آفات زبان (فصل چهارم ) تهمت- اقسام تهمت

فصل چهارم : تهمت

آن گاه که مؤ من به برادرش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب [و ناپدید] مى شود؛ همان گونه که نمک در آب [ناپدید مى شود}.
حضرت صادق (علیه السلام ).

مقدمه

یکى دیگر از دردهاى جامعه بشرى که از دیرباز با آن دست به گریبان بوده و از آن ، آسیبهاى فراوان دیده است ، بیمارى نابود کننده ((تهمت )) است .

تهمت همانند دیگر بیمارى هاى مهم زبان از قبیل ((دروغ و غیبت ))، پیامدها و آثار شوم و بسیار مخربى براى جامعه انسانى دارد؛ بدین سبب باید در راه شناخت حقیقت و درمان آن بسیار کوشید.

این فصل مى کوشد تا با پرداختن به جهات گوناگون تهمت ، راه چاره اى براى درمان این بیمارى مهلک نشان دهد. مباحث مورد توجه در این فصل عبارتند از:
۱ – تعریف تهمت
۲ – اقسام تهمت
۳ – نکوهش تهمت از دید شرع
۴ – ریشه هاى درونى تهمت
۵ – پیامدهاى زشت تهمت
۶ – راه هاى درمان تهمت .

(۱): تعریف تهمت

((تهمت )) از ریشه ((وهم ))، به معناى اظهار گمان بدى است که به دل انسان راه یافته است .
هر رفتارى از مجموعه رفتارهاى انسان که در جامعه پدیدار مى شود، به دو گونه قابل تفسیر و برداشت است : برداشتى((خوب و مثبت ))، و برداشتى ((بد و منفى )). در تهمت ، انسان از رفتار، گفتار یا حالت دیگرى ، برداشت ((بد و منفى ))مى کند که البته این برداشت ، گاه به خود رفتار باز مى گردد به این معنا که خود رفتار، ناپسند و ناشایست تلقى مى شود، و گاه از آن رفتار، صفات درونى و ویژگى هاى ناپسند برداشت مى شود بى آن که خود رفتار بد و ناپسند باشد که در این صورت ، رفتار، فقط به منزله آینه و نماى آن صفت درونى گرفته مى شود؛ یعنى گاه ((تهمت )) درباره زشتى ذات عمل و خود رفتار است ، و گاه عمل و رفتار پلى قرار داده مى شود تا برخى از زشتى هاى درونى به شخص نسبت داده شود.

تفاوت سوءظن با تهمت

هر گاه کسى از رفتار، گفتار یا حالات دیگران برداشت بدى داشته باشد، ولى این برداشت ، فقط در درونش پنهان بماند و آشکار نشود، به ((سوءظن )) (بدگمانى ) مبتلا شده است ؛ ولى اگر برداشت ناشایستش را اظهار کرد، به رفتار او((تهمت )) گفته مى شود؛ پس ‍ تفاوت ((سوءظن )) و ((تهمت )) در آشکار کردن گمانى است که از رفتار دیگرى برداشت شده است.

تفاوت بهتان با تهمت

 

در ((بهتان )) انسان مى داند کسى که به او نسبت ناروا مى دهد، کار نادرستى انجام نداده است ؛ ولى از روى اغراض و خواسته هاى نفسانى ، همانند دشمنى ، کینه و حسد، صفت یا رفتار ناشایستى را به او نسبت مى دهد؛ اما در تهمت ، انسان برداشت خویش از رفتار دیگرى را مدنظر قرار مى دهد و او را متهم مى سازد؛ در حالى که نمى داند این رفتار از او سر نزده است ؛ براى نمونه اگر انسان ، شخصى را با سلاح گرم در کنار مقتولى مشاهده کند و به او نسبت قتل بدهد؛ در حالى که مى داند قاتل نیست ، رفتارش ((بهتان )) نامیده مى شود و اگر نداند او قاتل نیست ، به رفتار او((تهمت )) گفته مى شود.

سرچشمه تهمت ، ((سوءظن )) است . بدگمانى به کردار، گفتار یا حالات دیگران ممکن است موجب شود شخص چه در حضور و چه در غیاب ایشان تهمت بزند؛ پس سوءظن مى تواند به تهمت بینجامد؛ به این گونه که در سوءظن ، برداشت انسان از عمل ، سخن یا حالت دیگرى ، برداشتى بد در درون خود او است و ممکن است به سبب عواملى از درون انسان به بیرون تراوش کند؛ یعنى به دیگران اظهار شود که در این صورت به تهمت تبدیل مى شود.

(۲): اقسام تهمت

آشکار کردن گمان نادرست و اظهار آن ، به دو صورت ممکن است :

۱ – اظهار حضورى

گاه تهمت زننده ، رفتار یا ویژگى زشتى را در حضور خود متهم ، به او نسبت مى دهد و مدارک و اسناد این نسبت که مى تواند شامل عمل ، سخن یا حالتى از او باشد را نیز ارائه مى کند.

۲ – اظهار غیابى

گاه تهمت زننده در حضور فرد چیزى بیان نمى کند؛ بلکه در غیابش به او رفتار یا صفت ناپسندى را نسبت مى دهد که این امر دو حالت دارد:
الف . تهمت زننده فقط نتیجه برداشت خود را از رفتار شخص در غیابش به او نسبت مى دهد و از خود رفتار، سخنى به میان نمى آورد به این معنا که تهمت زننده نمى گوید به دلیل دیدن چه رفتارى از متهم ، چنین برداشتى از او داشته است ؛ البته تفاوتى نیست بین آن که برداشت او از رفتار متهم در برخورد با خود او باشد یا دیگران ؛ زیرا در هر دو صورت ، اظهار بدگمانى شده و حقیقت تهمت پدید آمده است .
ب . خود آن رفتار، گفتار یا صفات را نقل مى کند؛ سپس برداشت خود از آن را به دیگران ارائه مى دهد.

زشت ترین مصداق تهمت

تهمت ، ابراز کردن گمان بد به دیگرى است که از زشت ترین مصادیق آن ، این است که انسان در آغاز کار، شخصى را امین و معتمد خود کند و کارى را به او واگذارد؛ سپس به او سوءظن یافته ، این بدگمانى را به شخص ‍ بگوید.
امام جعفر صادق (علیه السلام ) از قول پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده است :
لیس لک ان تتهم من ائتمنته .
حق ندارى به کسى که او را امین خویش ساخته اى ، تهمت بزنى .

((حال و ملکه ))زشت تهمت

تهمت از رذایل نفسانى چون دشمنى ، حسد، شهوت یا غضب سرچشمه مى گیرد و در آغاز، رفتارى است که اتفاقى از انسان سر مى زند؛ ولى تکرار آن موجب مى شود که به صورت ملکه در نهاد شخص در آید و انجام آن برایش آسان شود.
کسى که این صفت براى او ملکه نشده است ، شاید در اثر انجام این رفتار، تحت فشار مسائل اعتقادى و وجدانى خود قرار گرفته ، متاءثر و متاءلم شود؛ ولى اگر این عمل تکرار شده ، به صورت صفت پایدار نفسانى درآید، آن رفتار زشت را به آسانى انجام مى دهد و نه تنها برایش ناراحت کننده نیست ؛ بلکه سرور و شادمانى هم به همراه خواهد آورد و با رسیدن به این گمان باطل که با تهمت ، رقیبى از صحنه خارج شده است ، خشنود مى شود؛ بنابراین باید از تکرار این گناهان خوددارى کرد تا به ملکه اى زشت و ناپسند در روح انسان تبدیل نشوند.

(۳): نکوهش تهمت از دید شرع

تهمت ، ابراز سوءظن نزد دیگران است و از آن جا که گمان بد به رفتار یا گفتار یا صفات ناپسند مربوط مى شود، تهمت به شکلى ، بازگفتن امور ناشایست دیگران است ؛ به همین جهت مى توان آن را نوع خاصى از اقسام غیبت به شمار آورد.

وقتى براى شخصى ، سوءظن به دیگرى پیش مى آید، با بیان آن گمان بد، آن هم در غیاب خود متهم ، به غیبت آلوده مى شود و اگر این عیوب یا رذایل در شخص متهم وجود نداشته باشد، باز گفتن آن را مى توان نوعى از انواع ((بهتان ))به شمار آورد. البته میان هر سه عنوان ، تفاوت هاى دقیقى وجود دارد. با این بیان مى توان تهمت را رفتارى مردد میان((غیبت )) و ((بهتان )) دانست که البته هر دو حرام هستند و در نتیجه ، تهمت نیز حرام خواهد بود؛ چرا که یا در شمار مصادیق غیبت قرار مى گیرد یا عنوان ((بهتان )) بر او صدق مى کند. ریختن آبروى دیگران نزد شخص سوم یا گروهى از مردم ، با توجه به آگاهى نداشتن دیگران از این که آن فرد مرتکب عمل خاصى شده یا خیر، حرام است .

رد تهمت

همان گونه که در بحث غیبت آمد، انسان نه تنها نباید شنونده غیبت باشد، بلکه اگر غیبت به شکل ناخواسته نیز به گوش او رسید، باید در رد آن بکوشد و فقط ذکر این نکته که ((غیبت نکنید)) کافى نیست ؛ زیرا شاید بیان همین جمله ، تاءییدى بر وجود عیب و نقص در غیبت شده باشد؛ پس باید در رد غیبت کوشید تا غیبت شده از اصل عیب مبرا شود.
((تهمت )) و ((بهتان )) نیز چنین است ، و آن کس را که مورد تهمت قرار گرفته باید از اتهام پاک سازد.

آن یکى شیخ را تهمت نهاد//کو بد است و نیست بر راه شاد

شارب خمر است و سالوس و خبیث//مر مریدان را کجا باشد مغیث

آن یکى گفتش ادب را هوش دار//خرد نبود این چنین ظن بر کبار

دور ازو و دور از آن اوصاف او//که زسیلى تیره گردد صاف او

این چنین بهتان منه بر اهل حق//کین خیال تو است ، برگردان ورق

گوینده تهمت فقط با تکیه بر قرائن موجود، نتیجه گیرى کرده و برداشت خود از آنچه واقع شده را به دیگرى نسبت مى دهد و در واقع بدگمانى خود را ابراز مى کند؛ از این رو باید در صدد نفى آن بر آمد و یادآور شد که نسبت دادن این کار نادرست به دیگرى – حتى اگر این نسبت درست هم باشد – مشمول حکم غیبت است و در صورت اشتباه ، مشمول حکم بهتان مى شود که در هر دو صورت کار او حرام است ؛ پس وظیفه انسان حمایت از شخصى است که مورد بهتان و یا تهمت قرار گرفته است و باید آبروى او را از گزند تهمت مصون داشت .
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید:
من اذل عنده مؤ من و هو یقدر على ان ینصره فلم ینصره ، اذله الله یوم القیامه على رءوس الخلائق .
کسى که نزد او مؤ منى او مؤ منى را خوار کنند، در حالى که مى تواند وى را یارى کند و این کار را نکند، خداوند او را روز قیامت در راس تمام آفریده هایش خوار مى کند.
من رد عن عرض اخیه کان له حجابا من النار.
کسى که (آسیب ها) را از آبروى برادر (مؤ من ) خود رد کند؛ (همین ) براى او پرده اى در برابر آتش مى شود.
در مواردى که انسان توانایى حمایت از آبروى دیگرى را ندارد مى تواند مجلس را ترک کند و اگر نمى تواند چنین کارى کند، باید در دل از حضور در چنین مجلسى ناخشنود باشد. بى تفاوتى درونى نیز در برابر چنین رفتار زشتى ، بد و نازیبا است .

تاءثیر تهمت بر شنونده آن از نظر اخلاقى

در تهمت ، شنونده ، اخبارى را از تهمت زننده مى شنود که بر حدس تهمت زننده استوار است و از درستى یا نادرستى آن به صورت قطعى آگاه نیست . حال اگر شنونده نفسى ضعیف داشته باشد، چه بسا تحت تاثیر این تهمت قرار گیرد و دیدش درباره متهم عوض شود؛ یعنى حتى اگر شنونده ، به وظیفه شرعى خود عمل ، و با گوینده برخورد کند و تهمت او را برگرداند، این امکان هست که از لحاظ اخلاقى و حالات درونى ، تحت تاثیر قرار گرفته ، از اعتمادش به متهم کاسته شود.

دانشمندان علم اخلاق براى شنونده تهمت چهار حالت را در نظر گرفته اند و براى هر یک از این حالات ، راه حل هایى علمى را بیان کرده اند تا به متهم بدبین نشود.
۱ – شنونده مى داند اظهارات گوینده تهمت است .
۲ – شنونده نمى داند اظهارات گوینده تهمت است یا بهتان ؛ چرا که ممکن است این اظهارات برداشت او از رفتار متهم یا نسبتى دروغین به او باشد.
۳ – شنونده نمى داند گفتار گوینده تهمت یا غیبت است .
۴ – شنونده نمى داند گفتار گوینده تهمت یا بهتان یا غیبت است .

در مورد اول که شخص مى داند این اخبار تهمت است ، بدگمانى در مرتبه اى ضعیف به شنونده منتقل شده است ؛ یعنى شخص مى داند که گوینده از روى حدس و بدگمانى ، بر نشانه ها و قرائنى تکیه کرده که موجب برداشت نادرستى از متهم شده است که با توجه به این آگاهى مى تواند بدبینى را از خود دور سازد و اتهام را ناشى از درک نادرست تهمت زننده بداند.

در مورد دوم که گفتار گوینده بین تهمت و بهتان مشکوک است ، اگر تهمت باشد، یک طرف احتمال بر محور حدس است و طرف دیگر آن (بهتان ) بر دروغین بودن آن نسبت درباره متهم دلالت دارد؛ از این رو شنونده به آسانى مى تواند بدگمانى را از خود دور سازد.

در مورد سوم که بین حکم تهمت یا غیبت اشتباهى پیش آید، چون یک طرف این اخبار بر محور حدس است مى توان آن را رد کرد و مورد چهارم هم ادغامى از این سه مورد است که در هر چهار مورد، این اخبار با شدت و ضعف خود مى تواند بر فرد تاثیر گذار باشد.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:
ایها الناس من عرف من اخیه وثیقه دین و سداد طریق فلا یسمعن فیه اقاویل الناس اما انه قد یرمى الرامى و یخطى السهام و یحیل الکلام و باطل ذلک یبور و الله سمیع و شهید اما انه لیس بین الحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل عن معنى قوله هذا فجمع اصابعه و وضعها بین ادنه و عینه ثم قال : الباطل ان تقول سمعت و الحق ان تقول رایت .
اى مردم ! کسى که برادر دینى اش را این گونه شناخت که او در دین محکم و استوار است [= آدم متدینى است ] و کردار و رفتارش در مسیر شرع قرار دارد، دیگر نباید درباره او به حرف این و آن گوش کند. همانا کسى که تیر مى اندازد، گاهى تیرش به خطا مى رود، [= کلامش ریشه ندارد] و آن چه که گفته مى شود و نادرست است ، از بین مى رود و خداوند شنوا و گواه است . هوشیار باشید همانا بین حق و باطل به جز چهار انگشت فاصله نیست .

از حضرت پرسیدند: این که فاصله بین حق و باطل چهار انگشت است ، یعنى چه ؟ انگشتان مبارکش را جمع کرد و بین گوش و چشمش گذاشت و فرمود: باطل این است که بگویى شنیدم ، و حق این است که بگویى دیدم . با توجه به این روایت ، اخبارى که بر محور حدس و گمان بوده و ریشه اش ‍ شنیدنى ها و احتمالات است ، از موارد تهمت ، بهتان یا غیبت به شمار مى آید. در غیبت ، احتمال این است که گوینده ، آن چه را مى گوید، دیده است ؛ ولى شنونده فقط یک احتمال را مى شنود؛ پس نباید تحت تاثیر شنیده ها قرار گیرد؛ زیرا به ندرت اتفاق مى افتد که شنیده ها بر مبناى دیده ها و صادقانه باشند.
از امام حسن (علیه السلام ) پرسیدند: بین حق و باطل چقدر است ؟ حضرت در پاسخ فرمود:
اربع اصابع فما رایته بعینک فهو الحق و قد تسمع باذنیک باطلا کثیرا.
چهار انگشت است . آن چه را با چشمت مى بینى حق است و آنچه را با گوش خود مى شنوى ، بیش ترش باطل است .

شیوه پیش گیرى از تهمت

با توجه به تعریفى که از تهمت ارائه شد، انسان باید براى پیش گیرى از ابتلاى خود و دیگران به این گناه ، در درجه نخست از بدگمانى به دیگران بپرهیزد، و در صورت شنیدن تهمت از دیگران ، به گونه اى از خویش ‍ مراقبت کند که تحت تاثیر بدگمانى دیگران قرار نگیرد. همچنین نباید از او حرکتى سرزند که منشاء حدس و بدگمانى دیگران قرار گیرد؛ یعنى در نهایت ، کارى را که ممکن است منشاء حدس و بدگمانى دیگران قرار گیرد، انجام ندهد.

دلق بیرون کن برهنه شو زدلق//تا زتو فارغ شود اوهام خلق

براى این منظور باید از معاشرت و همنشینى با افرادى که در جامعه به بدى شناخته شده اند دورى جست تا زمینه اتهام فراهم نشود، گاهى حضور در جمعى که بیش تر افراد آن زشتکارند، منشاء بدگمانى و تهمت مى شود؛ هر چند خود فرد زشت کار نباشد. عدم حضور در چنین مکان ها و مجامعى که براى انجام اهدافى زشت بر پا شده است مى تواند زمینه اتهام را کاهش ‍ دهد.

از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است که پدر بزرگوارش حضرت باقر (علیه السلام ) به او فرمود:
یا بنى ! من یصحب صاحب السوء لایسلم و من یدخل مداخل السوء یتهم .
اى پسرم ! کسى که با بدکاران همنشینى کند، سالم نمى ماند. [= بر روح او تاءثیر مى گذارد] و اگر کسى به جایگاهى بد گام نهد، متهم مى شود.
امام صادق (علیه السلام ) در جایى دیگر از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) چنین روایت مى کند:
اولى الناس بالتهمه من جالس اهل التهمه .
سزاوارترین مردم به متهم شدن کسى است که با افرادى که متهم هستند همنشینى کند.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در وصایاى خویش مى فرماید:
ایک و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء، فان قرین السوء یغر جلیسه .
از جاهایى که مورد تهمت قرار مى گیرند و مجلسى که به آن گمان بد برده مى شود، بپرهیز. به درستى که همنشین بد، همنشین خود را فریب مى دهد.
من وضع نفسه مواضع التهمه فلا یلومن من اساء به الظن .
کسى که خودش را در معرض تهمت قرار داد، سرزنش نکند کسى را که به او بدگمان شده است .
من دخل مداخل السوء اتهم .
کسى که به جایگاه هاى بد گام نهد، متهم مى شود.

شیوه برخورد با برداشت ها و اخبار حدسى و حسى

انسان حق ندارد رفتار، گفتار یا صفت نادرستى را که بر پایه حدس در برادر یا خواهر مؤ منش دریافته است ، به او نسبت دهد و بدون آن که از اعتبار دریافت خود مطمئن باشد، آن را نقل کند.

نسبت دادن رفتارى زشت که از روى حدس باشد، همان تهمت ؛ است چرا که شخص در تهمت ، بدگمانى خویش را درباره دیگرى اظهار مى کند و بدگمانى ، چیزى جز حدس زدن در حق دیگرى نیست و چه بسیار حدس هایى که با واقع مطابقت نمى کند و فقط مایه بدگمانى دیگران در حق متهم مى شود.

حس کردن رفتار یا حالات دیگران به دو صورت ((مستقیم )) و ((غیر مستقیم )) ممکن است :
۱ – حس غیر مستقیم : در این قسم ، انسان خود، رفتار متهم را ندیده و سخن او را نشنیده ؛ بلکه دیگرى براى او نقل کرده است ؛ یعنى از راه شنیدن از دیگرى ، به رفتار یا گفتار متهم پى مى برد و با واسطه از مساءله آگاه مى شود. درباره این نوع حس و احکام مربوط به آن ، روایات بسیارى وارد شده است که بیانگر باطل بودن مطالبى است که از طریق گوش به انسان مى رسد.

در این باره بحث بسیار گسترده است ؛ چرا که واسطه حس غیر مستقیم ، انسان است و انسان هم موجودى است که اگر در مسیر امیال نفسانى قرار گیرد، به خبیث ترین آفریدگان تبدیل مى شود؛ چنان که اگر راه درست را بپیماید، اشرف مخلوقات و برتر از ملائکه است .

بیش تر انسان ها گرفتار رذایل نفسانى چون کینه ، حسد، بخل و طمع هستند که آن ها را به تهمت زدن به دیگران وا مى دارد و باعث مى شود از سادگى صفاى شنونده سوء استفاده کرده ، حب و بغض هاى خود به دیگران را در قالب بهتان و تهمت مطرح کنند، و چون نفس بیش تر افراد بشر، به آداب الاهى آراسته نشده است ، گفتارشان قابل تصدیق و اعتماد نیست و هواهاى نفسانى در بسیارى از کارهایشان تاثیر دارد.

گاهى پلیدى نفس به حدى شدت مى یابد که شنونده با این که مى داند آن چه درباره برادر مؤ منش شنیده ، از واقعیت بسیار دور است ، آن مطلب را نقل مى کند و در بعضى موارد چیزى را که خودش ندیده یا نشنیده است و آن را از قول دیگرى عنوان کرده ، به گونه اى القا مى کند که گویى خودش ‍ دیده یا با گوش خود شنیده است . این پلیدى نفس به حدى مى رسد که او تکذیب متهم درباره اتهام وارد بر خود را مى شنود؛ ولى آن را نشنیده مى گیرد و هم چنان به سخنان خویش ادامه مى دهد.

پیشوایان معصوم (علیه السلام ) با جنبه هاى درونى انسان به خوبى آشنا بوده و به همین دلیل ، غالب نقل هایى را که درباره رفتار یا گفتار دیگران صورت مى گیرد باطل به شمار آورده اند؛ چنان که از حضرت امیر (علیه السلام ) نقل شده است :
الباطل ان تقول سمعت و الحق ان تقول رایت .
باطل آن است که بگویى شنیدم و حق آن است که بگویى دیدم .
حال اگر نقل کننده فرد عادلى باشد، تکلیف انسان چیست ؟
حکم کلى این است که از نظر درونى نباید تاثیر بگذارد و از نظر بیرونى نباید براى دیگرى نقل شود. در این مساءله ، از لحاظ درونى نه باید آن را تصدیق کرد و نه تکذیب ؛ چرا که تصدیق هر یک از متهم و شخص عادل ، مستلزم تکذیب دیگرى است . اگر شخص عادل را در دل تصدیق کنى ، باید متهم را دروغگو بدانى و اگر متهم را تصدیق کنى ، لازمه اش تکذیب شخص عادل است .

از نظر بیرونى باید گفت : گرچه ناقل خبر، فرد عادل و درستى است ، نقل کردن او موجب شده که مشمول حکم غیبت قرار گیرد و همین امر او را از درجه اعتبار ساقط مى کند؛ زیرا غیبت ، فسق ، پس فرد غیبت کننده هم فاسق است و مطابق آیه شریفه ذیل ، دانشمندان علم اخلاق معتقدند: انسان حق حکایت چیزى را که فاسق براى او نقل مى کند ندارد. خداوند سبحان در قرآن کریم مى فرماید:
یا ایها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا.
اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر فاسقى براى شما خبر آورد، جست و جو کنید [= سخن او را بدون تحقیق نپذیرید]؛
پس به صرف عادل بودن نقل کننده نمى توان حکم کرد که نقل کردن آن مطلب جایز است ؛ چون این فرد عادل هم مانند سایر افراد بشر، معصوم نیست و ممکن است اشتباه کرده باشد.

۲ – حس غیر مستقیم : زمانى که شخص ، کارى را با چشم مى بیند یا گفتارى را با گوش خود مى شنود (هیچ واسطه و شخص سومى در کار نیست ) مى گویند با حس مستقیم خود آن عمل یا گفتار را دریافت کرده است .
دانشمند بزرگ شیعى ، مولى محمد مهدى نراقى (قدس سره ) درباره شیوه برخورد با حس مستقیم مى نویسد: جایز نیست انسان هر چیزى را که با چشم خود مى بیند تصدیق کند. بسیارى از اعمال دو چهره دارند و مى توان آن ها را بر صورت درستى حمل کرد و جایز نیست انسان از آن ها زشتى و نادرستى را برداشت ، سپس برداشت خود را براى دیگران هم نقل کند؛ البته در روایات آمده است که ((هر آن چه چشم ببیند، حق است ))؛ ولى منظور از این چشم ، چشم پاک و بى غرض و بى هوا است ، نه چشم آلوده و مبتلا به هواهاى نفسانى ، و چشم پاک هم تا آن جا که راه درستى را براى عملى باز مى بیند، آن را بر فساد حمل نمى کند. امیر مؤ منان على (علیه السلام ) از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) چنین نقل فرموده است :
اطلب لاخیک عذرا فان لم تجد له عذرا فالتمس له عذرا.
(اگر کارى از برادر مؤ منت سر زد که ظاهرش نقص است )، اول عذرى برایش بیاور و اگر عذرى نیافتى ، برایش عذر بتراش ؛
پس نباید به ظاهر عمل توجه کرد. چه بسا ظاهر عملى زشت به نظر آید؛ ولى دلیل موجهى براى انجام آن وجود داشته و جنبه شرعى یا تادیبى در آن نهفته باشد و اگر هم عمل به گونه اى باشد که به هیچ صورت نتوان آن را بر صحت حمل کرد، باید خود شخص براى انجام آن عمل دلیل بتراشد که مساءله نزد دیگران بر صحت عمل شود.
امام جعفر صادق (علیه السلام ) از حضرت على (علیه السلام ) چنین روایت کرده است :
ضع امر اخیک على احسنه حتى یاءتیک ما یغلبک منه و لا تظنن بکلمه خرجت من اخیک سوءا و انت تجد لها فى الخیر محمد.
رفتار برادرت را بر بهترین وجه قرار بده تا جایى که اطمینان به بدى آن ندارى و درباره سخنى که از دهان او در آمده ، گمان بد نکن تا آن جا که راهى براى نیکو پنداشتن آن وجود دارد.
پس حس مستقیم هم دچار خطا مى شود؛ زیرا امیال نفسانى در هر حال بر دیده ها و شنیده هاى انسان اثر مى گذارد و برداشت ها را دگرگون ، و داورى را از جاده حق منحرف مى کند.

بغض و نفرت ، خوبى ها را زشت مى نمایاند و زشتى ها هم به هیچ روى قابل سفارش نیستند. از سوى دیگر ممکن است وجود ملکات زشت نفسانى در فرد تهمت زننده باعث شود که آن را به دیگران تعمیم دهد. براى نمونه خود شخص آلوده است ؛ بنابراین پیرامون خود را آلوده مى بیند یا خودش ‍ از کارهایى که انجام مى دهد، هدف زشتى را پى مى گیرد و این زشتى را به کار دیگران نیز نسبت مى دهد. چون خودش به قصد مسخره کردن جلو دیگران تواضع مى کند، تواضع دیگران به خود را نیز تمسخر مى پندارد. چنان که گفته اند: ((کافر همه را به کیش خود پندارد.))
در این مساءله دشمنى هاى شخصى دخیل نیستند؛ بلکه بیمارى هاى نفسانى فرد، ریشه بدبینى او مى شود و ریشه اساسى همه بیمارى هاى نفسانى نیز دوست داشتن دنیا و غفلت از آخرت و مقام انسانى است . فرو رفتن در مسائل مادى و فراموشى مسائلى چون مرگ ، قیامت ، حساب و کتاب و دوزخ سبب غفلت از معنویات مى شود.
حب الدنیا راس کل خطیئه .
دوستى دنیا در راس همه خطاها قرار دارد.

(۴): ریشه هاى درونى تهمت

ریشه رفتار ناپسند و زننده تهمت را مانند بسیارى از رفتارهاى زشت دیگر، باید در رذایل اخلاقى که از عدم اعتدال قواى درونى انسان پدید مى آیند، جست .
((حسد)) ((ترس از مجازات )) ((طمع )) و… رذایلى هستند که موجب ارتکاب این رفتار زشت از آدمى مى شوند. گاه انسان از روى حسادت به کمالى که در دیگرى وجود دارد به متهم ساختن وى اقدام مى کند تا به این وسیله کمال او نادیده گرفته شود.

کس نخواند نامه من کس نگوید نام من//جاهل از تقصیر خویش و عالم از بیم شغب

چون کنند از نام من پرهیز این ها چون خداى//در مبارک ذکر خود گفته است نام بولهب !؟

من برون آیم به برهان ها زمذهب هاى بد//پاک تر زان کز دم آتش برون آید ذهب

عامه بر من تهمت دینى زفضل من برند//بر سرم فضل من آورد این همه شور و جلب 

شخص گاه به سبب واهمه اى که از مجازات در برابر کرده زشت خویش ‍ دارد، به دیگرى اتهام مى زند و گاه حرص و طمع براى رسیدن به مقام و رتبه متهم ، او را به تهمت وا مى دارد؛ البته توجه به این نکته ضرورت دارد که توهم و بدگمانى پدید آمده از نیروى درونى ((واهمه )) در تمام این موارد نقش مهمى را ایفا مى کند.

(۵): پیامدهاى زشت تهمت

تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد که مى توان آن ها را در دو عنوان ذیل جاى داد:

۱ – پیامد تهمت بر بعد معنوى انسان

در روایتى از امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این باره آمده است :
اذا اتهم المؤ من اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فى الماء.
آن گاه که مؤ من به برادر مؤ منش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب مى شود.

همان طور که از این روایت بر مى آید، تهمت موجب از بین رفتن ایمان مؤ من مى شود.
در توضیح این مطلب باید گفت که بسیارى از اعمال انسان بر ایمان او تاثیر مى گذارد. همچنین درباره این اعمال ، دو حالت ((انجام )) و ((ترک )) وجود دارد که هر دو حالت ، در بعد ایمانى او موثر است . ترک واجبات از سویى و انجام گناهان از سوى دیگر، ایمان انسان را ضعیف مى کند. ((ترک واجب )) و ((انجام حرام )) را مى توان دو گونه از کفر عملى به شمار آورد که ((انجام حرام )) شامل ((تهمت )) هم مى شود و ضعف و نابودى ایمان را در پى دارد.

۲ – پیامد تهمت بر روابط انسانى

تهمت مایه نابودى حریم برادرى و روابط انسانى میان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم مى سازد:
امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرمود:
من اتهم اخاه فى دینه فلا حرمه بینهما.
کسى که برادر دینى اش را متهم کند [= به او تهمت بزند]، بینشان حرمتى وجود ندارد.

منظور از کلمه ((فى دینه )) در جمله من اتهم اخاه فى دینه چه تهمت زدن به ((برادر ایمانى )) باشد، به این صورت که کلمه ((فى دینه )) را صفتى براى کلمه ((اخاه )) بدانیم و چه متهم کردن او در امور دینى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پدید نمى آید؛ چرا که دین الاهى مانند ریسمانى است که همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى ایمانى برقرار مى کنند که این پیوند از پیوند نسبى و سببى بسیار محکم تر است . با تهمت زدن به برادر یا خواهر دینى ، این رابطه محکم قطع مى شود.

انسان عاقل و متدینى که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این کار را نمى دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد.

با بررسى این مساءله در جامعه ، مشاهده مى شود که افرادى براى رسیدن به اهدافى شیطانى مى کوشند دیگران را مورد ((تهمت )) و ((بهتان )) قرار دهند؛ ولى در نهایت امر، به ذلت و بیچارگى کشیده خواهند شد.

موضع ابلیس در برابر تهمت و بهتان

تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است که حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى کند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پلیدند که شیطان هم آن ها را تاءیید نمى کند. یکى از این اعمال ، نابود کردن وجهه افراد در جامعه ، و ریختن آبروى آن ها به وسیله بهتان یا نعمت است .

امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این زمینه مى فرماید:
من روى على مؤ من روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایه الشیطان ، فلا یقبله الشیطان .
اگر کسى سخنى را بر ضد مؤ منى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از محور دوستى خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ (ولى ) شیطان هم او را نمى پذیرد.

(۶): راه هاى درمان تهمت

پاک ساختن زبان از آفت تهمت ، با کوششى مداوم میسر خواهد بود.
درمان این بیمارى را باید با اندیشه و دقت در پیامدهاى زشت و نازیباى آن آغاز کرد؛ سپس به یادآورى مستمر آن ها پرداخت که : ((فان الذکرى تنفع المومنین )).

یادآورى پیامدهاى تهمت ، تنفر و انزجار قلبى انسان از این رفتار زشت و پلید را در پى خواهد داشت و بدیهى است که تمام حرکات درونى و برونى انسان ، بر پایه ((دوست داشتن )) و ((نفرت ورزیدن )) انجام مى گیرد؛ از این رو مى باید در صدد ایجاد و تقویت حالت انزجار از تهمت بر آمد تا بتوان به سوى ترک آن گام برداشت . همچنین باید به ارزش و عظمت آبروى دیگران اندیشید تا به سادگى به سمت تخریب آن گام برداشت .

دین مبین اسلام ، آبرو و حرمت مؤ من را بزرگ تر از کعبه و حتى قرآن  دانسته است و با آگاهى از چنین ارزشى ، هیچ کس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروى دیگران تجاوز کند.
تقویت حسن ظن و حمل رفتار دیگران بر وجه نیکو، راه دیگرى براى درمان این بیمارى نابود کننده است .

اخلاق الاهی جلد چهارم ، آفات زبان//استاد آیت الله مجتبى تهرانى

یک دیدگاه در “آفات زبان (فصل چهارم ) تهمت- اقسام تهمت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *