ق .م . رخ داده است .
به هر حال حضرت موسى (ع ) امور قوم خود را سامان داد و آنان را براى مبارزه با کافران آماده کرد و احکام خدا را به آنان تعلیم داد. وى قوم بنى اسرائیل را برکت داد و در صد و بیست سالگى در مکانى به نام موآب ، حوالى دریاى میت ، درگذشت و بنى اسرائیل براى او سى روز عزادارى کردند. این جریان در آخر سفر تثنیه یافت مى شود و تورات بدان پایان مى یابد:
(۵) پس موسى بنده خداوند در آنجا به زمین موآب برحسب قول خداوند مرد (۶) و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور در دره دفن کرد (۱۸) و احدى قبر او را تا امروز ندانسته است (۷) و موسى چون وفات یافت ، صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود (۸) و بنى اسرائیل براى موسى در عربات موآب سى روز ماتم گرفتند. پس روزهاى ماتم و نوحه گرى براى موسى سپرى گشت (۹) و یوشع بن نون از روح حکمت مملو بود، چون که موسى دستهاى خود را بر او نهاده بود و بنى اسرائیل او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه خداوند به موسى امر فرموده بود عمل کردند (۱۰) و نبیى مثل موسى تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را روبرو شناخته باشد (۱۱) در جمیع آیات و معجزاتى که خداوند او را فرستاد تا آنها را در زمین مصر به فرعون و جمیع بندگانش و تمامى زمینش بنماید (۱۲) و در تمامى دست قوى و جمیع آن هیبت عظیم که موسى در نظر همه اسرائیل نمود (تثنیه ۳۴: ۵ – ۱۲).
۸٫ تاءسیس یهودیت
در باب سوم سفر خروج مى خوانیم که حضرت موسى (ع ) در بیابان حوریب در دامته کوه ، صداى خداى متعال را از میان آتشى از بوته خار شنید که با او سخن مى گوید.
در قرآن مجید نخستین سخن خداوند از درختى در بیابان طوى چنین آمده است :
فلما اءتاها نودى یا موسى . انى اءنا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوى . و اءنا اخترتک فاستمع لما یوحى . اننى اءنا الله لا اله الا اءنا فاعبدنى و اءقم الصلوه لذکرى . ان الساعه آتیه اءکاد اخفیها لتجزى کل نفس ‍ بما تسعى . فلا یصدنک عنها من لا یومن بها و اتبع هواه فتردى (طه : ۱۱ – ۱۶).
تورات مى گوید خداوند به حضرت موسى (ع ) وعده داد بنى اسرائیل را از دست مصریان نجات دهد و سرزمین کنعان و حدود آن را که اماکن پر برکتى بودند، به ایشان عطا کند. از این رو، حضرت موسى (ع ) رسالت یافت نزد فرعون برود و از او بخواهد که بنى اسرائیل را رها کند. وى با معجزاتى عازم مصر شد و مقرر گردید حضرت هارون (ع ) به وى کمک کند.
به گفته تورات ، خداى متعال به حضرت موسى (ع ) قدرت داد تا به اعجاز، عصاى خود و برادرش را به اژدها تبدیل کند و نیز از دست خود نور سفیدى ساطع نماید. فرعون جمعى از جادوگران را گرد آورد تا با حضرت موسى (ع ) مسابقه بدهند. اژدهاى مزبور تمامى آلات و ادوات آنان را بلعید و آنان دانستند که کار آن حضرت جادو نیست . به فرموده قرآن مجید آنان بدون ترسى از فرعون به حضرت موسى (ع ) ایمان آوردند. پس از این معجزات چند عذاب بر مصریان فرود آمد و هر بار فرعون قول مى داد بنى اسرائیل را مرخص کند، اما به قول خود عمل نمى کرد. تورات ده نوع عذاب را برشمارد:
۱٫ تبدیل شدن آبهاى مصریان به خون ؛
۲٫ زیاد شدن قورباغه میان آنها؛
۳٫ زیاد شدن پشه ؛
۴٫ زیاد شدن مگس ؛
۵٫ مرگ حیوانات مصریان بر اثر وبا؛
۶٫ مبتلا شدن مصریان و چارپایان آنان به دمل ؛
۷٫ فرود آمدن تگرگ بر آنان و تلف شدن مقدار زیادى از حیوانات و مزارع ؛
۸٫ زیاد شدن ملخ ؛
۹٫ تاریک شدن مساکن مصریان تا سه روز؛
۱۰٫ هلاک شدن نخست زادگان انسان و حیوان همه مصریان حتى نخست زاده خود فرعون .
قرآن مجید نشانه هاى حضرت موسى (ع ) را نه عدد مى داند (اسراء: ۱۰۱) و ظاهرا مقصود تنها نشانه هایى است که براى فرعون آورده بوده و گرنه به صریح قرآن کریم و تورات معجزات آن حضرت بیش از این عدد بوده است . برخى از این عذابها در قرآن مجید به گونه اى مذکور است (اعراف : ۱۳۰ و ۱۳۳).
به گفته تورات ، فرعون سرانجام تسلیم شد و حضرت موسى (ع ) و هارون (ع ) را شبانه طلبید و به آنان گفت با بنى اسرائیل به هر جا که مى خواهید بروید. پس آنان به سوى دریاى سرخ در شرق مصر کوچ کردند و آنجا اردو زدند. قوم موسى از دور آمدن فرعونیان را مشاهده کردند. در آن هنگام حضرت موسى (ع ) دست خود را به طرف دریا دراز کرد و دریا شکافته شد و خشک گردید و بنى اسرائیل به آسانى از آن عبور کردند.(۱۹) آنگاه لشکریان فرعون وارد شدند و حضرت موسى (ع ) به امر خداوند با اشاره دست ، آنان را غرق کرد. تورات درباره غرق شدن شخص فرعون چیزى نگفته است .
از قرآن مجید و احادیث اسلامى بر مى آید که بنى اسرائیل به امر خدا از مصر خارج شدند، نه به اذن فرعون (شعراء:۵۲). همچنین به صریح قرآن کریم ، حضرت موسى (ع ) به فرمان الهى عصاى خود را به دریا زد، نه اینکه دستش را به سوى دریا دراز کند.
بنى اسرائیل در حوالى شبه جزیره سینا توقف کردند و در آنجا براى آنان از آسمان چیزى مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین که به عربى سلوى نامیده مى شود، فرود مى آمد و آنان آنها را مى خوردند. این جریان تا چهل سال یعنى در تمام مدت سرگردانى بنى اسرائیل در بیابان ادامه داشت . تورات مى گوید آن غذاى شبنم گونه من نامیده شد؛ زیرا بنى اسرائیل با دیدن آن به زبان عبرى پرسیدند: (مان هوء) یعنى آن چیست ؟

۸- الواح و ده فرمان

هنگامى که سه ماه از خروج بنى اسرائیل از مصر گذشته بود، حضرت موسى (ع ) ماءموریت یافت براى گفتگو با خداوند به بالاى طور سینا (یعنى کوه سینا) برود. وى در آنجا دو لوح دریافت کرد که فرمانهاى خداوند بر آنها نقش بسته بود. قرآن کریم از (ابواح ) به صیغه جمع نام مى برد، (اعراف : ۱۴۵). از جمله آن فرمانها ده حکم بسیار مهم است که به ده فرمان معروف شده است :
۱٫ براى خود خدایى جز من نگیرد؛
۲٫ به بت سجده نکنید؛
۳٫ نام خدا را به باطل نبرید؛
۴٫ شنبه را گرامى بدارید؛
۵٫ پدر و مادر را احترام کنید؛
۶٫ کسى را به قتل نرسانید؛
۷٫ زنا نکنید؛
۸٫ دورى نکنید؛
۹٫ بر همسایه شهادت دروغ ندهید؛
۱۰٫ به اموال و ناموس همسایه طمع نورزید.
پس از آن ، تفصیلاتى درباره این احکام در باب ۲۱ به بعد سفر خروج آمده است .


۹- گوساله پرستى

تورات مى گوید وقتى بنى اسرائیل مشاهده کردند حضرت موسى (ع ) در مراجعت از طور سینا تاءخیر کرد، نزد حضرت هارون (ع ) رفتند و از او درخواست کردند تا براى آنان خدایانى بسازد و آن حضرت موضوع را به حضرت موسى (ع ) اطلاع داد و خواست آنان را هلاک کند، اما بر اثر شفاعت وى از آن صرف نظر کرد. حضرت موسى (ع ) آن دو لوح را برداشت و به سوى بنى اسرائیل آمد. هنگامى که وى کار زشت آنان را مشاهده کرد، لوحها را بر زمین زد و به مؤ اخذه برادرش پرداخت و گوساله را سوزاند و خرد کرد و آن را در آب ریخت و به بنى اسرائیل نوشاندو سپس امر کرد شمشیرهاى خود را بردارند و به مدت نصف روز یکدیگر را بکشند.
قرآن مجید داستان مذکور را تقریبا به همین وضع در موارد مختلف نقل کرده است ، جز اینکه ساحت مقدس حضرت هارون (ع ) را از چنین کار ناروایى پاک دانسته است (طه : ۹۰). سازنده گوساله در قرآن کریم فردى به نام سامرى است .
اهل کتاب به کلمه (سامرى ) در قرآن کریم اعتراض کرده و گفته اند چنین کسى وجود نداشته است ؛ زیرا سامرى به شهر سامره در فلسطین منسوب است و آن شهر را پادشاهى به نام عمرى که سالها پس از حضرت موسى (ع ) مى زیسته ، ساخته است (کتاب اول پادشاهان ۱۶:۲۴).
مرحوم علامه بلاغى پاسخ داده است که در بنى اسرائیل فردى به نام شمرون بن یساکار بن یعقوب وجود داشته که خاندان وى شمرونى نامیده مى شود (پیدایش ۴۶:۱۳ و ۲۶:۲۴). شمرونى در تلفظ عربى سامرى شده است .
تورات مى گوید خداوند به حضرت موسى (ع ) دستور داد وى دو لوح سنگى مانند لوحهاى خرد شده بتراشد تا خداوند وصایاى مذکور را بر آنها بنویسد. قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره کرده است (اعراف : ۱۵۴).


۱۰- تورات با تاریخ یهود

تورات واژه اى عبرى و به معناى قانون است ؛ زیرا در کتاب تورات احکام و قوانین زیادى وجود دارد. نام دیگر تورات شریعت است .
متخصصین کتاب مقدس تورات چهار منبع اساسى براى تورات قائلند:
۱٫ منبع الوهیمى E ؛
۲٫ منبع یهوهى J ؛
۳٫ منبع کاهنى P ؛
۴٫ منبع سفر تثنیه D (که منبعى ویژه است ).
یکى از قدیمى ترین و معروفترین نقدهاى تورات و کتاب مقدس را دانشمند و فیلسوف هلندى باروخ (بندیکت ) اسپینوزا ۸ (۱۶۳۲-۱۶۷۷) در کتابى به نام رساله اى در الهیات و سیاست (به زبان لاتینى ) انجام داده است .
اسپینوزا در کتاب خود با ذکر دلیلهایى اثبات مى کند که براى بررسى اعتبار کتاب مقدس باید به شواهد تاریخى و انتقادى آن پرداخت و متاءسف است که پیشینیان این شناخت را متروک داشته اند و یا اگر چیزى در باب آن نگاشته اند از دسترس ما به دور مانده است . وى مى افزاید اکنون ما در شرایطى زیست مى کنیم که مسائلى تعصب آمیز به نام دین معروف شده است و مردم براى عقل در اعتقادات خود سهمى قائل نیستند. از این رو من با نومیدى نسبى پاى در این راه مى نهم و در نخستین گام به بررسى نویسندگان کتاب مقدس (و قبل از همه به مؤ لف اسفار پنجگانه تورات ) مى پردازم :
تقریبا همه (اهل کتاب ) معتقدند که موسى تورات را تاءلیف کرده است ، به گونه اى که فرقه فریسیان از یهود در تاءکید بر این عقیده ، مخالف آن را مرتد دانسته اند. به همین دلیل ابن عزرا که دانشمندى نسبتا آزاد اندیش بود، براى اظهار نظر خویش در این باب جراءت نکرد و تنها با اشاراتى مبهم ، اشتباه بودن این اعتقاد عمومى را متذکر شد. اما من بدون ترس و واهمه پرده ابهام را از روى سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقیقت را براى همه آفتابى خواهم کرد.


۱۱- عهد عتیق

عهد عتیق نامى است که مسیحیان در مقابل عهد جدید به کتاب یهودیان داده اند. مسیحیان به هر دو عهد عقیده دارند. عهد عتیق به زبان عبرى و اندکى از آن به زبان کلدانى نوشته شده است . این دو زبان مانند عربى از زبانهاى سامى هستند. کتاب تورات در آغاز عهد عتیق قرار دارد.
همچنین نسخه اى از عهد عتیق به زبان یونانى وجود دارد که از روى نسخه عبرى ترجمه شده و آن را ترجمه سبعینیه (یا ترجمه هفتاد) مى نامند. گفته مى شود این ترجمه حدود سال ۲۵۸ ق .م . به امر بطلمیوس ‍ فیلادلفوس پادشاه مصر، توسط ۷۲ تن انجام گرفته است . این نسخه تفاوتهایى با اصل عبرى دارد و از همه مهمتر آنکه بخشها اپوکریفا ۸ یعنى پوشیده ، نام دارد و از قدیم الایام مورد شک بوده است ، اما مسیحیان معمولا آن را مى پذیرفته اند. حدود پنج قرن پیش ، در جریان نهضت اصلاح دین ، اعتبار این قسمتها مورد سوءظن جدى مسیحیان پروتستان واقع شد. پس از مدتى ، به سال ۱۸۲۶ جمعیت بریتانیایى و جمعیت آمریکایى طبع و نشر کتاب مقدس به طور رسمى آنها را از کتاب مقدس ‍ کردند. کلیساهاى کاتولیک و ارتدوکس با این عمل مخالفند و قسمتهاى مذکور را بخشى از عهد عتیق مى شمارند.
اینک سخنى پیرامون ارجاع به کتاب مقدس : همه ما با شیوه ارجاع به قرآن کریم آشنا هستیم و مى دانیم به جاى ذکر صفحه از نام سوره و شماره آیه استفاده مى شود. پرهیز از ذکر صفحه در صدها کتاب باستانى و مشهور معمول است ، مانند آثار افلاطون ، ارسطو، هومر، هرودت ، شکسپیر و غیره . براى ارجاع به این آثار تمهیدهایى اندیشیده اند و ابواب و فصول و شماره هایى ساخته اند تا ارجاع به چاپهاى خاصى محدود نشود و براى همه کارساز باشد.
هنگام ارجاع به کتاب مقدس ، نخست نام کتاب ، آنگاه شماره باب و سرانجام شماره فقرات ذکر مى شوند؛ مثلا (پیدایش ۱:۲۷) یعنى سفر پیدایش ، باب ۱، بند ۲۷٫
عهد عتیق ۳۹ کتاب دارد که از نظر موضوع به سه بخش تقسیم مى شوند:
۱٫ تورات و بخش تاریخى عهد عتیق ؛
۲٫ حکمت ، مناجات و شعر؛
۳٫ پیشگوییهاى انبیا.


۱-۱۱- بخش تاریخى عهد عتیق

بخش تاریخى عهد عتیق با تورات و تورات با سفر پیدایش آغاز مى شود. آفرینش جهان ، آدم و حوا و خوردن معرفت نیک و بد همچنین اخراج آنان از باغ عدن ، داستان فرزندان آدم ، طوفان نوح ، حوادث مربوط به حضرت ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب و یوسف در این سفر آمده است . چهار سفر بعدى سیره حضرت موسى (ع ) و تاریخ بنى اسرائیل را شرح مى دهد. این سیره تولد، بعثت ، هجرت (خروج از مصر در حدود ۱۲۹۰ ق .م .)، تشکیل حکومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زیادى از احکام و قوانین ، ضمن عباراتى منسوب به وحى ، در این چهار سفر وجود دارد. به عقیده یهودیان و مسیحیان ، مؤ لف اسفار پنجگانه تورات حضرت موسى (ع ) است . تاریخ بنى اسرائیل از زمان حضرت یوشع (ع ) به بعد در دوازده کتاب بعدى ادامه مى یابد.
این بخش مشتمل بر ۱۷ کتاب است :
۱٫ سفر پیدایش (آفرینش جهان ، داستانهاى حضرت آدم ، نوح ، ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب و یوسف )؛
۲٫ سفر خروج (تولد و بعثت حضرت موسى ، خروج بنى اسرائیل از مصر به سینا و احکام )؛
۳٫ سفر لاویان (احکام کاهنان یعنى روحانیون یهودى که از نسل هارون و از خاندان لاوى هستند)؛
۴٫ سفر اعداد (آمار بنى اسرائیل در عصر حضرت موسى ، شریعت و تاریخ ایشان )؛
۵٫ سفر تثنیه (تکرار احکامى که در اسفار پیشین آمده است و تاریخ بنى اسرائیل تا رحلت حضرت موسى )؛
مجموع این پنج سفر تورات خوانده مى شود.
۶٫ صحیفه یوشع (تاریخ و سیره یوشع بن نوح جانشین حضرت موسى )؛
۷٫ سفر داوران (تاریخ قاضیان بنى اسرائیل ، قبل از نصب پادشاهان )؛
۸٫ کتاب روت (شرح حال زنى به نام روت ، از جدات حضرت داوود)؛
۹٫ کتاب اول سموئیل (تاریخ سموئیل نبى و تعیین شائول – یعنى طالوت – به سلطنت )؛
۱۰٫ کتاب دوم سموئیل (پادشاهى حضرت داوود)؛
۱۱٫ کتاب اول پادشاهان (ادامه پادشاهى داوود و پادشاهى حضرت سلیمان و جانشینان او)؛
۱۲٫ کتاب دوم پادشاهان (ادامه تاریخ پادشاهان بنى اسرائیل تا حمله بخت نصر و جلاى بابل )؛
۱۳٫ کتاب اول تواریخ ایام (نسب نامه بنى اسرائیل و تکرار تاریخ ایشان تا وفات داوود)؛
۱۴٫ کتاب دوم تواریخ ایام (تاریخ پادشاهى حضرت سلیمان و ملوک بعدى تا جلاى بابل )؛
۱۵٫ کتاب عزرا (نوسازى اورشلیم یعنى بیت المقدس ) آزادى یهودیان همراه عزیر)؛
۱۶٫ کتاب نحمیا (نوسازى اورشلیم و بازگشت یهودیان از زبان نحمیا اردشیر اول پادشاه هخامنشى )؛
۱۷٫ کتاب استر (رفع خطر نابودى از یهود با وساطت استر، همسر یهودى خشایارشا، مدفون در همدان ).
۲-۱۲٫ حکمت ، مناجات و شعر
این بخش مشتمل بر ۵ کتاب است :
۱٫ کتاب ایوب (ابتلا، بى صبرى و صبر آن حضرت !)؛
۲٫ کتاب مزامیر یعنى زبور داوود (مجموعه ۱۵۰ قطعه مناجات )؛
۳٫ کتاب امثال سلیمان نبى (کلمات حکمت آمیز)؛
۴٫ کتاب (اسم مستعار حضرت سلیمان ، مشتمل بر نگرش بدبینانه به جهان )؛
۵٫ کتاب (اشعار عاشقانه ).
۳-۱۲٫ پیشگوییهاى انبیا
بخش پیشگوییهاى انبیا مشتمل بر هشدارها و تهدیداتى پیرامون سرنوشت بنى اسرائیل است . براى فهمیدن این پیشگوییها خواننده باید از جریانات آن زمان کاملا آگاه باشد.
این بخش مشتمل بر ۱۷ کتاب است :
۱٫ کتاب اشعیا (طولانى ترین و معروفترین کتاب پیشگویى در عهد عتیق )؛
۲٫ کتاب ارمیا (پیشگویى )؛
۳٫ کتاب مراثى ارمیا (نوحه سرایى آن حضرت بر خرابى اورشلیم )؛
۴٫ کتاب حزقیال (پیشگویى )؛
۵٫ کتاب دانیال (پیشگویى و شرح مجاهدات حضرت دانیال نبى مدفون در شوش )؛
۶٫ کتاب هوشع (پیشگویى )؛
۷٫ کتاب یوئیل (پیشگویى )؛
۸٫ کتاب عاموس (پیشگویى )؛
۱۰٫ کتاب یونس (پیشگویى و داستان رفتن وى در شکم ماهى )؛
۱۱٫ کتاب میکاه (پیشگویى )؛
۱۲٫ کتاب ناحوم (پیشگویى )؛
۱۳٫ کتاب حبقوق (پیشگویى حضرت حبقوق نبى مدفون در تویسرکان )؛
۱۴٫ کتاب صنیفا (پیشگویى )؛
۱۵٫ کتاب حجى (پیشگویى )؛
۱۶٫ کتاب زکریا (پیشگویى )؛
۱۷٫ کتاب ملاکى (پیشگویى ).


۲-۱۱- اپوکریفاى عهد عتیق

اینک براى آشنایى با اپوکریفاى عهد عتیق نامهاى آن کتب را مى آوریم . لازم است اشاره کنیم که نسخه هایى از کتاب مقدس که داراى اپوکریفاست ، هم از نظر تعداد کتب اپوکریفا و هم از نظر ترتیب ، با یکدیگر اختلاف دارند. منبع بیشتر این کتابها ترجمه سبعینه است . تاکنون اپوکریفا به زبان فارسى دیده نشده است ، اما نسخه هایى از آن به عربى و انگلیسى و زبانهاى دیگر وجود دارد. یک مجموعه اپوکریفا در ۲۴۱ صفحه به زبان عربى ، مشتمل بر ۱۰ کتاب زیر است :
طوبیا، یهودیت ، استر (یونانى )، حکمت ، یشوع بن سیراخ ، باروک ، نامه ارمیا، دانیال (یونانى )، مکابیان اول و مکابیان دوم .


۱۳- عقاید و احکام مذهبى

علام دینى ، پزشک و فیلسوف یهودى ، موسى بن میمون (۱۱۳۵ – ۱۲۰۴ م .) به آیین یهود لباسى نو پوشاند و سیزده اصل براى آن ترتیب داد، به این شرح :
۱٫ وجود خدا؛
۲٫ یگانگى او؛
۳٫ مجرد بودن او؛
۴٫ نداشتن زمان ؛
۵٫ حکمت او در امور؛
۶٫ عدالت ؛
۷٫ قابل تقرب بودن از راه عبادت .
اینها مربوط به خدا بود، اما سایر امور:
۸٫ اعتقاد به نبوت ؛
۹٫برتر بودن حضرت موسى (ع )؛
۱۰٫ اعتقاد به آسمانى بودن تورات ؛
۱۱٫ عدم جواز نسخ احکام ؛
۱۲٫ آمدن مسیحاى موعود؛
۱۳٫ قیامت و جاودانگى نفس آدمى .


۱-۱۳- خدا در یهودیت

یهودیت (مانند اسلام و مسیحیت ) از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیاى یهود، از حضرت موسى (ع ) تا انبیاى پرشمار بعدى ، با شرک مبارزه کرده اند. بدیهى است که پیروان ادیان توحیدى نیز در مواردى از دین خود غافل مى شوند و به گونه هایى از شرک روى مى آورند. این مساءله هیچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل این ادیان تغییر نداده است . آنان با قطع نظر از لغزشهاى پیروان یک دین ، از تحقیقات خود دانسته اند که ادیان دو گونه اند:
الف ) ادیانى که مردم را از شرک بر حذر مى دارند، مانند ادیان ابراهیمى ؛
ب ) ادیانى که شرک را به مردم تعلیم مى دهند، مانند ادیان شرقى .
نام خاص خدا در دین یهود یهوه یعنى باشنده (موجود) است . این نام بسیار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتى از طریق قرائت تورات حرام است . بر اثر این تحریم ، کسى تلفظ حقیقى آن را نمى داند و گاهى در کتابهاى علمى مغرب زمین ، از باب احتیاط آن را بدون حرکت (YHWH) ثبت مى کنند. اما گروهى از محققان برآنند که تلفظ حقیقى آن یهوه است . هنگامى که معبد سلیمان بر پا بود، بالاترین مقام مذهبى یهود حق داشت سالى یک بار در روز عاشوراى تقویم یهودى (دهم ماه تشرى ، در اوایل پاییز)، در قدس الاقداس آن معبد، نام یهوه را بر زبان آورد و دعا کند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به ادوناى به معناى آقاى من تبدیل مى شود و حرکات همین کلمه را روى آن مى گذارند؛ از این رو، گاهى آن را یهوه ضبط کرده اند.(۲۲)
یکى دیگر از نامهاى خدا اهیه اشر اهیه است به معناى هستم آنچه هستم . این نام در سفر خروج ۳:۱۴ و در برخى ادعیه اسلامى (مانند دعاى شب عرفه ) آمده است و بر اثر نسخه بردارى افراد کم اطلاع ، به آهیا شراهیا تبدیل گردیده است .


۱۴- طهور انبیا

یهودیان به نبوت معتقدند و در مورد آن بحثهاى کلامى گسترده اى دارند. همچنین براى نبوت معناى ویژه اى قائلند که پیشگویى است و پیامبران بزرگى همچون اشعیا، ارمیا، حزقیال و هوشع به عنوان نبى یعنى پیشگو شهرت دارند.
پیامبران بسیارى در کتاب عهد عتیق مطرح شده اند.  اشعیا، ارمیا، عاموس با بیانات شیواى خود به بنى اسرائیل هشدار مى دادند و آنان را از عاقبت کارهاى زشت و ناروایشان بر حذر مى داشتند و متذکر مى شدند که اسارت ذلت بارى در پیش دارند. اما آنان به این گفتارها کمترین توجهى نمى کردند و از سوى دیگر به قتل و حبس و آزار پیامبران خود کمر مى بستند (قرآن مجید از این امور بسیار سخن گفته است ). هفده کتاب پایان عهد عتیق که کتابهاى نبوت نام دارد، مشتمل بر این پیشگوییهاست .
از ۲۶ پیامبر مذکور در قرآن کریم ۲۰ تن به اهل کتاب مربوط مى شوند: آدم ، نوح ، ابراهیم ، لوط، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب ، یوسف ، موسى ، هارون ، داوود، سلیمان ، الیاس ، الیسع ، عزیز (عزرا)، ایوب ، یونس ، زکریا، یحیى و عیسى .
از آن انبیا ۶ تن به اهل کتاب ربطى ندارند: ادریس (مگر به نام اخنوخ در سفر پیدایش ۵:۲۴)، شعیب (مگر به نام رعوئیل در سفر خروج ۲:۱۸ یا به نام یترون در سفر خروج ۳:۱)، ذوالکفل ، هود، صالح و محمد.


۱۵- حکومت بنى اسرائیل

پس از حضرت موسى (ع )، حضرت یوشع بن نون (ع ) به امر خدا به رهبرى قوم برخاست . وى از رود اردن که از شمال به جنوب فلسطین کشیده شده است ، گذشت و بلاد کنعان و حدود آن را فتح کرد. به ادعاى عهد عتیق سکنه بومى آن مناطق قتل عام شدند و آن سرزمین به بنى اسرائیل اختصاص یافت . جریان این جنگها در ششمین کتاب عهد عتیق ، به نام صحیفه یوشع موجود است . پس از حضرت یوشع (ع ) مردان بزرگى در بنى اسرائیل به رهبرى مردم اشتغال داشتند که داوران بنى اسرائیل نامیده مى شوند. آنان عموما سمت پیامبرى یا پادشاهى نداشتند. تاریخ این رهبران در سفر داوران آمده است .
آخرین داور بنى اسرائیل حضرت سموئیل (ع ) دو پسر داشت که شایستگى رهبرى قوم را نداشتند. از این رو، مردم از آن حضرت درخواست کردند که پادشاهى براى آنان برگزیند. در واقع بنى اسرائیل در آن زمان پادشاهى نداشتند. سموئیل پس از اصرار زیاد مردم ، از طرف خدا جوانى را به پادشاهى آنان نصب کرد.
نخستین پادشاه بنى اسرائیل حدود ۱۰۳۰ سال قبل از میلاد انتخاب شد. نام این پادشاه در عهد عتیق (کتاب اول سموئیل ، باب ۹به بعد) شائول و در قرآن کریم طالوت است (بقره : ۲۴۷).
پس از انتخاب نخستین پادشاه ، جنگ مهمى میان بنى اسرائیل و فلسطینیان آن زمان رخ داد و پیروزى نصیب بنى اسرائیل گردید. مهمترین قهرمان این قوم جلیات بود که در قرآن کریم جالوت نامیده شده است . وى به دست حضرت داوود (ع ) کشته شد و لشکر وى گریخت .
حضرت داوود (ع ) جانشین حضرت طالوت شد (حدود ۱۰۱۵ سال قبل از میلاد) و حضرت سلیمان (ع ) به جاى پدرش حضرت داوود (ع ) نشست و مهمترین و با شکوهترین دوران بنى اسرائیل را به وجود آورد. وى معبد بسیار بزرگى در شهر اورشلیم (یعنى شهر سلامت ) ساخت که به نام هیکل سلیمان معروف شد. (هیکل در زبان عبرى به معناى ساختمان بلند است ). این معبد بعدا یک بار حدود ۵۸۷ ق .م . به دست بختنصر و بار دیگر در سال ۷۰ م . به دست شاهزاده رومى ، تیتوس (Titus) خراب شد.
اهل کتاب بر مبناى محتویات دروغین عهد عتیق (کتاب اول پادشاهان ، باب ۱۱) معتقدند که حضرت سلیمان (ع ) بر اثر وسوسه همسران بت پرست خویش ، در آخر عمر بت پرست و خطاکار شد! قرآن کریم با تمجید فراوان از آن حضرت ، ساحت قدس وى را پاک کرده است .
پس از رحلت حضرت سلیمان (ع )، فرزندش رحبعام زمام امور مملکت بنى اسرائیل را در کف گرفت و چون وى به ستمکارى پرداخت گروهى از مردم از فرمان او بیرون رفتند و تنها دو سبط یهودا و بنیامین در سرزمین یهودا (به نام یکى از فرزندان حضرت یعقوب ) که بخش نسبتا کوچکترى بود، براى او باقى ماند. این قسمت که شامل شهر اورشلیم (قدس ) نیز مى شد، اهمیت بسیارى داشت و نام (یهودى ) از اینجا مى آید. ده سبط دیگر حکومت مستقلى به نام اسرائیل به رهبرى فردى به نام یربعام بن ناباط در شمال فلسطین تشکیل دادند. یربعام یکى از استانداران حضرت سلیمان (ع ) بود.
تجزیه کشور مبداء ضعف و بدبختى آنان بود. پادشاهان یهودا و اسرائیل نیز عموما گنهکار بودند و مردم را به گناه و بت پرستى دعوت مى کردند.


۱۶- اسارت بابل

به هر حال پیشگوییهاى انبیاى بنى اسرائیل تحقق یافت (۲۴) و پس ‍ از چندى آشوریها که در شمال بابل در عراق و سوریه کنونى حکمرانى داشتند و پایتخت آنان شهر نینوا بود به اسرائیل تاختند و عده کثیرى را به اسیرى بردند. چند سال بعد، پادشاه بابل بختنصر که در عهد عتیق نبوکدنصر (یعنى بت (نبو) تاج را نگهدارى مى کند) نامیده مى شود، به اورشلیم حمله کرد و مردم یهودا را کشت و عده اى را به اسارت به بابل برد که تا مدتى طولانى در آنجا بودند. اسیر شدن مردم اسرائیل و یهودا موجب پراکندگى آنان در خاورمیانه و سرزمینهاى دیگر شد. این اسارت اهمیت ویژه اى داشت ؛ زیرا گروهى از مردم اسرائیل نیز که در حمله پیشین توسط آشوریها از اسارت معاف شده بودند، در این یورش همراه با ساکنان یهودا به بابل کوچ داده شدند. این موضوع جلاى بابل نامیده مى شود.
یهودیان در زمان اسارت ، برخى آداب و اخلاق مشرکان را پذیرفتند و کمتر کسى در بین آنان از جلاى وطن و اسیرى و دشوارى پرستش خدا رنج مى برد.
باید توجه داشت که انحصار طلبى و خود بزرگ بینى خوى و خصلت جدانشدنى قوم کوچک یهود است و سایر اقوام جهان در واکنش به این صفات ، با یهودیان از در دشمنى و ستیز در آمده و به تحقیر آنان پرداخته اند. شاید نخستین ویرانى شهر قدس و گرفتار شدن بنى اسرائیل به دست بابلیان در حدود شش قرن قبل از میلاد نیز به همین علت بوده است . ارمیاى نبى از جانب خداى متعال پیام آورده بود که بنى اسرائیل نباید در برابر آن دشمن مقاومت کنند. ایشان این پیام را به چیزى نگرفتند و آن پیامبر را زندانى کردند. پس از سقوط شهر قدس ، ارمیا آزاد شد (ارمیا ۳۹:۱۴).


۱۷- تجدید معبد

هنگامى که کورش (یعنى خورشید) بنیانگذار سلسله هخامنشى بابل را فتح کرد، یهودیان آزاد شدند و اجازه بازگشت به سرزمین خود را یافتند. اما بسیارى از آنان حاضر نبودند بابل را ترک کنند و در بابل و اطراف آن پراکنده شدند. اعلامیه کورش در مورد آزادى یهود حدود سال ۵۳۸ ق .م . صادر شد. کورش با این کار در میان یهود محبوبیت زیادى به دست آورد.
گروهى از یهودیان نیز به فلسطین بازگشتند و به بازسازى شهر قدس آغاز کردند. در آن دوران همسایگان آن سرزمین احساس خطر کردند و مانع بر پایى یک حکومت مقتدر یهودى بر خاک فلسطین شدند. پس از آن حکومتهاى ناتوانى در مناطق مختلف فلسطین بر پا شد و پس از چند قرن آشفتگى ، شهر قدس براى بار دوم به دست رومیان ویران شد و این ویرانى یهودیان را در جهان پراکنده ساخت . از آن پس ، یهودیان در کشورهاى بیگانه زندگى سختى را مى گذراندند و انواع خوارى و سرکوفتگى را در جسم و جان خود مى چشیدند.


۱۸- پیدایش کنیسه

پس از بازگشت یهود از بابل ، جامعه دینى نظام تازه اى یافت و معابدى ساخته شد که بعدا کنیسه (synagogue) نامیده شد.این معابد مانند سایر معبدها معمارى خاصى داشتند و در آنها قربانگاه و اماکن ویژه دیگرى وجود داشت . هم اکنون نیز معبد یهودیان کنیسه نامیده مى شود.
قبله یهود معبد سلیمان (مسجد اقصى ) است . فقط سامریان قبله را کوه جرزیم در نزدیکى شهر نابلس مى دانند. آنان روزى سه بار نماز مى خوانند: نماز صبح ، نماز عصر و نماز مغرب . در صورتى که دست کم ده مرد در کنیسه وجود داشته باشد نماز برگزار مى شود و در این حال یک نفر که معمولا پیرتر از سایرین است و عبرى را خوب مى داند، جلو مى ایستد و قسمتهایى از تورات یا دعاهایى به عبرى مى خواند و در مواردى رکوع مى کنند. معروفترین عبارتى که خوانده مى شود، شمع (یعنى بشنو) نام دارد که از تورات گرفته شده است :
(۴)اى اسرائیل بشنو یهوه خداى ما یهوه واحد است (۵) پس یهوه خداى خود را به تمامى جان و تمامى قوت خود محبت نما(تثنیه ۶:۴-۵).


۱۹- تاءثیر عقاید مزدیسنى و فرهنگ پارسى

یهودیان نیز مانند سایر اقوام تحت تاءثیر محیط قرار داشتند و پس از تماس با برخى تمدنهاى باستانى ، خواسته یا ناخواسته ، بسیارى از مفاهیم و اعمال آنها را وام گرفتند، ولى باید توجه داشت که آنان پیوسته و در تمام موارد، مسائل یاد شده را به رنگ اخلاقیات توحیدى خاص ‍ خویش در مى آوردند. مثلا داستان طوفان نوح ، خواه از بابلیها اقتباس ‍ شده باشد یا نه ، آن گونه که در سفر پیدایش آمده است ، از خداى واحد، مهربان و درستکار سخن مى گوید. این داستان به داستان پر- نپیشتیم (napishtim-Per) که روى الواح میخى حک شده است و علاوه بر شرک صریح ، خدایانى خودخواه ، ستیزه جو، احساساتى و حسود را مطرح مى کند، چندان شباهتى ندارد. این تمایز در سایر داستانها و قوانین و باورهایى که گفته مى شود یهود از اقوام دیگر اقتباس کرده اند، نیز مشهود است .
در تورات تقریبا ذکرى از قیامت نیست (مگر یکى دو اشاره مبهم ، مثلا تثنیه ۸:۱۶). از نظرات تورات (لاویان باب ۲۶ و تثنیه باب ۲۸) دیندارى و بى دینى در جلب نعمتهاى این جهان و سلب آنها تاءثیر مستقیم و قطعى دارند. از سوى دیگر، کتاب تلمود از قیامت بسیار سخن گفته است .
یکى از باورهاى اصیل یهودیت که به تصور پژوهشگران ، از بیگانگان گرفته شده ، اعتقاد به رستاخیز مردگان است . این اعتقاد با آرمان مسیحایى گره خورده و چیزى مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است . ایرانیان باستان مى گفتند در زمان آینده ، پس از آنکه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنیو پیروز شود و او را نابود کند، مردگان برخواهند خاست ، ولى شکل عالى و معنوى این آموزه دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشک و بى روح مغان ایران زمین شباهتى ندارد. به گفته پژوهشگران ، اعتقاد به جاودانگى روح از قدیم میان بنى اسرائیل وجود داشته و در چندین مورد از کتاب مقدس بدان اشاره شده است ، ولى آن باور پس از بازگشت از بابل ، با عقیده به جاودانگى قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد. این نظریه با قرآن مجید تعارض دارد؛ زیرا از داستان برانگیخته شدن حضرت موسى (ع ) در اوایل سوره طه بروشنى مى فهمیم که اعتقاد به رستاخیز در نخستین پیام او وجود داشته است .


۲۰- اعیاد یهود

یهود عیدهایى دارند از این قرار:
۱٫ روز شنبه : در این روز افراد خانواده دسته جمعى غذا مى خورند و طى آن ، بزرگ خانواده جام شرابى بر دست مى گیرد و با خواندن دعا، آن را تبرک مى کند و افراد خانواده از آن شراب مى خورند. تعطیل شنبه یکى از ده فرمان است (خروج ۲۰:۸-۱۱).
۲٫ عید اول ماه : به عبرى به آن روش حودش مى گویند که به معناى آغاز ماه است .
۳٫ سال هفتم یا سال انفکاک : طبق تورات هر هفت سال یک بار باید وامها را بخشید و کارهایى انسانى از قبیل آزاد کردن بردگان اسرائیلى و مانند آن انجام داد (تثنیه ۱۵). نام عبرى این سال شمیطا به معناى رها کردن است .
۴٫ سال یوبیل :این عید هر پنجاه سال یک بار مى آید که اعمال انسانى و اخلاقى بسیارى در آن انجام مى شود (لاویان باب ۲۵).
۵٫ عید فصح : در لغت به معناى چشم پوشى کردن است که به مناسبت چشم پوشى خداوند از قتل نخست زادگان بنى اسرائیل در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامى به آن داده شده است ). این عید هفت روز طول مى کشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات (خروج باب ۱۲) آمده است . این عید مهمترین عید است و مسیحیان نیز به خاطر تقارن آن با خاک سپارى حضرت عیسى (ع ) آن را گرامى مى دارند. از دو سه قرن پیش تاکنون گاهى یهودیان متهم شده اند که یک کودک یا بزرگسال مسیحى را کشته و از خون آنان در مراسم عید فصح استفاده کرده اند. کتابهایى نیز در این باب نوشته شده است .
۶٫ عید هفته ها: این عید پنجاه روز پس از عید فصح به مناسبت گذشتن هفت هفته و آماده شدن محصول برگزار مى شود. نام عبرى آن شاووعوت یعنى هفته هاست .
۷٫ عید اول سال : این عید که به عبرى روش هشانا (راءس السنه ) نامیده مى شود در اوایل مهر (اعتدال خریفى ) قرار دارد. در آن روز به نشانه آمادگى براى ده روز ایام توبه بوق مى نواختند. روز دهم اهمیت خاصى داشت و به آن یوم ها کیپور مى گفتند.
۸٫ یوم کیپور: یعنى روز کفاره ؛ این عید مهم در دهمین روز ماه تشرى واقع است و آن را (عاسور) یعنى عاشورا مى نامند. یهودیان از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز، به منظور کفاره گناهان ، روزه مى گیرند و از خوردن ، آشامیدن ، استحمام و کار پرهیز مى کنند و در کنیسه ها به عبادت و استغفار مشغول مى شوند. در آن روز، یهودیان بنیادگرا لباس ویژه اى بر تن مى کنند و از پوشیدن کفش چرمى خوددارى مى کنند.
۹٫عید سایبانها: در روز بیست و دوم ماه تشرى به نشانه زندگى کردن بنى اسرائیل در خیمه هاى تیه در عصر حضرت موسى (ع ) مدت یک هفته در خیمه زندگى مى کنند نام این عید به زبان عبرى سکوت یعنى سایبانهاست .
۱۰٫ عید گشایش : در عبرى حنوکا نامیده مى شود؛ یادبود پیروزى یهود بر استعمارگران یونانى در سال ۱۶۸ ق .م . است . در این روز معبد سلیمان به دست یهود از پلیدیها و خرابیهاى دشمن تطهیر شد.این عید یک هفته پس ‍ از عید سایبانهاست .
۱۱٫ عید قرعه ها: در عبرى پوریم نام دارد. این روز به مناسبت رفع خطر قتل عام یهودیان به توطئه هامان وزیر خشایارشا عید قرار داده شده است . شرح مفصل این ماجرا در کتاب استر در عهد عتیق آمده است . وجه تسمیه این روز آن است که هامان براى تعیین روز اعلام تصمیم خود به پادشاه قرعه کشیده بود. مزبور در ماه اسفند قرار دارد.


۲۱- فرقه هاى یهودى

همه دینها پس از اندک زمانى فرقه هاى متعدد پیدا مى کنند. مسائل اجتماعى و تنوع مشربها، فرقه ها را پدید مى آورد. برخى از این فرقه ها نیرومند و برخى ناتوانند، همچنین فرقه هایى پرجمعیت و فرقه هایى کم جمعیت هستند.
فرقه هاى شناخته شده یهود پس از بازگشت از بابل پدید آمده اند و درباره فرقه هاى قدیمتر اطلاع چندانى در دست نیست .


۱-۲۱- فریسیان

کلمه فریسى در عبرى به معناى عزلت طلب است . این لقب بر جدایى و امتیاز آنان دلالت دارد. این فرقه دو قرن قبل از میلاد پدید آمد و تاکنون هم اکثریت یهود از آن هستند. اصل این فرقه به فرقه حسیدیم (به معناى پارسایان ) بر مى گردد. فرقه حسیدیم سه یا چهار قرن قبل از میلاد براى زدودن آثار بت پرستى و انحراف میان یهودیان پدید آمد. آنان در جنگهاى مکابیان شرکت داشتند و در راه دین جانبازى کردند و شهید شدند.
در قرن هجدهم نیز موج تازه اى به نام حسیدیم میان یهودیان شرق اروپا پیدا شد که از این حرکت الهام مى گرفت .
فریسیان یک قرن قبل از میلاد از میان حسیدیم برخاستند. آنان از نظر فکرى با صدوقیان تضاد و مخالفت روشنى داشتند. این فرقه خدا را از جسم و صفات جسمانى منزه مى دانست . همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمى راه میانه اى را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهى را مى پذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت مى داد. فریسیان در جامعه یهود موقعیت خوبى به دست آوردند و اکثریت تابع آنان شدند.
فریسیان علاوه بر عهد عتیق که تورات مکتوب نامیده مى شد، به تورات شفاهى نیز معتقد شدند. تورات شفاهى گفته هاى حکیمانه دانشمندان یهود است که به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسى (ع ) براى قوم یهود باقى مانده است . این گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادى ، در کتابى بسیار بزرگ به نام تلمود جمع آورى شده و زیربناى فکر و اعتقاد بنى اسرائیل قرار گرفته است . پس از این ، در باب آن سخن خواهیم گفت .
فریسیان دارالعلمهاى مختلفى تشکیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق تورات کردند و نکته هاى تازه اى به دست آوردند. به عقیده آنان در تورات حتى یک حرف کم یا زیاد یا بى مورد و فاقد معنا و مقصود نیست ، بلکه درون هر حرف و کلمه اى اسرارى نهفته و رموزى خفته است .
امور داخلى یهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابى دوم شهر قدس در دست حاخامهاى فریسى و گاهى صدوقى بود. همچنین آنان با حضرت عیسى مسیح (ع ) بسیار مخالف بودند و براى تصلیب او تلاش کردند. نام فریسیان به تکرار، در اناجیل چهارگانه آمده است .


۲-۲۱- صدوقیان

نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب که از طرف حضرت داوود (ع ) به کهانت منصوب شده بود، مربوط مى شود (کتاب دوم سموئیل ۸:۱۷ و ۱۵:۲۴). این منصب در عصر حضرت سلیمان (ع ) نیز براى صادوق باقى ماند(کتاب اول پادشاهان ۲:۳۴). کاهنان بنى صادوق در کتاب حزقیال مورد تعریف و تمجید قرار گرفته اند و امانت دارى آنان ستوده شده است (حزقیال ۴۴:۱۵).
صدوقیان به جاى نماز، براى قربانى اهمیت ویژه اى قائل بودند. بسیارى از کاهنان هیکل سلیمان و حاخامهاى سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومى نیز خوب بود.
صدوقیان بر خود لازم مى دیدند سنتهاى گذشته را حفظ کنند و با تجدید نظر و تفسیر به راءى فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت مى ورزیدند. آنان قائل به جسمانیت خدا بودند و مى گفتند قربانى و هدایایى که در راه خدا مى دهیم ، مانند چیزهایى است که به یک پادشاه یا حاکم بشرى داده مى شود. صدوقیان جاودانگى نفس و قیامت را انکار مى کردند و مى پنداشتند سزاى نیکى و بدى در همین دنیا داده مى شود و در مورد اراده انسانى به اختیار مطلق معتقد بودند.
صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (ع ) مخالفت بودند و نام آنان به تکرار در اناجیل چهارگانه آمده است . پس از خرابى اورشلیم در سال ۷۰ م . دیگر اثرى از این فرقه باقى نماند.


۳-۲۱- سامریان

نام سامریان از منطقه اى به نام سامره مى آید که در زمان تجزیه سرزمین فلسطین پس از حضرت سلیمان (ع ) ، مرکز کشور اسرائیل بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیرى بابل پدید آمد و برخى معتقدند که نژاد آنان اسرائیلى نیست و احتمالا مخلوطى از اسرائیلى و آشورى است .
این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر تورات و کتاب یوشع را مى پذیرد و ۳۳ کتاب دیگر عهد عتیق را رد مى کند. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندکى اختلاف دارد و زبان سامرى نیز با زبان عبرى متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبرى بودن خارج نمى کند.
سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکى شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود مى دانند و مى گویند قبله حضرت موسى (ع ) نیز همان بوده است ، ولى حضرت داوود (ع ) از پیش خود، مکان معبد سلیمان (مسجد اقصى ) را قبله معرفى کرده است .
این فرقه به مسائل مذهبى توجه مخصوصى دارد و مراسم ویژه اى انجام مى دهد.


۴-۲۱- اسنیان

ریشه کلمه اسنى احتمالا به معناى شفا دهنده است ،به این معنا که آنان در اندیشه شفاى روان خود بوده اند. در وجه تسمیه این کلمه ،احتمالا دیگرى (مانند تعمید دهنده ) نیز وجود دارد.
این گروه حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشلیم ، آنان نیز مانند صدوقیان و بعضى فرقه هاى دیگر از بین رفتند و جز نامى از ایشان باقى نماند،تا اینکه نیم قرن پیش به سال ۱۹۴۷ ،برخى آثار مکتوب آنان همراه با نسخه هایى از عهد عتیق که تحریر کرده بودند، در غارهاى فلسطین در کرانه بحرالمیت به دست آمد و مقدارى از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.
اسنیان مالکیت فردى را قبول نداشتند و به ازدواج روى خوشى نشان نمى دادند. در روز چندین بار غسل مى کردند و به این منظور حوضهاى بزرگى ساخته بودند که در اکتشافات اخیر آنها را از زیر خاک بیرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر مى خاستند و پس از عبادت تا ظهر به کار مشغول مى شدند،سپس دست از کار مى کشیدند و به طور دسته جمعى ناهار مى خورند و همین طور شام آنان دسته جمعى بود.
روز شنبه به طور کلى از کار دست مى کشیدند و عبارت و تفکر و مطالعه تورات مى پرداختند.
گفته مى شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان و ظاهرا آن را از میتراپرستان گرفته بودند.
سطح معلومات آنان در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادى ۴۰۰۰ نفر گزارش شده است که با در نظر گرفتن محدودیتهاى عضوگیرى در آن جامعه ، عددى بزرگ به نظر مى آید.
به عقیده برخى دانشمندان ، افکار این فرقه زیر بناى مسیحیت فعلى گردید. حتى ممکن است اعضاى این فرقه همگى مسیحى شده باشند. گفته مى شود یحیى بن زکریا (تعمید دهنده ) نیز از آنان بوده است . بیابان گردى آن حضرت به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامى ) مى تواند شاهدى بر این موضوع باشد.


۵-۲۱- قانویان

کلمه قانونى که در لغت به معناى غیور و متعصب است ، بر گروهى اطلاق مى شد که با شدت تمام با استیلاى رومیها بر فلسطین مخالفت مى کردند. آنان معمولا خنجرى در زیر لباس خود مخفى مى کردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پاى در مى آوردند. بیگانگان آنان را از فرقه هاى دیگر مشخص مى کردند و خطر آنان را جدى مى گرفتند. چنین به نظر مى رسد که این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتى نداشتند.


۶-۲۱- قارئون

قارئون از کلمه (قراء) در عربى و عبرى مى آید که در مقابل تفسیرهاى تکلف آمیز فریسیان ، به قرائت کتب آسمانى اشاره دارد.
این فرقه که پس از ظهور اسلام پدید آمده است ، با تلمود (تورات شفاهى ) مخالفت مى کند و بر معناى ظاهرى تورات تعصب مى ورزد و همواره با فریسیان درگیرى داشته است . رهبر آنان در ابتدا یک ربانى یهودى به نام عنان بود که با ابوحنیفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامى را از وى آموخت . وى در عصر منصور دوانیقى در بغداد این فرقه را بنیاد نهاد. سپس فردى به نام بنیامین نهاوندى آن مکتب را در ایران آن روز ترویج کرد و تغییراتى در آن داد و نام قارئون (در عبرى قرائیم یعنى قرائت کنندگان ) را به جاى عنانیه بر آن نهاد.
در قرون گذشته اکثر قارئون در جهان اسلام زندگى مى کردند. اکنون آنان در اسرائیل ، روسیه ، اوکراین و کشورهاى دیگر به سر مى برند. نام شبه جزیره کریمه (Crimea) در اوکراین از عنوان فرقه قرائیم گرفته شده است . دانشمندان بزرگى از قارئون برخاسته اند که مباحث آنان در الهیات یهودى توجه محققان را به خود جلب کرده است . آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفى بهره مى گیرند.


۷-۲۱- دونمه

نام فرقه دونمه به ترکى استانبولى به معناى مبدل شده است و در بعضى اوقات به آنان شبتین مى گویند که به شبتاى صبى مؤ سس گروهشان نسبت داده مى شود.
نامبرده به سال ۱۶۲۶ در شهر ازمیر (غرب ترکیه ) به دنیا آمد و پس از مطالعه و بررسى الهیات و عرفان یهودى کم کم مدعى شد که مسیحاى یهود است و براى نجات آنان آمده است . برخى یهودیان اروپا و ترکیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بى شمارى نزد او گرد آمدند.
وى که خود را نخستین فرزند خدا مى نامید، گفت در سال ۱۶۶۶ قیام خواهد کرد. وى قبل از رسیدن موعد مذکور به اورشلیم و قاهره رفت . در آن ایام یهودیان از خوشحالى به جشن و شادى پرداختند و شعار مى دادند: (زنده باد مسیح پادشاه ) و (زنده باد سلطان صبى .)
شبتاى صبى در سال ۱۶۶۶ به جاى آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانى دستگیر شد و در روز ۱۶ سپتامبر ۱۶۶۶ او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وى پس از پذیرفتن اسلام ، نام خود را به محمد افندى تغییر داد و با یک بانوى مسلمان ازدواج کرد.
وى همچنین بسیارى از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولى باز هم بسیارى از یهودیان او را مسیحا مى دانستند. آنان در توجیه این مساءله مى گفتند که تنها شبحى از شبتاى مسلمان شده و خود او براى یافتن ده قبیله گم شده بنى اسرائیل به آسمان رفته است و به زودى ظهور خواهد کرد. یکى از فعالان این مرام مى گفت : همان گونه که موسى در کاخ فرعون پرورش یافت ، لازم بود که مسیحا در کاخ سلطان عثمان بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نیز نجات دهد.
شبتاى صفت مسیحایى خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان ، با آنان تماس بگیرد. وى فرقه اى پدید آورد که اعضاى آن بى درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته ، پیرو آداب اسلامى شدند و به بازگشت سریع شبتاى به عنوان منجى حقیقى بنى اسرائیل امیدوار ماندند.
مرگ وى به سال ۱۶۷۶ اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع کرد. پس از آن ، اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامى و در باطن به سنن یهودى عمل مى کردند.
اکنون چند هزار نفر از آنان در ترکیه یافت مى شوند.

:: DownloadBook.ORG ::

– انتظار ظهور مسیحا

اندیشه انتظار مسیحا ماهیتا یهودى است . اقوام عصر قدیم ، بر اثر نومیدى از وضع موجود و بى توجهى به آینده ، به گذشته خویش ‍ مى بالیدند و کمال شادکامى اجتماعى و ملى را در آن مى دیدند. گونه اى از این گذشته گرایى را چکامه سرایان یونانى و رومى ، هزیود (Hesiod) و اوید (Ovid) ماهرانه ترسیم و توصیف کرده اند. این دو تن براى جهان پنج دوره و پنج نژاد پیاپى قائل شدند و گفتند: انسانها در نخستین دوره که عصر زرین نامیده مى شود، شادمان و به دور از درد و رنج ، بى کشت و کار از محصولات زمین بهره مى بردند. مردن ایشان نیز به شکل خواب بى رؤ یایى بود که طى آن به بزم فرشتگان نگهبان جهان پر مى کشیدند. در سوى دیگر این طیف ، واپسین دوره یا عصر آهنین وجود داشت که از همه آشفته تر بود و آن دو چکامه سرا در آن دوره روزگار مى گذراندند.
یهودیان نیز به عنوان قومى دیندار و معتقد به اینکه جهان را موجودى خوب و کامل آفریده است ، کمال را در آغاز آفرینش قرار مى دادند و مى گفتند نخستین انسان که مستقیما به دست خدا آفریده شده است ، لزوما باید کامل و کامروا باشد. با این وصف ، یهودیان کامیابى و فضیلت را نه در دوران طلایى گذشته ، بلکه در آینده و واپسین روز مى جویند. این عبارت کتاب مقدس میان یهودیان رایج بود: (اگر چه ابتدایت صغیر بود، عاقبت تو بسیار رفیع مى گردد)(ایوب ۸:۷).
یهودیان پس از نخستین ویرانى شهر قدس ، همواره در انتظار یک رهبر الهى فاتح بوده اند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سلیمان برگرداند.
شخصیت مورد انتظار ماشیح (مسح شده ) خوانده مى شد. ماشیح لقب پادشاهان بنى اسرائیل بود؛ زیرا بر اساس یک سنت ، پیامبران در حضور جمع ، اندکى روغن بر سر آنان مى مالیدند و بدین شویه نوعى قداست براى ایشان پدید مى آمد. این لقب در زمانهاى بعد به پادشاه آرمانى یهود اطلاق شد.
دلهاى بنى اسرائیل از عشق به مسیحاى موعود لبریز بود و در مقابل ، حاکمان ستمگر همواره در کمین چنین رهبر رهایى بخشى بودند. در باب دوم انجیل متى مى خوانیم که هیرودیس کبیر، پادشاه فلسطین پس از زاده شدن حضرت عیسى در صدد قتل او بر آمد، اما چون وى را به فرمان الهى به مصر بردند خطر را از سر گذراند.
واژه فارسى (مسیحا) از روى کلمه عبرى (ماشیح ) با توجه به تلفظ لاتینى آن (Messiah) ساخته شده است .
مهمترین مژده مسیحایى در کتاب اشعیاى نبى آمده است :
(۱) نهالى از تنه یسّى (پدر داوود) بیرون آمده ، شاخه اى از ریشه هایش ‍ خواهد شکفت (۲) و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت ، یعنى روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس از خداوند (۳) خوشى او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤ یت چشم خود داورى نخواهد کرد و بر وفق سع گوشهاى خویش تنبیه نخواهد نمود (۴) بلکه مسکینان را به عدالت داورى خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستى حکم خواهد نمود. جهان را به عصاى دهان خویش زده ، شریران را به نفخه لبهاى خود خواهد کشت (۵) کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت (۶) گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پروارى با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند (۷) گاو با خرس خواهد چرید و بچه هاى آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد (۸) و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازى خواهد کرد و طفل از شیر باز داشته شده دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت (۹) و در تمامى کوه مقدس ‍ من ضرر و فسادى نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهایى که دریا را مى پوشاند (اشعیا ۱۱:۱-۹).
شور و التهاب انتظار موعود در تاریخ پر نشیب و فراز یهودیت و مسیحیت موج مى زند. یهودیان در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خوارى و شکنجه را به این امید بر خود هموار کرده اند که روزى مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانرواى جهان گرداند.
در سراسر تاریخ بنى اسرائیل کسانى به عنوان موعود یهود برخاستند و با گرد آوردن برخى افراد ساده لوح بر مشکلات آنان افزودند. در این میان حضرت عیسى بن مریم (ع ) ظهور کرد و با داشتن شخصیتى بس والا و روحى الهى ، دین بزرگى را بنیاد نهاد و گروه بى شمارى را به ملکوت آسمان رهنمون شد، ولى بیشتر یهودیان او را رد کردند.
در عصر ما نیز که یهودیان صهیونیست بر پاى خاسته و با اشغال فلسطین ، در صدد بر آمده اند حقارت همیشگى قوم یهود را بر افکنند، چیزى از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است . درست است که اقلیتى ناچیز از یهودیان بر اثر دلبستگى شدید به امیدهاى قدیم ، تشکیل دولت صهیونیستى را مخالف آرمان مسیحایى شمرده و پیوسته با آن مخالفت کرده اند، ولى سواد اعظم یهودیت آن را از جان و دل پذیرفته و آن را رهگشاى عصر مسیحا دانسته اند. هم اکنون صهیونیستهاى اشغالگر فلسطین ، علاوه بر دعاهاى مسیحایى روزانه ، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذارى رژیم اسرائیل غاصب (پنجم ماه ایّار عبرى )، پس از دمیدن در شیپور عبادت ، این گونه دعا مى کنند:
اراده خداوند، خداى ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیده دم آزادى باشیم و نفخ صور مسیحا گوش ما را نوازش دهد.


۲۳- غلبه رومیان و انقراض یهود

پس از نوسازى اورشلیم مستقر شدن یهودیان در آن مشکلاتى پدید آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بت پرست سوریه آغاز شد جنگهاى مکابیان با استعمارگران سوریه به پیروزى یهود انجامید که در کتابهاى اپوکریفا شرح داده شده است .
در این دوران غالبا بنى اسرائیل زیر فرمان مشرکان بودند و ظهور حضرت مسیح (ع ) نیز در همین دوران بود که شرح آن به طور مفصل خواهد آمد. همچنین در این عصر احکام و قوانینى از طرف علماى یهود صادر مى شد و نمایندگان دول استعمارگر فرمان مى راندند. علماى یهود در مجمعى به نام سنهدرین اجتماع مى کردند و درباره امور مذهبى تصمیم مى گرفتند.


۲۴- ویرانى اورشلیم و آوارگى یهود

در سال ۷۰ م . تیتوس ، پسر امپراطور روم ، اورشلیم را محاصره و ویران کرد و مردم بى شمارى را از دم شمشیر گذراند. وى سنهدرین را نیز از بین برد.
پس از این حادثه ، یهودیان در کشورهاى مجاور در اروپا و آفریقاى شمالى پراکنده شدند و با گذشت زمان عده اى به مدینه منوره که یثرب نامیده مى شد، رفتند و در آنجا سکنى گزیدند. به گفته منابع اسلامى ، انگیزه این گروه از یهودیان در انتخاب مدینه براى سکونت ، انتظار مقدم مبارک حضرت رسول خاتم (ص ) بود.
بعدها، در عصر خلیفه دوم ، مسلمانان شهر قدس را با مذاکره از مسیحیان تحویل گرفتند. به نوشته طبرى (در حوادث سال ۱۵ هجرى ) مسلمانان هنگام تحویل گرفتن قدس ، در صلحنامه خود در برابر مسیحیان متعهد شدند که هیچ گاه به یهودیان اجازه سکونت در آن شهر را ندهند.


۲۵- تلمود

کلمه (تلمود) به معناى آموزش از فعل ثلاثى عبرى (لمد) (یعنى یاد داد) مى آید و با واژه (تلمیذ) و مشتقات آن که در زبان عربى رباعى هستند ارتباط دارد. تلمود به کتابى بسیار بزرگ که احادیث و احکام یهود را در بر دارد اطلاق مى شود.
زمانى که یهودیان به بابل تبعید شدند گروهى به نام سوفریم (یعنى کاتبان ) میان آنان پدید آمد. کاتبان کسانى بودند که به کتابت تورات و مضامین مذهبى اهتمام داشتند. مهمترین سوفر عزرا (عزیر) بود که در قرن پنجم قبل از میلاد مى زیست و شاید پس از موسى (ع ) بزرگترین شخصیت یهود باشد. عزرا تصمیم گرفت شریعت موسى (ع ) را بارور سازد و از عبارات کتاب عهد عتیق نیازهاى جامعه یهود را بر آورد. اقدام وى سرآغاز سنت شفاهى یهود بود.
پس از عزرا روشى در تفسیر و تاءویل متون مذهبى رایج شد که میدراش ‍ نامیده مى شود و اختراع آن را به وى نسبت مى دهند. واژه (میدراش ) به معناى جستجو است ؛ زیرا دانشمندان از خلال میدراش به جستجوى معانى نهفته مى پرداختند و مى خواستند همه مسائل روزانه زندگى را از تورات استخراج کنند. پس از تاءسیس مجمع کبیر براى رسیدگى به امور مذهبى ، کم کم این فکر رواج یافت که تفسیر تورات پس از حضرت موسى (ع ) نسل به نسل به دست اعضاى آن مجمع رسیده است . سپس پنج زوج دانشمند به توالى به تفسیر و وضع قوانین جدید پرداختند که دو زوج آخر آنان به نام هیلل و شمعى (شماى ) بسیار معروف شدند. این دو تن در حدود سال ۱۰ م . در گذشتند. در این دوره ، یکى از دو زوج ناسى یعنى رئیس و دیگرى آوبت دین یعین رئیس دادگاه نامیده مى شد. تمام این قضایا میان فریسیان جریان داشت و صدوقیان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر تورات اهتمام مى ورزیدند.
هیلل و شمعى هر کدام مکتبى را بنیاد نهادند و شاگردان آنان در هفتاد سال اول تاریخ میلادى به نشر افکار و اندیشه هاى ایشان پرداختند و سرانجام ، موفقیت نصیب هیلل شد. گفته مى شود اختلافات این دو رهبر از ۳۰۰ مورد تجاوز مى کرد و شمعى در برداشتهاى خود از هیلل سختگیرتر بود. هیلل اولین فرد از سلسله تنّائیم است . دومین فرد این سلسله که حلقه ارتباط بین هیلل و دانشمندان بعدى محسوب مى شود، یوحانان بن زکاى است . هنگامى که لشکر تیتوس در سال ۷۰ م . به ویران کردن اورشلیم مشغول بود، یوحانان پیوسته یهودیان را به آرامش دعوت مى کرد؛ زیرا از نابودى یهودیان نگران بود. یهودیان سخن او را نپذیرفتند؛ از این رو، وى به انتقال مرکز علمى و مذهبى اقدام کرد. او براى این هدف ، نخست خبر بیمارى و سپس مرگ خود را شایع کرد و پیروانش وى را در تابوتى نهاده ، به عنوان خاک سپارى از شهر خارج کردند. از آنجا که او شخصیتى ممتاز بود، سربازان تیتوس (که بر دروازه هاى اورشلیم با سرنیزه جنازه ها را آزمایش مى کردند) به جسد وى کارى نداشتند. یوحانان در خارج شهر خود را به فرمانده کل لشکر رساند و از او تقاضا کرد که شهرک یاونه در فلسطین را در اختیار وى قرار دهد. این خواهش ‍ پذیرفته شد و او در آنجا کار علمى خود را تعقیب کرد و بدین وسیله علوم هیلل و دیگر دانشمندان گذشته را به نسلهاى آینده انتقال داد.
پس از یوحانان فردى به نام ایشماعل بن الیشع به تفسیرهاى تلمودى پرداخت و کار عمده وى آن بود که هفت اصل تفسیرى هیلل را به سیزده اصل رساند. همچنین فردى به نام عقیبا بن یوسف در همین عصر از اهمیت ویژه اى برخوردار است . این دانشمند بر تلمود حق بزرگى دارد. زیر بناى تلمود به شکلى که مى بینیم تا اندازه زیادى مرهون زحمات اوست .
با این وصف ، افتخار تدوین متن تلمود به عقیده بسیارى از دانشمندان نصیب شخصى به نام یهودا هناسى شد. وى در سال ۱۳۵ م . (سه سال پس از در گذشت عقیبا) به دنیا آمد و پس از آگاهى بر تفسیرهاى عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر کتابت آنها گرفت . این و پس از آگاهى بر تفسیرهاى عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر کتابت آنها گرفت . این دانشمندان میان قوم خود موقعیت خوبى پیدا کرد و بیش از پنجاه سال ناسى یعنى رهبر بود.
یهودا هناسى براى تورات شفاهى نام میشنا را برگزید که در عبرى به معناى مکرر و مثنى است ، در مقابل میقرا به معناى خواندنى و مقروء. تلمود، میشنا نامیده مى شود، زیرا مثناى تورات است ، ولى تورات میقرا است .
زبان میشنا عبرى عامیانه است که به ارزش ادبى عبرى عهد عتیق نیست . میشنا شش بخش دارد که هر فصل سدر نامیده مى شود و مجموع آن ۶۳ رساله در ۵۲۳ فصل است به این شرح :
۱٫ سدر زراعیم (بخش بذرها، احکام محصولات و نتاج حیوانات ) ۱۱ رساله
۲٫ سدر موعد (بخش عید، درباره روزهاى یادبود) ۱۲ رساله
۳٫ سدر ناشیم (بخش نسوان ، احکام زناشویى ) ۷ رساله
۴٫ سدر نزیقین (بخش زیانها، احکام اموال و زیان به نفوس ) ۱۰ رساله ۵٫ سدر قداشیم (بخش مقدسات ، مقدسات دین یهود) ۱۱ رساله
۶٫ سدر طهاروت (بخش طهارتها، احکام پاک و ناپاک ) ۱۲ رساله
——————————————————–
جمع: ۶۳ رساله
تفسیر میشنا، گمارا نامیده مى شود. این واژه به معناى تکمیل است و نویسندگان این تفاسیر ادعا مى کردند مطالب آنان باقى مانده سخنان دانشمندان گذشته است که کتاب میشنا را تکمیل مى کند. در گمارا نخست یک مقطع از عبارت میشنا نقل مى شود و پس از آن به تفسیر و تحلیل و آوردن شواهدى براى آن مقطع مى پردازند.
دو نوع گمارا براى میشنا نوشته شده است : یکى گماراى فلسطینى به دست دانشمندان یهودى فلسطین و دیگرى گماراى بابلى که مبسوطتر و جالب تر است و به دست گروهى از دانشمندان یهودى که در بابل مانده بودند، نوشته شده و از گماراى فلسطینى مفصل تر است . تلمود به اعتبار این دو گمارا دو گونه است : تلمود فلسطینى و تلمود بابلى .
در تلمود به دو عنصر اساسى برخورد مى کنیم : یکى هلاخا به معناى راه و روش که عبارت است از دستورهاى دینى براى زندگى صحیح و دیگرى اگادا به معناى روایت که عبارت است از داستانها و شواهدى از پیشوایان یهود یا بزرگان اقوام مختلف که به منظور تاءیید موضوع نقل مى شود.
مقدار زیادى از مطالب تلمود در کتب اسلامى پراکنده شده و برخى از مسلمانان تعدادى از آنها را بى چون و چرا پذیرفته اند و کسى به دنبال اصل و منشاء آنها نرفته است .
این گونه روایات را اسرائیلیات مى نامند. البته مطالب صحیحى نیز در تلمود یافت مى شود که در پاره اى موارد با آیات و احادیث اسلامى مطابقت دارد.
تلمود به عنوان دائره المعارف پر محتواى یهودیت محافظت از این آیین را بر عهده داشته و منبع قوانین فقه یهود بوده است . مسیحیان به علت بدگویى این کتاب از حضرت عیسى مسیح (ع ) همواره با آن مخالف بوده اند. رهبران کلیسا در قرن ششم میلادى مخالفت خود را با آن اعلام کردند، ولى این کتاب تا قرنها مساءله اى نیافرید و جوامع یهودى مراقب بودند که احساسات مسیحیان را نسبت به آن تحریک نکنند. در سال ۱۲۳۹ م . یک یهودى که به مسیحیت روى آورده بود، پاپ را به سوزاندن آن کتاب تشویق کرد و تلمود سوزى را بنیاد نهاد. پس از آن تاریخ ، ارابه هاى پر از نسخه هاى تلمود به میدانهاى شهر برده مى شد و به کام آتش مى رفت و یا براى استفاده از چرم آن به سازندگان کفش سپرده مى شد.
اکنون چند نسخه خطى از تلمد بابلى در کتابخانه هاى جهان یافت مى شود و تنها نسخه کتابخانه شهر مونیخ در آلمان کامل است .
اولین و معروفترین چاپ متن عبرى تلمود به دست فردى به نام دانیال بومبرگ در شهر ونیز (ایتالیا) صورت گرفت (تلمود بابلى در سالهاى ۳- ۱۵۲۰ و تلمود فلسطینى در سالهاى ۴- ۱۵۲۳). تعداد صفحات تلمود بابلى در این چاپ ۵۸۹۴ صفحه است که در چاپهاى مختلف رعایت مى شود تا براى ارجاع به آن کتاب عظیم مورد استفاده قرار گیرد. تلمود به برخى زبانهاى اروپایى ترجمه و منتشر شده و ترجمه انگلیسى آن در ۱۸ جلد بزرگ در لندن به چاپ رسیده است . خلاصه اى از آن کتاب نیز به زبان فارسى ، به نام گنجینه اى از تلمود در سال ۱۳۵۰ ه .ش . در تهران انتشار یافته است .


۲۶- قبالا

عرفان (یا تصوف ) در ادیانگ واکنشى به شریعت و تعقل (فقه و فلسفه ) است . عرفان از ذوق بر مى خیزد، قابل نفى یا اثبات نیست و با هنر رابطه اى تنگاتنگ دارد. عرفان همچون آتش لطیف است و هر چیز را به کام خود مى کشد و به جلو مى رود. ادیان هند و خاور دور سراسر عرفانى اند و در عصر ما با اندکى تبلیغ ، بسیارى از مردم آمریکا و اروپا را به سوى خود کشیده اند.
عرفان و علوم اعلاى یهودى قبالا (یعنى مقبول ) نامیده مى شود. عرفان یهودى مکتبى زایا و بارور است و در حیات معنوى بنى اسرائیل بسیار تاءثیر داشته و دارد. آثارى در این باب یافت مى شود که از همه مهمتر کتابى است به نام زوهر (یعنى درخشان ). درباره مؤ لف واقعى این کتاب سخن بسیار است . در دانش قبالا پیرامون عرش الهى ، اسم اعظم ، حوادث آخر الزمان ، ظهور مسیحا، رجعت و قیامت بسیار بحث مى شود. در این فن ، علم حروف نقش مهمى را بر عهده دارد.


۲۷- یهودیت در اروپا

یودیان در سرزمینهاى اسلامى زندگى خوبى داشتند و شمارى از آنان به مقامات اجتماعى بلندى نائل شدند. این در حالى بود که یهودیان مقیم کشورهاى اروپایى مجبور بودند در اماکن خاصى به نام گتو (Ghetto) با ذلت تمام زندگى کنند. همچنین بسیار اتفاق مى افتاد که مسیحیان آنان را به زور به آیین خود در مى آوردند. این گونه افراد در ظاهر مسیحى مى شدند، ولى در باطن یهودى مى ماندند و تعبیر یهودیان مسیحى نما (Marranos) به چنین افرادى دلالت دارد که در اصطلاح یهودیان ایران ، آنوس خوانده مى شوند. یهودیان اندلس در دوران فرمانروایى مسلمانان در آن سامان زندگى خوبى داشتند. هنگامى که به سال ۱۴۹۲ اندلس به طور کامل از دست مسلمانان خارج شد، یهودیان نیز از آن سرزمین تبعید شدند. آنان به کشورهاى اسلامى شمال آفریقا روى آوردند، ولى تنها اندکى از ایشان در آن ورطه هولناک از چنگال دزدان دریایى و ناخدایان آزمند رهیده ، به ساحل امن و امان رسیدند و در دامان پر مهر اسلام قرار گرفتند. منش نیک و رفتار انسانى مسلمانان با بیگانگان زبانزد تاریخ نگاران یهودى و مسیحى است .


۲۸- یهودیت در عصر جدید

یهودیان اروپا بر اثر فشارهایى که براى آنان به وجود آمده بود، نمى توانستند بین مسیحیان و اقوام دیگر زندگى کنند و تبعیدهاى پیاپى هر چه بیشتر آنان را به فکر وطن مستقل مى انداخت . اندیشه پدید آوردن کشورى مستقل براى یهود سابقه اى طولانى دارد با این وصف ، زندگى میان ملتهاى غیر یهودى از نظر اقتصادى براى عموم یهودیان بسیار بهتر بود و به همین دلیل ، پس از تاءسیس کشور اسرائیل ، یهودیان حاضر به مهاجرت به آن نبودند؛ از این رو، براى تشویق آنان به مهاجرت ، در تمامى سرزمینهاى یهودى نشین اروپا و آسیا و آفریقا سازمانهایى به وجود آمد. دستگاههاى تبلیغاتى اسرائیل نیز باغ سبزى را به یهودیان نشان مى دادند. گروهى از یهود پس از مهاجرت ، به وطن قبلى بازگشتند و به برنامه هاى پیشین خود میان اقوام دیگر ادامه دادند.


۲۹- پیدایش صهیونیسم و تاءسیس دولت اسرائیل

یهودیت تبلیغ ندارد، زیرا یهودیان دین خود را نعمتى الهى مى دانند که مخصوص نژاد بنى اسرائیل است . با این وصف هر گاه کسى بخواهد یهودى شود باید ذلتهاى این قوم را به او تفهیم کرد تا اگر مرد این میدان نیست ، پا در آن نگذارد. (۲۹)تحمیل یهودیت به ندرت وجود داشته است . (۳۰)یهودیان معمولا مردم را به صهیونیسم دعوت مى کنند.
در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگى از یهودیان روسیه اخراج شدند. عده اى از آنان غرب اروپا ساکن شدند و گروهى هم به فلسطین رفتند و در مکانى نزدیک دریاى مدیترانه ساکن شدند و نام صهیون را براى آنجا برگزیدند. فلسطین در آن شکوفایى دولت بنى اسرائیل در عصر داوود و سلیمان (ع ) مرکز نظامى بوده است . این نام همواره یادآور اقتدار آن قوم بوده و در کتابهاى انبیاى متاءخر بسیار از آن یاد شده است .
در همان زمان ، یهودیان اروپا و روسیه با نادیده گرفتن سنت انتظار، براى کسب استقلال و عزت برخاستند و صهیونیسم را بنیاد نهادند و به دنبال آن ، خطرناک دانستند و مسلمانان را از همکارى با مهاجران بر حذر داشتند.(۳۱) مسلمانان هنگامى از عمق فاجعه آگاهى یافتند که راه چاره بسته شده بود.
استکبار جهانى به سرکردگى انگلستان و آمریکا به پشتیبانى همه جانبه برخاست . صهیونیستها با اتکا به آن حمایتها و با بهره بردارى از ضعف و زبونى رهبران کشورهاى اسلامى ، موقعیت خود را محکم کردند و وضعى را پیش آورند که اکنون با تلخکامى شاهد آن هستیم .
در نیم قرنى که از تشکیل رژیم صهیونیستى مى گذرد، غاصبان فلسطین از هیچ جنایتى فروگذار نکرده اند و با شیوه هاى گوناگون به گسترش سلطه ظالمانه خود ادامه داده اند. همچنین آنان قطعنامه ها و بیانیه هاى مجامع بین المللى را به چیزى نگرفته اند. کسانى هم که صلح طلبى صهیونیستها را باور کرده اند، در اندک زمانى به دورویى و ناجوانمردى آنان پى برده اند.


کتابنامه

۱٫ ترجمه تفسیرى کتاب مقدس ، انگلستان ، انجمن بین المللى کتاب مقدس ، ۱۹۹۵٫
۲٫ حکمت ، على اصغر، تاریخ ادیان ، تهران : انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۵٫
۳٫ رامیار، محمود، بخشى از نبوت اسرائیلى و مسیحى ، تهران .
۴٫ زرین کوب ، عبدالحسین ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، ۱۳۷۵٫
۵٫ کتاب مقدس ، لندن ، ۱۹۰۴٫
۶٫ کهن ، اى .، گنجینه اى از تلمود، تهران : ۱۳۵۰٫
۷٫ گرینستون ، جولیوس ، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقى ، قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب ، ۱۳۷۷٫
۸٫ مصطفوى ، على اصغر، اسطوره قربانى ، تهران : انتشارات بامداد، ۱۳۶۹٫
۹٫ ناس ، جان بى .، تاریخ جامع ادیان ، ترجمه على اصغر حکمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، ۱۳۷۰٫
۱۰٫ هاکس آمریکایى ، قاموس کتاب مقدس ، تهران : انتشارات اساطیر، ۱۳۷۷٫
۱۱٫ هیوم ، رابرت اى .، ادیان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحیم گواهى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، ۱۳۷۳٫
,press university cambridge ,east middle the in religion ,(ed).j.a ,arbrry .12 .1969
.d.n ,press soncino the :london ,talmud bobylonian the ,(tr) .i ,epstein .13
:england ,middlesex ,representation historical a :judaism ,isidor ,epstein.14
.۱۹۷۴ ,books penguim

آشنایی با ادیان بزرگ//حسین توفیقی

[contact-form-7 id=”4192″ title=”فرم تماس ۱_copy”]



دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *